ب) آداب اخلاقى
پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله يکى از اهداف عالى رسالت خود را اتمام اخلاق نيک و تکميل فضايل الهى و اخلاقى انسان مىداند که: «انى بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» (10) و بر اين بنيان يکى از موارد ديگرى که مىتوان در زيرمجموعه راهبردهاى ارزشى پيامبر صلى الله عليه و آله در جهت ايجاد زمينه وحدت اسلامى ياد کرد، نحوه رفتار فردى و آداب خاصى است که از آن حضرت در متون تاريخى آوردهاند چه اين که: «و انک لعلى خلق عظيم.» (قلم /4)
برخوردهاى پرجاذبه:
اخلاق نرم و خوى پر جاذبه رسول حق همواره يکى از مهمترين ابزارهاى ارزشى وحدت دينى و فرونشاندن اختلافها و نزاعها و جذب انسانهاى پاکسرشت بوده است: «فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولک...» (آلعمران/159)
رويدادهاى تکاندهنده تاريخ اسلام آن چنان آشکار و گوياست که هيچ نيازى به ترجمان تحليلى ندارند چه اين که: «الم نشرح لک صدرک» (شرح /1) يکى از هزاران: فردى به نام «غورث بن الحارث» در برابر پيامبر صلى الله عليه و آله شمشير در دست گرفت و گفت: «من ينجيک منى»، رسول خدا صلى الله عليه و آله مىفرمايد: «الله». لرزه بر اندام او افتاد و شمشير از دست بينداخت. سپس، پيامبر او را آزاد کرد. همين شخص هر جا مىرود مىگويد: «جئتکم من عند خير الناس.» (11)
و به واقع عنوان: «اطهر المطهرين شيمة و اجود المستمطرين ديمة...» (12) تنها بر او زيبنده بود. اين سلوک و اخلاق نيکوى الهى است که او را اسوه حسنه و نمونه برتر انسان کامل مىدانند تا آن جا که محبت معجزهآساى او سبب مىشد مخالفان سرسختش به صف دوستان مؤمن سوق يابند (13) و اين آداب الهى، محور جمع و وحدت دلها قرار گيرد. دعوت فطرى پيامبر صلى الله عليه و آله جان تشنه هر حقخواهى را مجذوب او مىساخت و اين، نيکوترين ابزار براى دميدن روح وحدت دينى بود.
پيوندهاى خانوادگى:
در رديف آداب ويژه پيامبر مىتوان به فلسفه پيوندهاى خانوادگى حضرت اشارهاى کوتاه کرد. بدون ترديد با توجه به جايگاه خاص نظام قبيلهاى در جامعه آن روز، يکى از آثار اجتماعى اين امر ايجاد الفت، پيوند بين قبايل، و وحدت لايههاى اجتماعى بوده است. اين نوع پيوندهاى قبيلهاى (به نوعى) بديل حلفهاى قانونى و رسمى شناخته مىشود و پيش از اسلام نيز ازدواجهاى متقابل، دشمنىها را به دوستى تبديل مىساخت.
به عنوان نمونه ازدواج پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله با «جويريه دختر حارث» از طايفه بنىمصطلق بود که مسلمانان، به سبب اين خويشاوندى، بقيه اقوام او را آزاد کردند و در نهايت تمام طايفه او به اسلام پيوستند و يا ازدواج حضرت با «صفيه دختر حى بن اخطب يهودى»، سردار بنىقريظه که پس از اسارت، همسرى پيامبر خدا را در برابر آزادى و الحاق به خانواده خود برمىگزيند و در آخر، به همراه گروهى از اقوام، اسلام مىآورند.
4 - امت اسلامى و وحدت دينى
اين بحث را با نظرى به رسالت امت اسلامى در تداوم رحمت نبوى تا تحقق وحدت اسلامى، به پايان مىبريم:
«وحدت»، جوهره قوام، پايدارى و حيات هستى است و پيامبران، مامور و سرپرست احياى رحمت مطلقه الهى در دنياى انسانى:
برگ و ساز کائنات از وحدت است اندرين عالم حيات از وحدت است (اقبال لاهورى)
و محمد خاتم صلى الله عليه و آله، پيامبر وحدت و رسول رحمت: «و جعلنى رسول الرحمة و رسول الملاحم». (14)
رحمت واسعه الهى، با او جريان يافته: «و اطيعوا الله والرسول لعلکم ترحمون» (آلعمران/132) و امت بشرى حول خاتميت او گرد مىآيند: «ما کان محمد ابا احد من رجالکم ولکن رسول الله و خاتم النبيين» (احزاب /40) و با اين همه، چشمه جوشان رحمت الهى است که: «فبما رحمة من الله لنت لهم...» (آلعمران /159)
نداى وحدت او، صداى وحدتطلبى تمامى انبياى الهى است و اين آهنگ شيرين در حلقوم مبارک او به کمال نهايى خود مىرسد:
نام احمد نام جمله انبياست چون که صد آمد نود هم پيش ماست (مولوى)
او آخرين پيامبران از سلسله مناديان رحمت و وحدت الهى است؛ «تقدم در غايت و تاخر در نوبت دارد يعنى: «لولاک لما خلقت الافلاک.»
