امروز و دیروز روز های خوبی بودن جمعا ، کلا توی این دو روز شاد بودم من
و داستان چی بود که من شاد بودم ، حدود 1.5 سال هست که من عینک استفاده می کنم ، از عینک خسته شده بودم ، دلم رو زده بود به عبارتی خلاصه دیگه کلافه شده بودم
پزشک هم میگفتن که باید 18 سالت بشه تا من لنز بدم منم همیشه این شکلی از مطب میومدم بیرون
وقتی خواستن فرم پرکنن خانوم منشی پرسیدن چند سالته منم گفتم 15 بعد مامان گفتن14 ، تا 6-7 بار تکرار شد هر بار هم لحن من و مامان قاطع تر میشد ، چون مییدونستم که اگر بگم 14 لنز نمیدن خلاصه خانوم منشی متوجه شدن که برای چی میگم 15 به همین خاطر به حرف من گوش کردن
دیروز رفتیم و من مطمئن بودم که باید لنز بگیرم و وقتی وارد مطب شدیم با هزار اصرار و تضمین راضی شدن لنز بدنلنز امروز آماده میشد ، کلا دیروز هم توی خونه وامروز هم توی مدرسه و هم خونه شاد بودم برای خودم بعد از 1 سال اصرار بالاخره شد . امروز رفتیم لنز رو تحویل گرفتیم پزشک گرامی لنز رو گرفته بودن دستشون نمیدادن میگفتن بازم قول بده
نمی دونم من چند بار باید قول بدم ، هیچی دیگه 8-9 باری قول دادم و با تضمین مامان و بابام بالاخره لنز رو دادن آموزش های جانبیش رو هم دادن و اومدیم خونه
ولی هنوز که هنوزه باورم نمیشه من الان لنز دارم ، جوری ذوق زده ام که انگار دنیا رو بهم دادن
92.8.28
علاقه مندی ها (Bookmarks)