مالک کلبه ی رؤیا ، صاحب چشمای ابری
حقیقت داره که با من واسه ی همیشه قهری
حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود
ای شیخ پاکدامن ، معذور دار ما را
" برای آنکه در زندگی پخته شویم نباید هنگام عصبانیت از کوره در برویم "
ادب و شرم تو را خسرو مه رویان کرد
آفرین برتو که شایسته صد چندینی
شاید ....
ویرایش توسط zoh_reh : 17th January 2014 در ساعت 04:10 PM
سرو علمدار رفت سوخت خزان را به تفت
و از سر که رخ نمود لاله شیرین قبا . . .
در آستانه مهر قلم ها گوش تیز می کنند تا در دفتر انتظار اینگونه دیکته کنند ، ابری نیست ، ماه پشت ابر نیست ، او آمد ، او در باران آمد ...![]()
وقت آن است كزين منزل ويران بروم
راحت جان طلبم از پي جانان بروم
" برای آنکه در زندگی پخته شویم نباید هنگام عصبانیت از کوره در برویم "
من از آن حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
کلوا واشربو را در گوش کرد
ولا تسرفوا را فراموش کرد![]()
در آستانه مهر قلم ها گوش تیز می کنند تا در دفتر انتظار اینگونه دیکته کنند ، ابری نیست ، ماه پشت ابر نیست ، او آمد ، او در باران آمد ...![]()
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)