و از اينرو، به تمام شاخ و برگهاى اين شجره طيبه؛ رنگ، عطر، و ميوه حيات ابدى مىبخشد و با خاتميت او، درخت نبوت الهى معنا مىيابد که: «ما من نبى آدم و من سواه الا تحت لوائى» (15)
آدم و نوح و خليل و موسى و عيسى آمده مجموع در ظلال محمد (سعدى)
و از اين پس، امت محمدى او؛ «امة مرحومة» و «امة آخرون السابقون»، و نيز، آخرين نخبگانىاند که پذيراى حضور اويند؛
و بىشک امت محمد صلى الله عليه و آله رسالت گسترش دعوت او را تا توسعه امت واحده الهى در پهنه ارض به دوش دارند چرا که: «کنتم خير امة اخرجت للناس...» (آلعمران /110) و همانانند که برگزيدگان خدايند و غير آنان، زيانکاران: «و من يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه و هو فى الاخرة من الخاسرين.» (آلعمران /85)
به آرزوى روزى که وحدت اسلامى، راهى براى پيوند جوامع اسلامى، به امت واحده الهى گردد و دعوت «امت» با دعوت «خداى»، همسان که: «والله يدعوا الى دارالسلام و يهدى من يشاء الى صراط مستقيم». (يونس /25) آن افق روشن و درخشان که پيامبر وحدت براى امت عزيز اسلام به زيبايى تمام ترسيم نمود و شايسته: «فطوبى لک يا محمد ولامتک». (16)
طريقى که وحدت امت را زمينه احياى امت واحده مىدانست چرا که احياء امت واحده را با جوهره اقامه دين (تقوا و عبوديت الهى) همرديف شمرده: «... ان هذه امتکم امة واحدة و انا ربکم فاعبدون» (انبياء /92) و از سويى، اقامه دين حق (در سلسله انبياء) را نيز به وحدت مىپيوندد: «شرع لکم من الدين ما وصى به نوحا والذى اوحينا اليک ما وصينا به ابراهيم و موسى و عيسى ان اقيموا الدين ولا تتفرقوا فيه...» (شورى /13)
و بدون ترديد استجابت و پذيرش نداى «پيامبر وحدت» به وحدت دينى، قبول و احياى حيات ابدى انسانى و الهى امت اوست که: «يا ايها الذين آمنوا استجيبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما يحييکم» (انفال /24) و اين دستور قطعى الهى است که: «يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله واطيعوا الرسول ولاتبطلوا اعمالکم» (محمد /33) دستورى که تخلف از آن، تباهى و سياهى آشکارا، به دنبال دارد: «و من يعص الله و رسوله فقد ضل ضلالا مبينا». (احزاب /36)
و به اين ترتيب؛ امت واحده، راهى است تا تفوق تمام: «هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دين الحق ليظهره على الدين کله و کفى بالله شهيدا.» (فتح /26) و سپس تسرى اين حقيقت نهفته الوهى به همه وجدانهاى خفته که: «محمد رسول الله» (فتح /29)
و در نهايت از حال تا آينده امت واحده فرايندى است به ميزان يک اراده جمعى يک تمايل معمولى و نيز صبرى استوار و پايدار: «يا ايها الذين آمنوا استعينوا بالصبر والصلوة ان الله مع الصابرين» (بقره /153) و آن گاه پيامد آب حيات وعده الهى: «فاصبر ان وعد الله حق» (روم/60)
اين رهيافتى است که به جاى مقصد، مسير، و مايههاى درونى، بيشتر نيازمند همگرايى اراده و تمايلات وحدتطلبانه مسلمانان جهان حول محور جمع و نظام بخشيدن به آن است.
