جوجه، رنگیش رو هیچ وقت نخریدم. مامانم میگفت زود میمیرن.البته جوجه هام بیشترشون زود میمردن. من و خواهرم خیلی گریه میکردیم.یه جوجه محلی مشکی داشتم؛با اینکه موش گازش گرفته بود؛ زنده موند.بزرگش کردم؛خیلی قشنگ شده بود. پرهای طلایی و مشکی دور گردنش داشت.چند باری بچه گنجشک پیدا کردم؛ هیچ وقت نتونستم بزرگشون کنم؛ همیشه بعد یه روز میمردن.این اواخر بچه گربه (شیرخوار) هم چند بار روی پشت بوم پیدا کردم؛ میخواستم بزرگشون کنم؛ بعد دوهفته مردن. خیلی داغونشدم.دیگه پشت دستم رو داغ کردم؛ طرف بچه هیچ حیونی نرم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)