به دار آویخته شدن ثقه الاسلام تبریزی عاشورای 1290 شمسی
مکان : میدان مشق ارتش اشغالگر روسیه تزاری (محل کنونی دانشسرای پسران تبریز)
میرزا علی ثقه الاسلام – شیخ سلیم خطیب – ضیاء العلماء – حاج محمد قلی خان – میرزا صادق الملک – آقا محمد قفقازچی و فرزندان 16 و 18 ساله کربلایی علی مسیو
![]()
در پی بحران میان دولت و مجلس بر سر پذیرفتن یا نپذیرفتن اتمام حجت روسها برای اخراج مورگان شوستر (مستشار مالی امریکایی ) اهالی تبریز به خروش در آمدند. روسها که همواره مترصد فرصتی بودند، بدرفتاری را آغاز کردند. مجاهدان تبریزی نیز در واکنش به این رفتار، آمادگی نظامی خود را به رخ آنان می کشیدند. در این میان ثقة الاسلام که نگران عاقبت کار بود، با مجاهدان مخالفت کرد؛ از این رو دموکراتها او را به هواداری از روسها متهم کردند و نقشة قتل وی را کشیدند، اما این نقشه عملی نشد (کسروی ، 1355 ش ، همانجا). تلاشهای ثقة الاسلام برای آرام کردن اوضاع نتیجه ای نداشت و در 29 ذیحجة 1329، روسها جنگ را در تبریز آغاز کردند.
ثقة الاسلام با مشاهدة تجاوز روسها خواستار مقابلة مجاهدان شد و حتی کتباً به امیرحشمت نیساری ، رئیس شهربانی تبریز، اجازة دفاع داد. این امر موجب شد که تبریز یکباره بسیج شود و با روسها سخت درگیر گردد (همان ، ص 261ـ263؛ فتحی ، ص 573 ـ590). طرفین ، طی چند روز، جنگهای خونین و سختی کردند. از 3 محرّم 1330، با ضعیف شدن قوای روس ، کنسولهای سایر کشورها و خود روسها سخن از صلح به میان آوردند. از سوی دیگر، رسیدن پیغامهای پیاپی دولت مبنی بر ترک جنگ ، بسته شدن مجلس در دوم محرّم همان سال به دست یپرم خان و پذیرش اتمام حجت روسیه ، سبب شد ثقة الاسلام مجاهدان را برای پذیرش پیشنهاد صلح روسها راضی کند و در پی آن مقرر گردید مجاهدان تفنگهای خود را کنار بگذارند و شهر را ترک کنند (کسروی ، 1355 ش ، ص 277ـ 279؛ براون ، ص 161). در این زمان صمدخان شجاع الدوله (سردار محمدعلی شاه و والی مراغه ) که روسها از او حمایت می کردند، در باسمنج مستقر شد. او با هماهنگی مخالفان و علمای ضد مشروطه و حمایت روسها قصد ورود به تبریز را داشت (کسروی ، 1355 ش ، ص 280ـ281). با ورود سه لشکر روسی از ایروان و تفلیس به تبریز و ادامة هجوم روسها، ثقة الاسلام به ناچار نمایندگانی نزد صمدخان فرستاد و پیغام داد در صورتی که قصد ورود به شهر را دارد با دستور و به نام دولت ایران بیاید. همچنین با ارسال تلگرامی به تهران ، وضع شهر را اطلاع داد و خواستار کمک دولت شد. برای مجاهدان نیز پیغام فرستاد که هر چه زودتر شهر را ترک کنند و در پاسخ به کسانی که از او پرسیدند: «چه خواهی کرد؟»، گفت : «من کار خود را به خدا می سپارم » (همان ، ص 296ـ 305).
وی ، بر خلاف همگان و به رغم هشدار برخی اشخاص ، از جمله نمایندة دولت عثمانی که پیغام داده بود روسها قصد کشتن او را دارند، حاضر به مخفی شدن و پناهندگی نشد (همان ، ص 305؛ رحیم زاده ضمیری ، ص 71ـ72). در 9 محرّم 1330 به بهانة لزوم حضور یافتن در جلسه ای ، او را به کنسولگری روسیه بردند و محبوس کردند (کسروی ، 1355 ش ، ص 307). در آنجا ثقة الاسلام از قبول خواست میلر ، کنسول روس ، در تأیید نوشته ای مبنی بر آنکه مجاهدان آغازگر جنگ بودند و روسها تنها برای دفاع از خود ناگزیر از جنگ شدند، سر باز زد و تأکید کرد که جنگ را خود روسها آغاز کرده اند (همان ، ص 317، 583؛ ملکزاده ، ج 7، ص 1532؛ براون ، ص 90ـ91). سرانجام روسها در عاشورای 1330/ 10 دی 1290 ثقة الاسلام و هفت تن دیگر را به دار آویختند (رحیم زاده ضمیری ، ص 76).
خبر به دارآویختن ثقة الاسلام را از مردم پنهان کردند و بدینسان جلو شورش آنان راگرفتند (کسروی ،1355ش ، ص 500). حبل المتین هدف روسها را از کشتار تبریز و دار زدن ثقة الاسلام ، تلاش برای ایجاد بلوا و هیجان در میان اهالی و بهانه جویی دانست و نوشت رئیس روحانی یک شهر را در روز عاشورا علنی به دار زده اند («قصور از کیست »، ص 6؛ نیز رجوع کنید به براون ، ص 76). در 1296 ش ، پس از پیروزی انقلاب اکتبر روسیه در 1917، انقلابیهای روسی به نشانة دلجویی از مردم تبریز روزی را برگزیدند و در آن روز گروههای روس و ایرانی ، به نشانة جبران گذشته ، بر سر خاک ثقة الاسلام گُل نهادند (کسروی ، 1355 ش ، ص 682ـ683). مدفن ثقة الاسلام ، مقبرة الشعرای تبریز است .
http://www.encyclopaediaislamica.com...2.php?sid=4250








پاسخ با نقل قول


علاقه مندی ها (Bookmarks)