کاربر فعال سایت
نمیدونم چرا فکر ِ اینو نمیکنن که زانو درد دارم! فشارم پایینه! جونی برام نمونده و اگه بیفتم چقدر برام سخته بلند شدن !!!
تازه بعداز افتادن ِقبلی، بزور دست رو زانو هام گذاشتم و جون دادم تا بلند شم!! هنوز "هاآآآآآآآآآآخ " گفتنم برا اون همه دردی که کشیده بودم تا پاشم تموم نشده بود ،هنو کمر راست نکرده بودم... که یکی دیگه زد زیر پامو خالی کرد!
باز افتادمو حتی میترسم به بلند شدن فکر کنم!! چه فایده داره اینهمه درد بکشی بلند شی! دوباره یکی اشتباهاً!!!پاش بهت گیر کنه بیفتی!! و اون منظوری نداشته باشه...!!!
اصلا بلند شدن رو میخوام چیکار؟؟! یه نماز و هم صحبتی با خدا ارزش ایستادن داره ...که خدا نـِشستشم قبول داره...........
خدا!؟ خود شما گفتی وقتی خسته ای بشین!! اینروزا خیلی خسته ام... ببخشم اگه بلند نمیشم..........
ستاره ها نهفتم در اسمان ابري
دلم گرفته اي دوست، هواي گريه با من
یار همراه
امروز و دیروز بد ترین یا شایدم متفاوت ترین روز در دوران تحصلیم بود!
بعد از بازگشت از اردو یه راست رفتیم سر کلاس!اونم شیمیمعلمه خیلی حرف میزنه!
ساعت 2 شد که اکثریت راشو گرفتن و رفتن خونه!اما....
ما تجربیا باید میموندیم!
خسته و کوفته،کی حال داشت از ساعت 2:30 تا ساعت 5:30 بشینه سر کلاس زیست شناسی اونم با یه استاد!
تا حالا سابقه نداشته شبم بمونم مدرسه
اول اینکه اقای ....تا اومد سر کلاس حالمونو گرفت!
حتی یه ذره لبخنیدیم که داشتیم خشک شد!
تا اومد سر کلاس بهمون گفت:ببـــــــــــــــــــ ـــندین اون لبخنـــــــــــــــــدای مسخرتونو(خود درگیری داره)
کلاس بی روح و کسل کننده
داشتم جون میدادم!فقط دعا میکردم برم خونه و راحت شم از این کلاس!
چشام سنگین بود و نمیفهمیدم چی دارم جواب میدم (همه غلط)و این باعث میشد که یه دفعه اقای .... زوم کنه روم و چش غره بره(تو جمع)
عملا ترجیح دادم که دیگه لال شم تا از کلاس ننداختتم بیرون
ساعتای 7:45 بود که اومدم خونه و کف زمین ولو شدم،کج میرفتم!تو دیوار و...!
این چه کاری بود!نصف عمرم تو مدرسه!خب شبم میخوابیدم اونجا دیگه تا صبح فردام یه راست تو مدرسه باشم!ولی مدرسمون شوفاژارو روشن نکرده قندیل میبستم!
شبم گذرونیم....
صبح دوباره شروع شد!مدرسه و درسو ...!
سر کلاس اقای راحمی...
من که جزوه ی اقای راحمی رو نخونده بودم و بقیم (اکثریت)چون دیشب کلاس داشتیم،وقت نکردن بخونن!
