دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: داستان پیرمرد قفل ساز و ملاقات امام زمان(سلام الله علیه)

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #2
    یار همراه
    نوشته ها
    1,610
    ارسال تشکر
    4,020
    دریافت تشکر: 6,802
    قدرت امتیاز دهی
    8987
    Array
    312's: جدید84

    پیش فرض پاسخ : داستان پیرمرد قفل ساز و ملاقات امام زمان(سلام الله علیه)

    نقل قول نوشته اصلی توسط بلدرچین نمایش پست ها
    امام (علیه‌السلام) از آن پیر‌مرد خداحافظی كرده و رو به سوی ایشان می‌آیند. و وقتی با او رودررو قرار می گیرند، می‌فرمایند: «فلانی تو هم مثل این پیر مرد قفل ساز شو تا من به سراغ تو بیایم» و از كنارش می‌گذرند.
    .
    .
    .
    استاد بزرگوار حضرت آیت‌الله ....
    .
    .
    --------------
    1. این داستان را در اصفهان، حدود 10/3/ 1367 در منزل آیت‌الله صافی اعلی‌الله‌مقامه‌الشریف از ایشان شنیده‌ام.



    منبع : سودای روی دوست، ص149، آقاتهرانی




    دوستان عزیزم میدونم این یک داستان است و باید در بخش ادبیات میگذاشتم ولی به دلیل مذهبی بودن این داستان و ارزش دیگرش،ترجیح دادم در اینجا بگذارم،مدیر محترم لطفا حذف نکنید.
    مرسی

    این مطلب به این صورت هم نقل شده

    رعایت حلال و حرام در زندگی

    یکی دیگر از نگرانی های امام زمان (عج) بی توجهی مردم به حلال و حرام است. یکی از دانشمندان مدت ها در آرزوی زیارت حضرت مهدی (عج) بود، برای رسیدن به این هدف زحمت های فراوان کشید از جمله علم جفر آموخته و چلّه نشینی کرده و چهل شب چهارشنبه به مسجد سهله رفته بود. اما هر چه می کوشید راه به جایی نمی برد تا به او گفتند: دیدار امام زمان (عج) برای تو ممکن نیست مگر در فلان شهر. او حدود 37 روز در آن شهر می ماند تا در بازار آهنگرها کنار دکان پیرمردی قفل ساز هنگامی به محضر امام زمان (عج) شرفیاب می شود که آن حضرت در کنار پیرمرد قفل ساز نشسته و با او گرم گرفته بودند و سخن می گفتند. در همین حال می بیند پیرزنی ناتوان و قد خمیده ،عصا زنان آمده و با دست لرزان قفلی را نشان داد و گفت: «برای رضای خدا این قفل را به مبلغ سه شاهی از من بخرید. من سه شاهی پول نیاز دارم.»

    پیرمرد با کمال سادگی گفت: «این قفل دو عباسی و هشت شاهی ارزش دارد، من آن را به هفت شاهی می خرم زیرا در معامله دو عباسی بیش از یک شاهی منفعت بردن بی انصافی است.» پیرزن با ناباوری گفت: «من التماس کرده ام اما هیچ کس راضی نشد این قفل را به سه شاهی از من خریداری کند.» سرانجام پیرمرد هفت شاهی پول به آن زن داد و قفل را خرید هنگامی که پیرزن رفت امام عصر (عج) به من فرمود: «آقای عزیز! دیدی؟ اینطور باشید تا ما به سراغ شما بیاییم. چلّه نشینی لازم نیست، علم جفر سودی ندارد، علم سالم داشته باشید و مسلمان باشید. در تمام این شهر من این پیرمرد را انتخاب کرده ام چون دین دارد و خدا را می شناسد، هفته ای بر او نمی گذرد مگر اینکه من به سراغ او می آیم و از او دلجویی و احوال پرسی می کنم.»
    (ملاقات با امام عصر(عج) ، ص 268.)
    خيانت فــقـر مي آورد



  2. 7 کاربر از پست مفید 312 سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 9th November 2013, 09:29 PM
  2. مستر پیج برای یه مسترپیج در mvc3
    توسط نیکناز67 در انجمن برنامه نویسی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 22nd May 2013, 11:53 AM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 8th December 2012, 08:55 PM
  4. فایل: دانلود مجموعه ی داستان های Leveled Readers برای مقطع پیش دبستانی
    توسط نازخاتون در انجمن آموزشگاه زبان نخبگان جوان
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: 13th October 2011, 12:59 AM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 30th September 2010, 07:25 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •