دلم میخواد یه چیزی بنویسم...حوصله حرف زدن ندارم،حوصله دلداری های الکی...حوصله شنیدن "میفهمم چی میگی" یا "زیاد سخت نگیر" ....
دلم میخواد یه چیزی بنویسم....همیشه نوشتن حالمو خوب میکنه ولی الان اونم حالمو خوب نمیکنه....
بعضی موقعا به این نتیجه میرسم که وقتی آدم هیییییییچ چیزی حالشو خوب نمیکنه،به این معناست که اصلا حالش بد نیست....
خواستم از حالم بگم....نه برای دیگران...که بیان بخونن و برن...بلکه برای خودم...ولی حالم نوشتنی هم نیست....
حالم چو دلیریست که از بخت بد خویش در لشکر دشمن پسری داشته باشد
سخت است پیمبر شده باشی و ببینی فرزند تو دین دگری داشته باشد
این بهترین تفسیر از حال من بود....
علاقه مندی ها (Bookmarks)