چهارچوب نظری
در تبیین پدیدهی خشونت نیز همانند تعریف و انواع آن، نظریات متعددی ارائه شده است. در این راستا به برخی نظریهها در خصوص اعمال خشونت میپردازیم:
نظریه ساختاری خشونت
در این نظریه فرض بر این قرار میگیرد که انحراف به طور ناموزونی در ساختار اجتماعی توزیع شده است، و خشونت در بین آنهایی که موقعیت اقتصادی، اجتماعی پائین تری دارند، بیشتر متداول است. از این دیدگاه مردم در موقعیتهای ساختاری مشخص(موقعیت اقتصادی اجتماعی پائین)، با ناکامی بیشتری مواجه بوده و پاسخ مکرر به این ناکامیها و محرومیتها، با واکنشهای خشونت آمیز همراه است. در نهایت این واکنشها از طریق جامعه پذیری به عنوان شیوهی متداولی برای مقابله با استرسها نهادینه میشود. به طور خلاصه نظریه ساختاری، خشونت را به عنوان برآیند توزیع متمایز برخی از علل اصلی خشونت (استرس، ناکامی) و تجربه یادگیری مشخص میداند، که مدلها، هنجارها و ارزشهایی را فراهم میآورد که خشونت را مشروعیت میبخشد.
نظریه منابع
ویلیام گود اولین کسی بود که در سال 1971 نظریه منابع قدرت بلادوولف را برای تبیین خشونت مردان علیه زنان به کار گرفت. از نظر او تمام سیستمهای اجتماعی تا اندازه ای به زور و قدرت متکیاند. خشونت و تهدید برای سازمان سیستمهای اجتماعی که خانواده نیز جزئی از آن است، ضروری است. گود خاطر نشان میکند که خشونت منبعی مثل پول و صفات فردی است، که میتواند برای جلوگیری از اعمال ناخواسته یا اعمال رفتارهای مورد نظر به کار رود. هرچه منابع در دسترس افراد بیشتر باشد تواناییهای فرد برای استفاده از قدرت بیشتر میشود، و بنابراین احتمال کمتری میرود که از خشونت استفاده کند. گلز در سال 1987 در بررسیهای خود به این نتیجه رسید: مردانی که نسبت به همسرانشان در موقعیت پائین تری قرار دارند، دچار سردرگمی و ناکامی میشوند و از آنجایی که خشونت آخرین منبع قدرت است برای اعمال حاکمیت خود به آن متوسل میشوند. در این تبیین میان خشونت و جنسیت رابطه ای مشاهده میشود.
به علاوه اکثر زنان، اقتدار مردان را در زندگی خانوادگی قبول دارند. در صورتی که مردان، اقتدار زنان را تهدیدی برای مردانگی خود دانسته، برای اثبات موجودیت خود دست به خشونت میزنند.
این رابطه نوعی بازتاب ارزشهای پدر سالاری جامعه در خانواده و پذیرش آن از طرف اعضاء است. (اعزازی، 1381: 82-81)
نظریه فمینیستی
به طور کلی اگر بتوان رهیافت های مرتبط با خشونت را به دو رهیافت خشونت خانوادگی (رهیافت قدرت، قدرت میان فردی)، و رهیافت فمینیستی (دیدگاه جنسیتی)، تقسیم بندی نمود، اساسا رهیافت فمینیستی در واکنش به رهیافت خشونت خانوادگی مطرح شده است.
نظریه یادگیری اجتماعی
این نظریه را باندورا در دههی 1990 مطرح کرد. به اعتقاد وی فرزندان از طریق والدین خود خشن بودن را میآموزند. مشاهده و تجربه بدرفتاری از ناحیه والدین در دوران کودکی، منجر به یادگیری رفتار سلطه آمیز توسط مرد و آموختن تحمل توسط زن میشود. بویژه مطالعات تأیید کرده است که میزان خشونت در خانواده های گسسته (بویژه خانواده های از هم گسسته شده در اثر جدایی یا طلاق) بالاتر از خانوادههای سالم میباشد.
