معناى آل و امت
حديثى از امام رضا عليه السلام علماى عراق در حضور مامون از امام عليه السلام پرسيدند:
اخبرنا يا ابا الحسن عن العترة هم آل او غير آل ؟ فقال الرضا عليه السلام : هم الآل .
فقالت العلماء: فهذا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم يوثر عنه انه قال : ((امتى الى )) وهولاء اصحابه يقولون بالخبر المستفيض الذى لا يمكن دفعه ((آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم امته )) فقال ابوالحسن الرضا عليه السلام : اخبرونى هل تحرم الصدقة على آل محمد؟ قالوا: نعم . قال عليه السلام : فتحرم على الامة ؟ قالوا: لا.
قال : هذا فرق بين الآل و بين الامة . (8)
آل ، در لغت به معنى اهل بيت است . و اهل حديث گفته اند: آل نبى آنهايى هستند كه زكات بر آنها حرام است و در عوض خمس به آنها تعلق مى گيرد. دسته اى گفته اند: آل پيرو و مطيع را گويند.
قاضى حسين بن مسعود بغوى در كتاب ((شرح سنة الرسول )) روايت كرده كه از پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم پرسيدند: چگونه بر شما درود بفرستيم ؟ فرمود: بگوييد: اللهم صل على محمد و آل محمد كما صليت على ابراهيم و آل ابراهيم و بارك على محمد و آل محمد، كما باركت على ابراهيم و آل ابراهيم انك حميد مجيد.
در كتب لغت آل را به معنى اهل بيت و اهل بيت را به معنى آل نوشته اند و چنين تفسير كرده اند كه اصل آل اهل بوده وهاء به همزه تبديل شد. و دليل اين مطلب اينكه هاء براى تصغير آمده ، چنانچه در تصغير آل ، اهيل گفته اند كه اسماء به اصل خود بازگشت مى كند.
مسلم بن حجاج و ابو داود سجستانى و نسائى در تفسير آل روايت كرده اند كه در بيان آل از پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم شنيديم فرمود: ان هذه الصدقات انما هى اوساخ و آنهالا تحل لمحمد و لا لال محمد.
مالك بن انس هم درموطا خود آورده است كه :
قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم : الصدقة لال محمد صلى الله عليه و آله و سلم انما هى اوساخ الناس .
زيد بن ارقم روايت كرده كه در باب حرمت صدقات بر آل ، مراد: آل على ، آل جعفر، آل عباس و آل عقيل هستند.
و خلاصه احاديث فريقين در معنى آل ، اهل بيت پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم مى باشد. (9)
اهانت به علويه
بزرگى از علماى اعلام و سلسله جليله سادات كه شايد از ذكر نام شريفش راضى نباشد نقل فرمود: زمانى پدر علامه ام را در خواب ديدم و پرسش ها از ايشان كرده و پاسخ هايى شنيدم :
1. ارواحى كه در عالم برزخ معذب اند عذاب و سختى هاى آنان چه گونه است ؟
در پاسخ فرمود: آنچه براى تو كه هنوز در عالم دنيا هستى مى توان بيان كرد به طور مثال آن است كه هر گاه در دره اى از كوهستان باشى و از چهار سمت كوه هاى بسيار مرتفعى كه هيچ توانايى بر بالا رفتن از آن ها نباشد و در حال گرگى هم تو را دنبال كند و هيچ راه فرارى از او نباشد.
2. آيا خيراتى كه در دنيا براى شما انجام داده ام به شما رسيده و كيفيت بهره مندى شما از خيرات ما چه گونه است ؟
در پاسخ فرمود: بلى تمام آن ها به من رسيده است و اما كيفيت بهره مندى از آن ها را به هم ذكر مثالى براى شما بيان مى كنم :
هر گاه درحمام بسيار گرم پر از جمعيتى باشى كه در اثر كثرت تنفس و بخار و حرارت ، نفس كشيدنت سخت باشد در آن حال ، گوشه در حمام باز شود و نسيم خنك به تو برسد چه قدر شاد و راحت و آزاد مى شوى ؟! چنين است حال ما هنگام رسيدن خيرات شما.
3. چون پدرم را سالم و منور ديدم و تنها لب هاى او زخم دار و آلوده به چرك و خون بود از آن مرحوم سبب زخم بودن لب هايش را پرسيدم و گفتم اگر كارى از دست من بر مى آيد براى بهبودى لب هاى شما بفرماييد تا انجام دهم .
در پاسخ فرمود: تنها علاج آن به دست علويه مادر شماست ، زيرا سبب آن اهانتى بود كه در دنيا با وى مى كردم و چون نامه سكينه است هر وقت او را صدا مى زدم خانم ((سكو)) مى گفتم و او رنجيده خاطر مى شد، و اگر بتوانى او را از من راضى كنى اميد بهبود است .
ناقل محترم فرمود: اين مطلب را به مادرم گفتم در جواب گفت : بلى ، پدر شما هر وقت مرا صدا مى زد از روى تحقير مى گفت : خانم ((سكو)) و من سخت ناراحت مى شدم ولى اظهار نمى كردم و به احترام ايشان چيزى نمى گفتم و چون فعلا گرفتار و ناراحت است او را حلال كرده و از او راضى هستم و از صميم قلب برايش دعا مى كنم . (10)
----------------------------------------
1-بحار الانوار، ج 22، ص 142، ح 142، باب 37.
2-رياض النضرة فى مناقب العشرة ، ج 3، ص 137.
3-رياض النضرة ، ج 3، ص 138.
4-صواعق المحرقه ، ص 189؛ كنز العمال ، ج 6 ص 220؛ احقاق الحق ، ج 10، ص 544 - 593.
5-تذكرة الفقهاء، كتاب الخمس ، مسالة فى المستحقين .
6-صحيح مسلم ، ج 2 ص 52.
7-كنز العمال ، ج 6، ح 16527.
8-تحف العقول ، ص 426؛ بحار الانوار، ج 25، ص 221.
9-مجموعه زندگانى چهارده معصوم عليهم السلام ، عماد زاده ، جلد اول ، چاپ دوم سال 1374 قمرى ، ص 17، به نقل از مطالب السول فى مناقب آل الرسول ، محمد بن طلحه شافعى ، ص 3.
10-كشكول شمع جمع ، محمد راجى ، ص 494 - 495، به نقل از داستانهاى شگفت ، ص 269.
--------------------------------
على ربانى خلخالى
علاقه مندی ها (Bookmarks)