اقای راحمیم وارد کلاس شد و گفت کیف بذارین وسط ....امتحااااااااااااااااااا ااااااان
هیچی بلد نبودم هیچی...برگمو قهوه ای دادم!همشم تستی بود!ولی باید با راه حل میرفتم(اونم مبحث ارایش الکترونی و اوربیتال ها)
استادم فقط به فقط بخاطر ما اومدن(اقوامشون فوت شده بود)
سر جلسه بیکاااااااااااااااااااااا ااااار بودم!حرص میخوردم و فقط میخواستم همرو خفه کنم!کاری نداشتم،شعر(چرت و پرت) میگفتم فقط:
اینم قسمتی از شعر(چرت و پرت) من...سر کلاس خوندم(در غیاب اقای راحمیاااا)همه تشویق کردن
با اینکه من سر این امتحان درسی نخواندم
جواب ها هم همینجوری پراندم
اقای راحمی رحمیبه ما کن
کلاس درس و شیمیو رها کن
بابا ول کن،
تو ای اموزگار علم و دانش
بریز تو حلق ما هر دم تو دانش
بابا ول کن،
تو هر دم پا گذاری در کلاست
میگویی OooooK ،فردا خلاصَت(به طور خلاصه)
میگیرم از شما ها یک کوئیزَت(کوئیز)
بابا ول کن،
ماییم ما بچه های تجربی ایم
شاگردای زرنگ مدرسه ایم
همه گویند نام مارو نخــــــــــــــــــبَه
پزشکای ظریف و گردو قلبمــــــــــــَــــه
بابا ول کن
حلیدم و خریدم و ..بس است
و حالا نوبت بخور وبخواب است
و در اخر:
کنار برگه ام نامت نوشتم
ز خوشحالی گوشه اش اشکی نهادم
بازم تکرار خواهم کرد همچو یک گل
اقای راحمی رحمی به من کن،
کلاس درسو شیمی رو رهاکن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
امین یا رب العالمین
هــــــــــــــــــــــــ ی لوله گـــــــــــــــــــاز![]()
همکار تالار نیروی نظامی وهوانوردی
روز خوبی بود؛ قدم زدن تو ولیعصر و سینما و اخرش هم خستگی!
تو روحتو به من فروختی، لازمه بهت یادآوری کنم؟ یادته اون شبی رو که به خدا گفتی حاضری هر کاری بکنی تا یه قرار داد ضبط بگیری؟ تو نمی تونی یه روحو بکشی حتی اگه بخوای
دوست جدید
تا همین چند لحظه پیش داشتم درس میخوندم خیلیییییییییییییییییییییی ییییییی خسته شدم و الان دارم کوووووووووووور میشم
فردا هم آزمون دارم یه دلشوره هم دارم که فک میکنم این آزمونو خراب میکنم
دعا کنین که ازمونمو خوب بدم![]()
شب همگی خوش
9/8/92
برگ وقتی از درخت افتاد که فکر کرد طلاست
در کل روز بدی نبود![]()
ویرایش توسط Sa.n : 2nd November 2013 در ساعت 08:44 PM
" برای آنکه در زندگی پخته شویم نباید هنگام عصبانیت از کوره در برویم "
یار همراه
خــــــعـــــلی روز بدی بود!هزاربار مردمو زنده شدم
امروز 4 تا امتحان(شیمی و ریاضی و جغرافی و ادبیات)
گیج شده بودم!زنگ تفریح نمیدونستم کدوم کتابو دستم بگیرم
زنگ اول ادبیاتو خراب کردممیدونستم امــــــــــــــروز روز من نیست!
اخه من اعتقاد دارم وقتی زنگ اول به ادم بد بگذره زنگ های بعدی فاتـــــحش خونده هست!!!!!!!!!!!!
منم که ادبیاتو خراب کردم با خودم گفتم امتحان های زنگ های بعدی هم خراب میکنم...
خراب کردم ولی نه به اندازه ی ادبیات!!!!!ادبیات از همه افتضاح تر!!!!!!!!!!!!!!!!بقیه ی امتحان خوب بود ولی اونوطور که میخواستم نشد!!!
اخه معلم ادبیات ور میداره از کاربرگ امتحان میگیره!اونوقت سوالای کاروتمرینو هیچ کدومشو تو کلاس حل نکریدم!!!!چه جوری امتحان بدیم وقتی کلی اشکال داریم؟!
بدتر از هــــــــــــــــــمه امروز از اون روزای بود که حســـــــــــــــابی خوابم میامد!!!!!!!!!
خدایا! این هفته رو بگذرون هرچه زودتر!!!!!!!!!!!!!!!از هفته ی دیگم ازمونای مرآت شروع میشه!