خشونت جنسی: یکی از اقسام خشونت که به دلیل مسائل فرهنگی و اجتماعی کمتر مورد توجه قرار گرفته، خشونت جنسی علیه زنان است. بررسی جداگانه خشونت جنسی در مطالعات جرم شناسی از میزان رشد روزافزون این جرم و ضرورت توجه ویژه به آن حکایت دارد. خطرناک بودن خشونت جنسی برای حقوق بشر، وجود تعابیر مختلف در خصوص این مفهوم، محدوده و علل این نوع از خشونت و فقدان موانع حقوقی و قضایی جدی، در برابر مردانی که به خشونت جنسی علیه زنان روی میآورند، بررسی مستقل آن را ایجاب میکند. در خشونتهای جنسی خانوادگی، طرف مونث رابطه، اغلب به دنبال ارضای جنسی است، اما به دلایلی هم چون کینهی قبلی، فحاشی یا توهین و... امکان دارد تحت آزار جنسی قرار گرفته یا خود مرتکب خشونت جنسی گردد.
در مواردی که رابطه به لحاظ وجدانی از مشروعیت خاصی برخوردار نیست، بزه دیده به شدت آزرده خاطر شده یا از عواقب بعدی رابطه میهراسد. نتیجه این امر، تن دادن به استمرار رابطه یا تلاش برای ترمیم آثار خشونت جنسی است خود در کنشها و واکنشهای بعدی وی به شدت موثر خواهد بود.
به لحاظ فرهنگی، تلاقی دو عامل، احتمال بزه دیدگی جنسی زنان را فراهم میسازد، عواملی که مردان را به ارتکاب خشونت علیه زنان میکشاند و نیز موقعیتی که زن در آن قرار گرفته، قربانی خشونت میشود.
در جرایم جنسی علیه زنان، قربانی باید دارای ویژگیهایی باشد که علاقه بزه کار را برانگیزد یا تحریکاتی از سوی او انجام گرفته باشد. در جوامعی که مانند جوامع اسلامی محدودیتهایی برای پوشش وجود دارد، تخطی از این محدوده میتواند به عنوان امری ناهنجار و تحریکی برای فرد مستعد تجاوز محسوب شود.
بسیاری از افرادی که در اعمل تجاوز به عنف شرکت داشتهاند، به این موضوع اشاره کردهاند که، با دیدن پوشش نامناسب زن قربانی تحریک شدهاند و به این کار دست زدهاند. در مقابل بسیاری از زنان معتقدند با هر نوع پوششی که باشند، همیشه احساس ناامنی میکنند. و خطراتی که زنان بی حجاب را تهدید میکند، همواره برای زنان با حجاب کاملتر وجود دارد. در این پژوهش در پی بررسی این امر هستیم که آیا نوع پوشش در ایجاد شرایط قربانی شدن موثر است یا خیر.
پوشش:
مفهوم پوشش یک مفهوم عام بوده و بیشتر مشتمل بر معنای شئ انگارانه است. ظاهر، مفهومی است که به پوشش نزدیک میشود و در معنای لباس و ظهور یا تظاهر تن میباشد.
حجاب:
مفهوم حجاب خاص بوده و پیچیدهتر از پوشش است و ارزشها و اصول اساسی مانند «ظاهر و باطن/ محرم و نامحرم/ خصوصی و عمومی» را در خود جای میدهد.
حجاب پدیده ای چند بعدی است، که برای شناخت آن، بررسی تمام ابعاد این پدیده الزامی است. از نگاه جامعهشناختی، حجاب به مثابه رسانه ارتباطی نمادین و کنش اجتماعی است که فرد کنشگر برای آن معنای ذهنی و ارزشی نمادین قائل است، به نحوی که کنش او در ارتباط با دیگران در عرصه ارتباطات میان فردی و تحت تأثیر انتظارات دیگران در حوزه عمومی است. از این نگاه، حجاب امری نیست که صرفاً به مقوله پوشش بدن تقلیل داده شود، بلکه شامل زبان بدن، مدیریت بدن و آرایش و پیرایش بدن و زبان اشیاء در عرصه ارتباطات غیرکلامی نیز میشود، که ممکن است تحت شرایط اجتماعی و فرهنگی دارای شکل و قالب متنوع با جوهر و محتوایی یکسان یا برعکس باشد.
