با با زن هندی گرفته اون اول برده ترکیه چند ماهی ماه عسل بعدش وقتی خواسته محضری کنه گفته امست رو عوض می کنم می گذارم ام قذی زن هم چون خواسته تو مملکت غریب شوهرش قهر نکنه گقته باشه بعدشم اوردتش کردستان گقته باید اینجا زندگی کنیم اونم چون زن خوبی بوده قبول کرده گفته فقط به عشق توی که امم رو گذاشتم ام قذر !!اما کاوه رو می فرستد امریکا چند تا عمل چجراحی می کنند وپلاستیک هم پیستون براش می گذارند هم شیر ده همش می کنند این بود داستان حسن وگاوش هم شیر داره هم پستون حالا هم چون از ون موقع خیلی گذشته نوه های حسن از ون گاو مجستمه ساختن نصب کردن جلو خونه شون ونتیجه های حسن این شعرو دور مجسمه حلقه زدند می خونند این بود اخر کار حسن اما دختر وپسر های خوشکلی از ازدواج حسن با دختر هندی مونده اونم تو کردستان !!!!حالا شوخی کردم یک وقت پانشید زن هندی بگیرید که عیال وار می شید![]()
علاقه مندی ها (Bookmarks)