خدایا!هفته دیگم بگذرون،دیگه هیــــــــــچی نمیخوام!![]()
کاربر اخراج شده
اینا دیگه واسه من خاطره شده من هر روزم با این حال میگذره تازه مدیرمون گفته شبا بمونید با هم بخونید
آخه یعنی که چی
من که نمیمونم
البته توان نه گفتن ندارم
به قول خودمهــــــــــــــــــــــــ ی لوله گـــــــــــــــــــاز
تا تو باشی اصطلاح منو نپیچونی
امروز روز خیلی بد بود آزمونی رو که یه هفتس دارم براش میخونم خیلیییییییییییییییییی بد دادم اونم بهخاطر این بود که حالم خیلی بده
از یه طرف گوشی ندارم
از یه طرف ممکنه تا تاسوعا سایت نیام
بدنمم خیلی درد میکنه
خدا شانس بده حالم خوب شه
- - - به روز رسانی شده - - -
اینا دیگه واسه من خاطره شده من هر روزم با این حال میگذره تازه مدیرمون گفته شبا بمونید با هم بخونید
آخه یعنی که چی
من که نمیمونم
البته توان نه گفتن ندارم
به قول خودمهــــــــــــــــــــــــ ی لوله گـــــــــــــــــــاز
تا تو باشی اصطلاح منو نپیچونی
امروز روز خیلی بد بود آزمونی رو که یه هفتس دارم براش میخونم خیلیییییییییییییییییی بد دادم اونم بهخاطر این بود که حالم خیلی بده
از یه طرف گوشی ندارم
از یه طرف ممکنه تا تاسوعا سایت نیام
بدنمم خیلی درد میکنه
خدا شانس بده حالم خوب شه![]()
یار همیشگی
داره بارون میاد.....و من از صدای قطره های بارون روی شیشه حس خیلی خوبی دارم....خدایا شکرت![]()
طلب كردم ز دانائي يكي پند .......مرا فرمود: با نادان نپيوند
دوست آشنا
: (
یار همراه
[QUOTE=setayesh7777;548142]اینا دیگه واسه من خاطره شده من هر روزم با این حال میگذره تازه مدیرمون گفته شبا بمونید با هم بخونید
آخه یعنی که چی
من که نمیمونم
البته توان نه گفتن ندارم
به قول خودمهــــــــــــــــــــــــ ی لوله گـــــــــــــــــــاز
تا تو باشی اصطلاح منو نپیچونی
امروز روز خیلی بد بود آزمونی رو که یه هفتس دارم براش میخونم خیلیییییییییییییییییی بد دادم اونم بهخاطر این بود که حالم خیلی بده
از یه طرف گوشی ندارم
از یه طرف ممکنه تا تاسوعا سایت نیام
بدنمم خیلی درد میکنه
خدا شانس بده حالم خوب شه
بی تربیت،بی حیا!!!!!!!!!!
اصطلاح تو هست مگه؟!
به قول معلم عربیتون:هــــــــــــــــ �� �ـی لوله گاز
دیگه نبینم اصطلاح معلم عربیتونو بپیچونیــــــــــــــــــ ا!(فکرکنم معلمتم پیچونده!)در غیاب ایشون من موظفم ....(؟)
(از ایشون دفاع کنم)
چی گفتم؟!هرهرهر
یه چیز خیلی باحال!؟!
اینکه من 3 سال دیه میخوام دانشجو شم
دیشب داشتم با بابام میحرفیدم،میگه:اگـــــــــ �ـــــــــر دختــــــــــــــــــر خوبـــــــــــــــــی بـــــــــــــــــاشی،دان شگاهم که رفتی واست سرویس میگیرم!(بچه 4 ساله!)
رو حرفای بابای من اصلا نمیشه حساب باز کرد!یه دقیقه میگه افرین سلی ناز چه دختر خوبی شدی!(تازه میگه: میگم سر صف تشویقت کنن)دودقیقه بعد میگه:سلی ناز خیلی بی تربیت شدی...اااااا...!
عاقا من میترسم!خدایا یعنی من تا 3 سال دیگه تغییر میکنم؟!
من طاقت مسیرای دور دورو ندارم...(اگر خارج از تهران قبول شم)
من اصلا راه مدرسه به خونه،خونه به مدرسه رو بلدم فقط!
تازه اونم اینقدر با سرویس رفتم یاد گرفتم![]()
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)