مسأله حجاب در واقع در بستری از روابط اجتماعی شکل میگیرد که در چارچوب مسائل زنان دارای ابعاد فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و همچنین مؤلفههای مذهبی- معنوی، منزلتی، شخصیتی و رفتاری است که از پارادایم و منظرهای مختلفی قابل بررسی است.migna.irمسأله حجاب زنان در واقع به عنوان یک پدیده فرهنگی است که در قالب اختلالات هنجاری جامعه به اشکال قطبی شدن هنجاری، تضاد هنجاری، ناپایداری هنجاری، ضعف هنجاری و بیهنجاری پدیدار میگردد و در فرآیند تغییرات ارزشی از فرامادی به مادی حاصل توسعه سریع، برونزا و نامتوازن، بعد از پایان جنگ تحمیلی در گفتمان امنیتی رشد محور قابل تبیین و تفسیر میباشد.
در واقع، مسأله حجاب از جمله آسیبهای اجتماعی است که در سطح و لایههای رویین جامعه نمایان است و علامت و نمادی از آسیبها و مسائل اجتماعی است در عمق و لایههای زیرین جامعه میباشد.
نتایج تحقیقات علمی حاکی از آن است که بین متولیان و مسئولین جامعه، در رابطه با کنترل بدحجابی و حدود حجاب وحدت نظر وجود ندارد و اینکه قانون از شفافیت لازم برخوردار نیست. و بین قوانین و عرف جامعه با حدود حجاب هماهنگی وجود ندارد.
در این شرایط از میان بیست و اندی دستگاه دولتی که برای توسعه عفاف و حجاب دارای مأموریت و وظیفه هستند، چنانچه صرفاً نیروی انتظامی بخواهد برای کنترل اجتماعی حجاب اقدام نماید و بدون مشارکت عمومی، مشارکت مدنی و مشارکت سازمانهای دولتی در مقابل مسأله حجاب پیشگام باشد، چه با رویکرد ایجابی و نرم، و چه با رویکرد قهری و سلبی، در هر دو صورت کارآمدی و مقبولیت آن تحت الشعاع قرار گرفته و احتمال دارد مسأله اجتماعی حجاب تبدیل به مسأله امنیتی شود، که در این صورت نظام سیاسی به چالش کشیده میشود.
سبکهای زندگی و پوشش در ایران
پوشش در ایران بیش از ان که امری عرفی باشد، دینی است و یکی از مهمترین مباحثی که در توضیح نوع پوششهای به کار رفته شده از سوی زنان باید اشاره کرد مسئله حجاب است. با این حال همه شیوه های پوشش در ایران را نمیتوان در قالب حجاب منحصر کرد.
شیوه پوشش بخشی از افراد جامعه نیز مبنای سنت و فرهنگ شکل گرفته است.(حمیدی و فرجی، 1387: 72)
1. حجاب به مثابه تکلیف
2. حجاب به مثابه ایدئولوژی
3. حجاب سنتی
4. حجاب زیبایی شناختی
5. حجاب بازاندیشانه
6. پوشش به مثابه سبک زندگی
7. پوشش مد محور (تیپ اینترنتی)
8. فشن لس
9. پوشش فمینیستی
روش تحقیق
تحقیق حاضر به روش پیمایشی انجام شده است. جامعهی آماری پژوهش، شامل زنان گروه سنی 18 تا 29 سال شهر اصفهان، در سال 89-88 میباشد. شیوهی نمونه گیری تصادفی میباشد.
