تراشه های کانسپچوال ـ مونومونتالیتی و مدرنیسم از ادولف لوش تا لوکوربوزیه
رابطه پر پیچ و خم بین مونومنتالیتی و کنش های اوانگارد برامده از مدرنیسم به خوبی مستند شده اند. جست و جوی فرهنگ لغت جدید برای بیان عصر تولید صنعتی ـ عصر سبک سازی سازه ای، جنبش اجتماعی و بهره وری اداری ـ تمام فرم های سنتی مونومنتالیتی را به چالش کشید. جایی که معماری مبتنی بر سبک های تاریخی ـ چه کلاسیک و چه گوتیک ـ خود را بر قوام مقیاس، تزیینات و فهمی از ثبات و پایداری برای بیان مضامین مونومنتال تدقیق می کنند، زبان های نوین به لحاظ محتوایی متکی بر انتزاع، ابداع تکنولوژیکی و کارکرد نمی توانند به ایفای ان نقش تاریخی بپردازند.زمانی که معمارانی همچون والتر گروپیوس، لوکوربوزیه و میس ون دروهه با مونومنتالیتی به مثابه مسئله مواجه می شدند، بیش از انکه روی در یافت پاسخ مبتنی بر مدرنیسم انتزاعی کشند بر ابزارهای فیگوراتیو بیان گرایی موکد می شدند، در میان پایه گذران مدرنیسم، شاید فقط ادولف لوش باشد که با طراحی مقبره اش، در قامت مکعبی ساده، به قدرت فرهنگ لغات تقلیل دهنده معماری برای بیان ارزش های ابدی پی برد. روایت این انحراف مبنایی به مدرنیسمِ متقدم محدود نماند، حتی بعدها، زمانی که لوکوربوزیه تلاش کرد موزه ای را در قامت یک هرم شیشه ای خلق کند به شدت مورد هجمه ان هایی قرار گرفت که باور داشتند مدرنیسم و مونومنتالیتی اساسا ارزشهایی مانعه الجمع اند.