منم هر وقت میام تو دفتر این تاپیک یه اتفاقی افتاده که اومدم.
یکی از اقوام فوت کرد بعد از سال های سال رنج بیماری کشیدن و خستگی فرزندانش.خدا بیامرزتش.راحت شد.هم خودش هم بچه هاش.
ولی یکمم خاطره خوب بگم.
دیشب یه پیامی واسم اومد که خیلی باحال بود.کلی خندیدم.علتشم امروز فهمیدم.البته یکی از دوستان اصلی هم امروز اومد تو یاهو و حسابی به موقع بود.کلی خندیدیم.
دوستم قرار بود امروز بیاد خونمون نامرد نیومد.گفت من برم.منم نرفتم.غروب حالشو میگیرم یه 10 مین بهم مشت و لگد میزنیم حالمون جا میادلگد تو سر مجاز هست اما مشت تو صورت نه
مادرای هر دوتامونم ناهار برای یک نفر اضافی پختنهیچی دیگه مجبور شدیم هر کدوم به جای اون یکی هم بخوریم.
تا حالا استاد دانشگاه شمارو غال قال گذاشته؟3روزه قراره بیاد هی امروز فردا میکنهبرادر وقت نداری چرا قول الکی میدی.
شیطونه میگه همه چیو بهم بزنم.اما خب شیطون کلا حرف مفت میزنه.بهم بزنم به ضرر ما میشه.
اوه اوه چندتا ایمیل باید بزنم الان یادم اومد....
علاقه مندی ها (Bookmarks)