حجم نمونه 127 نفر است که با استفاده از فرمول کوکران به دست آمده است. ابزار گردآوری دادهها، پرسشنامه است، که تعداد 30 عدد از پرسشنامهها در ابتدا جهت سنجش اعتبار صوری و پایایی توسط پاسخگویان پر شده است.
پس از تکمیل پرسشنامهها توسط پاسخگویان تجزیه و تحلیل دادهها به وسیلهی نرم افزار SPSS انجام شده است، به طوری که از آمارهای توصیفی(درصد، توزیع فراوانی و...) و استنباطی(مقایسهی میانگین و ضرایب ) در این تحقیق برای جمع آوری دادهها، از تکنیک پرسشنامه استفاده شده است. پرسشنامهی این تحقیق جمعاً 41گویه دارد. برای سنجش متغیرهای زمینه ای 9 گویه استفاده شده است. برای سنجش متغیر وابستهی در این پژوهش برای سنجش اعتبار روایی پرسشنامه از اعتبار صوری استفاده شده است، و برای احتساب قابلیت اعتماد ابزار اندازه گیری، از روش آلفای کرونباخ استفاده شده است. جمع آوری داده های این پژوهش درمردادماه 1389 انجام شده است.
تعداد 30 عدد از پرسشنامهها در ابتدا جهت سنجش اعتبار صوری و پایایی توسط پاسخگویان پر شده است.
نتیجه گیری:
در تحقیق حاضر، رابطهی نگرش به پوشش به طور کلی، با میزان آزارهای جنسی علیه زنان مورد بررسی قرار گرفت. بر این اساس؛ در رابطهی همبستگی بین نگرش به پوشش و آزار جنسی، رابطهی منفی معناداری وجود داشت. به عبارت دیگر هر چقدر نگاه به پوشش مثبتتر (با حجاب تر) بوده است، میزان آزار جنسی تجربه شده نیز کمتر بوده است.
این رابطه مثبت و در سطح 0/05 میباشد. در بررسی ارتباط اجزاء نگرش به پوشش، پوشش چادر دارای رابطهی منفی با آزار جنسی میباشد. ولی مابقی اجزاء دارای رابطهی معنادار با آزار جنسی نبوده است. همچنین در بررسی رابطهی دو متغیر نگاه به آرایش و آزار جنسی، هرچند این رابطه مثبت بوده ولی معنادار نیست.
به عبارتی هرچقدر نگاه به آرایش مثبتتر بوده است (آرایش بیشتر)، میزان آزار جنسی هم بیشتر بوده است. ولی این رابطه غیر معنادار است. در بررسی رابطهی بین امنیت(با پوشش چادر) و آزار جنسی یک رابطهی منفی و معنادار وجود دارد.
به این معنا که هرچقدر به چادر نگاه مثبتتری به عنوان یک پوشش شده است، میزان آزار جنسی نیز کاهش یافته است.
بنابراین پوشش چادر باعث افزایش امنیت شده است. در بررسی رابطهی بین تأهل و آزار جنسی که با استفده از آماره تک نمونه مستقل صورت گرفت رابطه معنادار وجود دارد، بطوریکه افراد مجرد آزار جنسی بیشتری از افراد متأهل تجربه نمودهاند.
در بررسی رابطهی بین وضعیت محل کار و آزارجنسی تفاوت معناداری بدست نیامد. به عبارت دیگر بین محل کار (دولتی و خصوصی) و آزار جنسی هیچ رابطه معناداری وجود نداشت.
در بررسی بین رفتار اصلی و نگرش به پوشش در بحث نگرش به پوشش چادر و پوشش اصلی رابطهی مثبت و معنادار وجود دارد، به این معنا که کسانیکه پوشش چادر داشته اند نگرش مثبتتری هم به پوشش کامل داشتهاند، نظر و رفتار یگانه ای داشتهاند.