امر حق را حجت و دعوى يکى است خيمههاى ما جدا دلها يکى است
از حجاز و چين و ايرانيم ما شبنم يک صبح خندانيم ما (اقبال لاهورى)
و آينده روشن، از آن مؤمنان مجاهدى است که نور وحدت مىنشانند و کمال آن مىافشانند چه اين که: «يريدون ان يطفئوا نور الله بافواههم و يابى الله الا ان يتم نوره و لو کره الکافرون» (توبه/32) و آنگاه خشنود از سپاس الهى: «و رضوان من الله اکبر ذلک هو الفوز العظيم». (توبه/72)
نتيجهگيرى
وحدت امت همواره يکى از آرمانهاى دينى پيامبران توحيدى قلمداد مىشده و بر اين بنيان، يکى از محورهاى مهم دعوت پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله نيز پىريزى شاکلههاى پيدايش آن بوده است.
تحليل رويدادهاى تاريخ اسلام گوياى آن است که در جهت تلاشهاى «سياسى» و «فرهنگى» حضرت براى تحقق اين هدف، «راهبردهاى ارزشى» نيز کارآيى خاص داشتهاند تا آن جا که با شناخت دقيق ظربفيتهاى اجتماعى حاکم بر جامعه، ابزارهايى برگزيده شده تا زمينه پذيرش و گرايش همگانى را به سوى ايجاد وحدت امت متمايل گرداند.
طرح پيماننامه ملى مدينه بهترين راه براى ايجاد يک وحدت عمومى و القاى روحيه همبستگى دينى بود و در همين راستا پيمان ويژه مسلمين، راهکارى مذهبى براى پيوند روح برادرى به حساب مىآمد. استفاده از راهبردهاى ملى و مذهبى تنها مىتوانست پايههاى استوارى اجتماعى جامعه را نمايان سازد؛ اما، در اين ميان مبارزه با نژادپرستى و قومگرايى و يا به کارگيرى عاقلانه موقعيتها و مکانهاى تجمع عمومى نيز، از جمله راهکارهاى قومى و ميهنى لازم جهت دستيابى به وحدتطلبى شمرده مىشد و با اين همه، بهرهگيرى پيامبر صلى الله عليه و آله از ظرفيتهاى اخلاق اجتماعى و نيز توان اخلاق فردى، امرى قابل توجه است.
بدينترتيب، يکى از ضرورىترين راههاى پىريزى وحدت دينى در امت بزرگ اسلامى، هماهنگى ارادهها و تمايلات ارزشى جوامع بر بنياد همانند سازى ابزارهاى سهگانه فوق است؛ يعنى: «راهبردهاى ملى و مذهبى»، «قومى و ميهنى» و نيز «اجتماعى و فردى».
پىنوشتها:
1- يعقوبى، احمدبن ابى يعقوب: تاريخ يعقوبى، ليدن،1883م، جلد 2، ص110.
2- کلينى رازى، ابوجعفر محمد بن يعقوب بن اسحاق: الاصول من الکافى، تهران، دارالکتب الاسلاميه،1363، جلد 8، ص268.
3- بحارالانوار، جلد22، ص348.
4- مطهرى، مرتضى، سيره نبوى، تهران، انتشارات صدرا،1367، به نقل از «هديه الاحباب» داستان روايت را آورده است.
5- مطهرى، مرتضى، خدمات متقابل اسلام و ايران، تهران، انتشارات صدرا، 1362، ص75 و76.
6- سنن ابىداوود، جلد 2، ص624 به نقل منبع پيشين، ص74.
7- نهجالبلاغه، ترجمه دکتر سيدجعفر شهيدى، تهران، انتشارات سهامى عامل، 1371، خطبه 192، ص215.
8- تاريخ پيامبر اسلام، ص168.
9- بحارالانوار،جلد73، ص283.
10- همان، جلد16، ص210.
11- البخارى، محمد بن اسماعيل، صحيح البخارى، چهار جلدى، بيروت، دارالمعرفة للطباعة والنشر، بىتا، جلد 2، ص539.
12- نهجالبلاغه، خطبه 105.
13- پارهاى مورخان داستانى از کافرى خشن و معاند نقل مىکنند که به خانه پيامبرصلى الله عليه وآله به مهمانى رفت و در نهايتبا ايمان خارج شد. اين جريان نمونه جالبى از همين تاثير اخلاقى و الهى خاص پيامبر رحمت است. نگاه کنيد: زرينکوب، عبدالحسين، بحر در کوزه، تهران، علمى،1367، ص104 و 105.
14- شيخ صدوق، ابوجعفر، معانىالاخبار، تصحيح علىاکبر غفارى، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات،1399 ق، ص51.
15- بحر در کوزه، ص115.
16- معانىالاخبار، ص51.
يادآورى: جهت رعايت اختصار، بسيارى از پاورقىهاى توضيحى، تفسيرى يا معرفى منابع حذف گرديد.
منبع
علاقه مندی ها (Bookmarks)