محلّ نزاع
حقیقت این است که بین هیچ مذهبى از مذاهب اسلامى در اصل مسئله لعن اختلاف چندانى نیست و فقط برخى از افراد ساده لوح و خشک در اصل مسئله احتیاط مى ورزند، ولى اکثر قریب به اتفاق، اصل جواز لعن را قبول دارند، واگر اختلافى هست در متعلق و محلّ لعن است.
همان گونه که گفته شد، شیعه امامیه لعن را بر برخى از صحابه به کار مى برد که منشأ فساد در جامعه عصر خود و بعد از آن تا روز قیامت شده اند، و از آن جا که صحابه، مورد توجه خاص و براى عموم مردم محک دین اند، شیعه امامیه ضرور مى داند که با اعلام برائت از آنان مردم را از این خطر بزرگ آگاه سازد، که این فرد یا دسته خطر سازند، تا مردم از او و دسته و طرفدارانش دورى گزینند و در راه و عقیده اش قرار نگیرند و این در حقیقت از مصادیق امر به معروف و نهى از منکر است.
ولى اهل سنت مى گویند: کارى به صحابه نداشته باشید، همه را تقدیس کنید، ولو احیاناً کار زشتى انجام داده اند، چون اینها واسطه فیض تشریع از طریق پیامبر(صلى الله علیه وآله) بر ما مى باشند. ولى شیعه امامیه به این نکته نیز توجه دارد که با وجود امامان معصوم و رهبران الهى ـ که مورد توجه خاص خدا و رسول بوده اند ـ قدح و تضعیف و تبرى از برخى صحابه مشکلى ایجاد نمى شود. ما ـ همانند برخى از منصفان اهل سنت ـ عدالت کلّ صحابه را قبول نداریم، به نصّ آیات و روایات صحیح اسلامى از طریق فریقین، برخى از صحابه کارهاى بسیار زشتى انجام دادند که بعضى از آنها جنبه شخصى نداشته ، بلکه سبب انحراف عظیم در جامعه اسلامى شده است از همین رو لعن آنان هیچ مشکلى را به وجود نخواهد آورد. این موضوع در بحث «عدالت صحابه» به طور مفصل بیان شده است.
تصریح قرآن و سنت به لعن برخى از صحابه
قبلا اشاره شد که قرآن کریم لعن را در چهار محور به کار برده است که قسمت چهارم از آن مورد نظر ماست، که با اطلاق لعن بر مورد عام شامل برخى از صحابه نیز شده است، و حتى در برخى از موارد شخص صحابى لعن شده است; از آن جمله این آیه شریفه است: " وَإِذْ قُلْنَا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْنَاکَ إِلاَّ فِتْنَهً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَهَ الْمَلْعُونَهَ فِی الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا یَزِیدُهُمْ إِلاَّ طُغْیَاناً کَبِیراً " (۱); «اى رسول ما به یاد آور وقتى را که به تو گفتیم خدا البته به همه افعال و افکار مردم محیط است و ما رؤیائى که به تو ارائه دادیم جز براى آزمایش و امتحان مردم نبود، و درختى که به لعن در قرآن یاد شده و ما به ذکر این آیات عظیم آنان را مى ترسانیم و لکن بر آنان طغیان و کفر و افکار شدید چیزى نیفزاید».
مفسران در ذیل این آیه مى گویند: مراد از شجره ملعونه در قرآن، شجره و اصل و نسب حکم بن ابى العاص است و مقصود از خواب و رؤیا، رؤیایى است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در خواب دیدند که فرزندان مروان بن حکم یکى پس از دیگرى بر منبرش مى نشینند».(۲)
هم چنین پیامبر (صلى الله علیه وآله) در موارد زیادى برخى از صحابه را لعن کرده که از مشهورترین آنها حکم بن ابى العاص، و هر کس در صلب او است. پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: « واى بر امّت من از آنچه در صلب اوست».(۳)
نصر بن مزاحم منقرى به سند خود از براء بن عازب نقل مى کند: روزى ابوسفیان با فرزندش بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) وارد شد، حضرت فرمود: «بارخدایا! لعنت فرست بر تابع و متبوع(۴) یعنى بر معاویه و ابوسفیان.
لعن نوع و شخص
ابو حامد غزالى در مورد لعن قاعده اى را ابداع کرده که با روایات ذکر شده منافات دارد، و آن این که لعن بر دو نوع است: قسمى از آن جایز است و آن لعن بر عنوان کلّى است با اوصاف خاص، مثل: «لعنه الله على الکافرین و المبتدعین و الظالمین وآکلى الربا و...» وقسمى دیگر لعن شخص خاص و معین است که خطر آن بزرگ است، مثل این که بگوید: زید، خدا لعنتش کند و... و اگر بر فرض خواستید شخص معینى را که کفر یا فسقش ثابت شده لعن کنید، او را با تعلیق لعن کنید، به این معنا که اگر توبه نکرده است، خدا لعنتش کند(۵)
ابن تیمیه نیز شبیه همین تفصیل را در کتاب الفتاوى الکبرى نقل کرده است(۶)
در این جا ذکر چند نکته در جواب این دو لازم است:
۱ ـ همان طور که اشاره شد، افراد و اشخاصند که الگو قرار مى گیرند، نه انواع; از همین رو در اظهار ولایت و برائت نیز باید افراد مورد نظر باشند.