در بحث پوشش مو و مانتو این رابطه منفی و معنادار است، به این معنا که رفتار پوششی و نگرش پاسخگو در این زمینه هماهنگ نبوده است و با اینکه در نظر به پوشش کامل معتقدترند ولی در عمل این چنین رفتار نکرده اند.
در بررسی نهایی فرضیهها میتوان گفت:
1-بین نوع نگرش به پوشش و آزار جنسی، رابطهی منفی و معنادار وجود دارد. به این معنا که هرچقدر نگاه به پوشش (مثبتتر) کاملتر باشد، میزان آزار جنسی کمتر خواهد بود.
2-در بررسی بین ابعاد پوشش، هرچقدر پوشش چادر کاملتر باشد، امکان آزار جنسی کمتر است.
3-در بررسی میزان آرایش (نگرش به آرایش) هرچقدر میزان آرایش بیشتر باشد، امکان آزار جنسی بیشتر است، ولی این رابطه با وجود مثبت بودن غیر معنادار است.
4-در بررسی رابطهی بین امنیت پوشش و آزار جنسی، هرچقدر نگاه به پوشش مثبتتر باشد، آزار جنسی کمتر است.
5-در بین متغیرهای زمینه ای، زمینه تأهل دارای رابطه معنادار با پوشش میباشد. بر اساس یافته های فوق به نتیجه میرسیم که در جامعهی ایران، نگرش به پوشش بر میزان آزارهای جنسی علیه زنان موثر است.
بنابراین آموزش و فرهنگ سازی در این زمینه میتواند، زنان را از آسیبهای جدی این نوع خشونت مصون دارد.
راسخون
منابع ومآخذ
- اعزازی، شهلا.(1381)، خشونت خانوادگی و زنان کتک خورده، تهران: نشر نی.
- اعزازی، شهلا.(1379)، واقعیت پنهان، خشونت خانوادگی، فصلنامه فرزانه، دورهی پنجم، شماره 105.
- بهار، مهری و زارع، مریم. (1388)، سنخ بندی مد در تهران: با تأکید بر نحوهی پوشش زنان، پژوهش زنان، دوره 7، شماره 3.
- بیگلویی، ع و طباطبایی، ک و موسوی چلک، ح. (13802)، کودک آزاری، تهران: انتشارات آوند دانش
- پور افکاری، نصرالله(1376). فرهنگ جامع روان شناسی
- روان پزشکی، تهران: فرهنگ معاصر.
- حمیدی،ن و فرجی،م. (1387)، سبک زندگی و پوشش در ایران، مجلهی تحقیقات فرهنگی ایران، شماره 1
- رضوی پور، عرفانه.(1388)، بررسی عوامل جامعه شناختی و روان شناختی موثر بر پدیدهی خشونت روانی علیه زنان در خانواده، پایان نامه مقطع کارشناسی ارشد، دانشگاه اصفهان.
- رئیسی سرتشنیزی، امرالله. (1380)، خشونت علیه زنان و عوامل موثر بر آن، فصلنامه ی پژوهش زنان، شماره 3
- کار، مهرانگیز(1381). پژوهشی درباره خشونت علیه زنان در ایران، تهرن: انتشارات روشنفکران و مطالعات زنان.
- محمدی اصل، عباس.(1388)، جنسیت و خشونت، تهران: سازمان چاپ و انتشارات.
- قندهاری، پردیس.(1384)، مزاحمتهای جنسی در ایران، فصل زنان، دوره پنجم.
- مگی، هام و گمبل، سارا.(1382)، فرهنگ نظریههای فمینیستی، ترجمه فیروزه مهاجرف نوشین احمدی خراسانی، فرخ قره داغی، تهران: نشر توسعه.
- یزدخواستی، بهجت. (1386)، حجاب زنان با رویکرد جامعه شناختی، فصلنامه مطالعات راهبردی زنان، شماره 38
Amar. Org
Hawzah.net
Namamatn. ir
SID.ir
Sociologyof iran. Com
migna.ir
Journals.ut.ac.ir
علاقه مندی ها (Bookmarks)