دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 54

موضوع: میشه یکم درد و دل کنم؟!

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #38
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    برق الکترونیک
    نوشته ها
    1,850
    ارسال تشکر
    8,023
    دریافت تشکر: 11,669
    قدرت امتیاز دهی
    29798
    Array
    shiny7's: جدید44

    پیش فرض پاسخ : میشه یکم درد و دل کنم؟!

    نقل قول نوشته اصلی توسط sr hesabi نمایش پست ها
    سلام به همگی
    ممنون از بانو شاینی بابت تاپیک

    در کل من این موضوع ها رو برای بحث خیلی دوست دارم چون دیگه خودمون درکش کردیم و دلیلی برای انکارش وجود نداره ،برعکس بعضی از بحثای دیگه

    در کل در تاریخ هرکشوری یکسری از نسل هایی جلودار یک سری تغییرات بودند و بیشترین آسیب ها رو هم همین نسل ها خوردند
    کشور ما بعد از دهه 50 و انقلاب و جنگ و ورود به آرامش ،حالا نوبت این بود که پیشرفت کنه
    ولی مشکلی وجود داشت این بود که تکنولوژی وارد میشد ولی به علل متفاوت فرهنگش نه
    یکی از علل برداشت اشتباه از غرب بود که عموما به نام غربزدگی رواج پیدا کرد و موجب یکسری از ناهنجاری هایی شد که تو جامعه شده بود روتین ولی در خود غرب این ناهنجاری ها رو متعلق به همه نمیدونستند
    مثلا نوع پوشش ها بود شما ببینید یه زمانی شلوار بگ و .. اینا مد بود در جامعه و میدید خیلی از قشر ها بدون اینکه بدونند این نوع لباس مال چی هست،میپوشیدند
    ولی خب همون نوع لباس اصلاح شد
    مثال دیگه موسیقی رپ زمانی که وارد ایران شد ،یک میوه ممنوعه بود
    قشنگ یادمه من آهنگای هیچکس و بهرام و زدبازی اینا رو گوش میکردم ،به هیچکس نمیگفتم
    الان رپ شکل گرفته با اینکه مشکلاتی داره ولی راه افتاده و برای نسل جدید که گوش میدند مثل دهه 80 ها خیلی بهتر شده ،دیگه اون ناهنجاریا رو نمیبینی تو همه اهنگا

    در مورد کامپیوتر و تکنولوژِی های دیگه هم همینطور هست و خوبیش برای دهه های بعد 70 این هست که ما امتحان کردیم و چکیده اش رو برای اونا گذاشتیم
    مسلما اون ها هم چیزهای تازه دیگه ایی رو امتحان میکنند و فرهنگ رو شکل میدهند
    ولی خب این دو دهه تو اوج تازگی بود
    در تمامی موارد شما میتونستی این ورود تازه ها رو ببینی

    مشکل دیگه ایی که بعضا ما داریم
    این هست که دین رو بجای اینکه یک برنامه برای زندگی معرفی کنیم
    اون رو یک قانون مجازاتی تعریف میکنیم
    و بیشتر سعی در نشون دادن جلوهای تاریک دینمون داریم
    مثلا تو دوران دبستان این همه که درباره جهنم آتیشش و انواع اقسام مجازات جهنمیان یاد گرفتیم از بزرگی و مهربونی خدا و بخشش ها به ما نگفتند
    البته این هم یک برنامه پشتش هست ،ولی در نسل حاضر این برنامه دیگر جواب نمیده،مال دوران هیتلر بوداینکارا که یهود ستیزی رو یاد بچه ها از مدرسه میداند و سربازان نازی ور تعریف کردند
    چون هم قدرت درک بچه ها بالاتر رفته و هم منابع بیشتری دارند

    همین مشکل هست که تو پست یکی از دوستان همرنگ جماعت شدن رو مخالف دین قلمداد کردند
    اصلا روابط بین دانشجوها ،رابطه بین دوتا انسان با هدف مشابه هست در وهله اول
    آیا تو دین برای اینکار ممانعتی داریم ؟؟؟!!!
    مشکل این هست که ما عادت داریم اول رخدادهای بد رو در نظر بگیریم و بعد در مورد یک چیزی اظهار نظر کنیم
    وگرنه هیچ مشکلی پیش نمیاد
    تا زمانی که ما بخوایم جنس مخالف رو یک چیز ممنونع معرفی کنیم همین آش هست و همین کاسه
    ولی زمانی که از بچگی اینا رو درکنار هم قرار بدیم و مطئننا خیلی از این مشکلات جمع میشه
    ولی خب این یه رویا بیش نیست

    ببخشید خیلی زیاد شد

    سلام داداش خودم!!

    خیلی هم ممنون از صحبتات!

    خب حق با شماست و به قول شما ما همگی اینارو درک کردیم به خصوص بچه های دهه 60 و 70 و 80 !!!

    منتها می خوام بدونم چطور جلوی این ناهنجاری ها رو بگیریم؟

    شاید بهتر باشه اسمش رو ناهنجاری هم نگذاریم...اسمش مهم نیست...

    چطوری ذهنمونو از این مسئله رها کنیم که " اول نیمه پر رو ببین و بعد در کنارش نیمه خالی رو هم در نظر بگیر!!!"

    نه اینکه "نیمه خالی رو ببین"

    جمله دوم هم بار منفی داره هم تاثیر منفی!!

    باید یاد بگیریم جمله اول رو به صورت یک الگو تو ذهنمون قرار بدیم و ازش استفاده درست کنیم!

    مثلا برای همین مثال دانشجوها!...یا حالا هر چیز دیگه ای...

    مثلا همون بحث اول که برگشتن به اصل خودمون و حرمت گذاشتن به یک سری اصل ها بود....مثل همون قصه امنیت خانوم ها در خیابون و اینکه همه هوای یک خانوم رو داشته باشن وقتی داره از یه محل رد میشه نه اینکه مزاحمت براش ایجاد کنن و....

    هزاران مثال مثل این هست که هر لحظه داریم میبینیم!!


    ی چیز دیگه هم که واقعا من خودم خیلی دیدم و حسش کردم و قطعا شما هم حسش کردین رو می خوام به نقل از قسمت قبل سریال ستایش 2 بگم!!

    خانوم بازیگر با لهجه رشتی کنار ستایش که این روزها ماه ثنا صداش می کنن میشینه و میگه:

    بچه ها حرف میزنن اما انگار ی چیزای دیگه میگن!...مثلا دارن درباره خیابون حرف می زنن اما منظورشون اون خیابونی که من معنیشو می دونم نیست!!...

    عین جمله رو نگفتم اما همچین چیزی بود!و راست هم بود انصافا!!!چرا حرفایی که میزنیم در عین اینکه ی معنای واحد دارن اما درک من از اون با درک یک جوون دهه 50

    (!!!) فرق باید داشته باشه؟!

    GOD is Watching YOU

    insta:
    _shiny7_



  2. 2 کاربر از پست مفید shiny7 سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •