خب خدایا فکر کنم این نیز هم معامله ی خوبی باشه ... به مدت 3 تا 40 روز من این وظیفه ای که در ذهنم هست رو انجام میدم ، شمام در ازاش اون چیزی که در ذهنم هست ...
مجدد اینجا نوشتم که باز اګه من پاش واستادم ، شما خیر ، اینجا بنویسم ...
ولی وجداناً نمی دونم که دارم با توهماتم معامله می کنم یا نه واقعاً با شما ؟!
در هر حال من همین مورد که تو ذهنمه بیشتر به ذهنم نرسید، امیدوارم خوب باشه و مثل قبلی که البته همچنان ادامه داره خوب پیش بره ...
اینم بګم ها خدا این داستانش با این که من ازت هیچی نمی خوام فرق داره ... اینجا پای معالمه در میونه ، اګه من یه کاری قراره به خاطرت ( که در حقیقت واسه خودم هست ) انجام بدم ، در ازاش باید یه چیزی بهم بدی یا ندی ، و چون سکوت می کنی و اینا ، خودم هر دو طرف رو تعیین می کنم و شما پاشو امضا می کنی و چون بزرګواری قبول می کنی ، من که می دونم ...
با این حساب معامله ی دوم هم شروع می کنیم ، قبول آیا ؟ لطفاً مثل قبلی یه مهر تأیید هم بزن که من یقین پیدا کنم خواهشاً ، خــــــــــــــــــدا !!!
در ضمن من همچنان امیدوارم به جفت معامله ها ها خدا ، پاش هستم ، پاش واستی ...
خوبه بنده هات هیچ کدوم نمی دونن چی میګم ولی من نتیجه رو میګم ، ګفته باشمطلب کار نیستم ولی اینجوری خوب نتیجه میده
بازم از بنده هات نمی خوام دعا کنن ، معامله نیاز به دعا نداره ، البته یکم می ترسم بلنګم توش ، از همین جا اګه کسی خوند ، دوست داشت دعا کنه من محکم و قوی تا آخر این سه تا 40 روز پاش واستادم ، اینجوری تقسیم کردم چون که ، زیرا ... تازه بعدش هم عادت می کنم![]()
خدایا باز خودم و خودت ...
مهر تأیید هم لطفاً زودتر خبرشو بدهپیش پیش به نظرم که تأیید کردی ، من شروع می کنم به امید تأیید ...
علاقه مندی ها (Bookmarks)