
کاربر جدید
یکی از نامههای بابا لنگ دراز به جودی ابوتجودی! کاملا با تو موافق هستم که عدهای از مردم زندگی نمیکنند و زندگی را یک مسابقه دو میدانند و میخواهند هر چه زودتر به هدفی که در افق دور دست است دست یابند و متوجه نمیشوند که آنقدر خسته شدهاند که شاید نتوانند به مقصد برسند و اگر هم برسند ناگهان خود را در پایان خط میبینند. درحالی که نه به مسیر توجه داشتهاند و نه لذتی از آن بردهاند.دیر یا زود آدم پیر و خسته میشود، درحالی که از اطراف خود غافل بوده است.آن وقت دیگر؛ رسیدن به آرزوها و اهداف هم برایش بیتفاوت میشود و فقط او میماند و یک خستگی بیلذت و فرصت و زمانی که از دست رفته و به دست نخواهد آمد.جودی عزیزم! درست است، ما به اندازه خاطرات خوشی که از دیگران داریم آنها را دوست داریم و به آنها وابسته میشویم. هرچه خاطرات خوشمان از شخصی بیشتر باشد، علاقه و وابستگی ما بیشتر میشود.پس هر کسی را بیشتر دوست داریم و میخواهیم که بیشتر دوستمان بدارد باید برایش خاطرات خوش زیادی بسازیم تا بتوانیم در دلش ثبت شویم.
از لبخندت برای تغییـر دنیا استفاده کن...
انتخاب سریع یک انجمن
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

قبل از هر گونه فعالیت در سایت به قوانین توجه نمایید.


پاسخ با نقل قول
علاقه مندی ها (Bookmarks)