آموزه های دینی؛ خشونت یا محبّت؟!

با هم، نگاهی نو و معرفت آفرین به مجموعه معارف ناب محمدی می کنیم و پاسخ های خود را به دست می آوریم:



1. لعن و نفرین، آغاز یا پایان راه؟


با گذری بر جلوه های اعتقادی و اخلاقی، به خوبی درمی یابیم که هرگز در مرحله نخست رویارویی با دشمنان، سخن از لعن و نفرین مطرح نمی شود بلکه تعامل، مفاهمه، گفت و گو و عرضه افکار و اندیشه ها به گونه ای مستدل، منطقی و دلپذیر مورد نظر قرار می گیرد. از این رو، خداوند به رسول سعادت آفرین خود می فرماید:
«ادع الی سبیل ربّک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالّتی هی احسن»6
(ای رسول ما!) به سوی خداوند با سخن متقن و حکمت آمیز و موعظه پسندیده و نیکو و (در پایان) آنها را با مجادله و گفت و گوی پسندیده و بهتر، دعوت نما.

از آن سو پیروان پیامبر خود را، به اعتدال و سنجیده سخنی توصیه می کند و آنان را از هر گونه زشتی گفتار برحذر می دارد و می فرماید:
«و لاتسبّوا الذّین یدعون من دون اللّه فیسبّوا اللّه عدواً بغیر علم»7
به کسانی که غیر خدا را پرسش می کنند و (بت ها را) می خوانند، توهین نکنید؛ چرا که آنان نیز به خدای شما از روی دشمنی و به دور از آگاهی، اهانت می کنند.

این بینش روشن نسبت به استحکام باورهای دینی و استفاده از راهکارهای اصولی و خردمندانه در برخورد با مخاطبان، موجب گردید که در جنگ های مختلف ـ که فرمانده کلّ قوا شخص «معصوم»، یعنی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم یا امام علیه السلام بوده است ـ هرگز اجازه شروع درگیری و قتال صادر نشود و پیش از هرگونه جنگ و ستیزی، «اتمام حجّت» به معنای ارایه اندیشه و عرضه فکر و فرهنگ، در اولویت قرار گیرد.

و گاه زیان های قبلی از سوی دشمن نادیده گرفته می شده است تا راه دعوت به سوی سعادت باز و پرنور بماند؛ همانند جنگ خیبر که پس از بارها ناکامی مسلمین، آنگاه که رسول خدا تصمیم گرفت امیرمؤمنان علی علیه السلام را فرمانده سپاه برای حمله به دشمن نماید، با چشم پوشی از صدمات و لطمات وارده از ساکنان خیبر، رو به فرمانده رشید و بصیر خود کرده و فرمود:
«یا علی! فواللّه لاَن یهدی اللّه بک رجلاً واحداً خیرٌ لک ان تکون لک حُمُرالنّعم؛»8
علی جان! به خداوند سوگند! اگر پروردگار به وسیله تو یک نفر ـ از یهودیان خیبر ـ را هدایت کند، برای تو از شتران ارزشمند سرخ موی بهتر خواهد بود.




2. «استقبال» یا «مقابله» با خشونت؟!


نگرشی جامعه شناسانه، بیانگر این حقیقت ارزشمند است که آموزه های اسلام، «استقبال» از لعن و نفرین یا سبّ و توهین را مردود و ناپسند می شمرد و «مقابله» با آن را به عنوان عامل بازدارنده اجتماعی، حفظ ارزش ها و هنجارهای حقیقی جامعه و ارایه الگوهای شایسته برای نسل ها و عصرهای آینده ضروری می داند.

به یقین این شیوه، نماد برجسته ای از «ارحمُ الراحمین»بودن خدا و «رحمةٌ للعالمین» بودن رسول خداست تا صالح و ناصالح، یکسان تلّقی نشوند و «پاکان» و «ناپاکان» پاداش و کیفر خود را در امروز و فردای زندگی به خوبی بنگرند.

پروردگار حکیم با چنین نگاهی «قصاص» را ـ که گاه ظاهری ناراحت کننده داردـ «مرگ و نیستی» نمی داند، بلکه «حیات و هستی» برای جامعه معرفی می کند و می فرماید:
«ولکم فی القصاص حیوةٌ یا اولی الابصار»9
و برای شما (دین باورانِ خداجو) قصاص، مایه حیات و زندگی است ای صاحبان عقل و اندیشه!

آنان که شناخت جامعی نسبت به حوادث تلخ و شیرین جامعه دارند، به خوبی از تأثیر قصاص ـ به عنوان جواب خشونت ـ آگاهی داشته و آن را باعث مصون ساختن خانواده ها از آثار زیانبار زشتی ها و بدی ها می شمرند.



3. نمادها و نمودهای عشق


هرگاه عشق و احساس انسان به فعلیّت برسد، دو نماد می یابد:
الف) عشق و ارادت به آنچه متصل به محبوب است.
ب) تنفّر و بیزاری نسبت به تمامی بدی ها و زشتی ها از نظر محبوب.

تجلّی این دو در نگاه مریدان و علاقمندان موجب می شود که در بخش نخست، احترام، قداستِ اجزاء و لوازم زندگی و محبّت دوستان در وجود ما نمایان شود و در بخش دیگر، نسبت به بدی ها و دشمنی هایی که با دوستان می شود، بی تفاوت و بی احساس نباشیم؛ بلکه گاه با سکوت و گاهی با لعن و زمانی با فریاد و شیون، برائت و بیزاری خود را نشان دهیم؛ همان گونه که در برابر کینه توزان و مخالفان با ارزش ها و آداب و رسوم برجسته فامیلی و خانوادگی، ناراحتی و خشم خود را نمایان می کنیم.




4. تشویق و تکذیب؛ واکنشی فطری

حسّ فطری انسان و واکنش درونی افراد، تمجید و سپاس از کارهای شایسته و تکذیب و پرخاش در برابر افعال ناشایست است. این، شیوه همیشگی افراد با هر مکتب و مرام و یا دین و آیین است که در حالت اعتدال، نوعی عکس العمل و واکنش درونی را نسبت به افعال بیرونی در خود احساس کنند.

به دیگر سخن، لعن و نفرین دین باوران به ظالمان، هرگز به عنوان «عمل» و «کنش» محسوب نمی شود، بلکه عکس العمل و واکنشی است که در اثر ستم ستمکاران در احساس و اندیشه خود می یابند؛ همان گونه که قرآن کریم نقض عهد تبهکاران را نسبت به ارزش های الهی و انسانی باعث لعن خداوند، و سیه دلی آنان می شمرد و می فرماید:
«فبما نقضهم لعنّاهم و جعلنا قلوبهم قاسیة»10
چنان که در سخنی دیگر انحراف دل های منحرفان را بازتاب چرخش اولیّه آنان از صراط مستقیم سعادت معرفی می کند: «فلمّا زاغوا ازاغ اللّه»و فراموشی یاد خداوند ـ به عنوان عامل
امید و اطمینان و ایمان ـ را علّت فراموشی خود بیان می نماید: «نسوا اللّه فانساهم انفسهم»11


به عبارت دیگر، «هدایت» دارای سه نوع است:
تکوینی، تشریعی و پاداشی.
اما ضلالت و گمراهی تنها پاداش است. زیرا بازخورد گفتار، پندار و رفتار گمراهان و سیه روزان، ضلالت و گمراهی آنان است؛ همان گونه که نصرت خداوند برای برخی پاکان، به خاطر نصرت دین خداوند از سوی آنان است: «اِنْ تنصروا اللّه ینصرکم و یثبّت اقدامکم»12