۲ ـ در روایاتى که به آن اشاره شد، پیامبر(صلى الله علیه وآله) افراد خاص را مورد لعنت قرار داده اند. در روایت است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) تایک ماه کامل قاتلان اصحاب بئر معونه را در نمازهایش لعنت مى کرد. و اگر در موردى پیامبر(صلى الله علیه وآله) از لعن نهى کرده است باید آن را توجیه نمود، مانند حدیثى که بخارى آن را روایت کرده که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در موارد متعددى به شارب خمر حدّ جارى ساخت، ولى از لعن کردن او نهى فرمود(۷) ممکن است نهى پیامبر به جهت علم حضرت به حسن عاقبت او باشد. خصوصاً آنکه پیامبر بنابر نقل روایات دیگر شرابخوار را لعن کرده است(۸)
۳ ـ مورد بحث ما در مواردى است که اشخاص فاسق بر فسق و گمراهى و ضلالت باقى بوده و با آن از دنیا رفته اند. ما این گونه افراد را لعن مى کنیم; کسانى که با انحرافاتشان مسیر جامعه اسلامى را به گمراهى کشاندند، که آثارش تا کنون وجود داشته و بر جاى مانده است.
۴ ـ بدى ها را مى توان بر دو نوع تقسیم نمود: یکى آن که جنبه شخصى دارد، مثل شرب خمر و غیره، و دیگرى جنبه عمومى دارد که باعث انحراف جامعه و الگو قرار دادن آن است، مثل بدعت گذارى در دین، یا این که عملى زشت از شخصى صادر شود که براى مردم الگوست، زیرا سبب تشویق این عمل زشت مى شود. اگر لعن شخص جایز است در قسم دوم است نه اول، زیرا نوع اوّل در حقیقت غیبت است، که اسلام از آن نهى اکید کرده است. از همین رو در روایات اسلامى آمده است: اگر عالِم فاسد شود، عالَم فاسد مى گردد.لذا مى بینیم که قرآن به صراحت شخص معین را مورد لعن قرار داده و مى فرماید: " وَالْخَامِسَهُ أَنَّ لَعْنَهَ اللهِ عَلَیْهِ إِنْ کَانَ مِنْ الْکَاذِبِینَ (۹); «و بار پنجم قسم یاد کند که لعن خدا بر او باد اگر از دورغ گویان باشد».
هم چنین مشاهده مى کنیم که پیامبر(صلى الله علیه وآله)اشخاص را به طور معیّن و مشخّص لعن و نفرین مى کند، مانند: ابوسفیان، معاویه و...
در تاریخ نیز آمده است که عمر بن خطاب، خالد بن ولید را به جهت کشتن مالک ابن نویره مورد لعنت قرار داد(۱۰)
امام على(علیه السلام) عبد الله بن زبیر را در روز قتل عثمان لعن و نفرین کرد(۱۱) هم چنین، عبد الله بن عمر فرزندش را سه بار لعن و نفرین کرده است(۱۲).
غزالى مى گوید: سه صفت است که مقتضى لعن است: کفر، بدعت و فسق.(۱۳)
لعن نه سبّ
آنچه را که مورد بحث قرار داده و جواز و رجحانش را ثابت کردیم، لعن و نفرین بود نه سبّ، زیرا بین این دو واژه فرق است. سبّ در لغت به معناى شتم و دشنام آمده است.(14) طریحى مى گوید: شتم آن است که توصیف کنى چیزى را به صفتى که در آن نقص است.(15)
اسلام نه تنها اجازه لعن و نفرین را داده است، بلکه آن را امر راجح مى داند ولى از سبّ و شتم نهى کرده است; خداوند متعال مى فرماید: " وَلاَ تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ فَیَسُبُّوا اللهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْم... " (16); «و شما مؤمنان بر آنان که غیر خدا را مى خوانند دشنام مدهید تا مبادا آنها هم از روى دشمنى و جهالت خدا را دشنام دهند». ممکن است نهى از سبّ را به صورت مواجهه با کفار و بت پرستان حمل نماییم، اما در صورتى که مخفیانه یا نزد مسلمانان باشد اشکالى ندارد; زیرا در این صورت سبّ باعث نمى شود که آنان نیز، سبّ را در مورد خداوند متعال به کار برند.
هنگامى که امیر المؤمنین (علیه السلام) شنید که عمرو بن حمق و حجر بن عدى اهل شام را در جنگ صفین سبّ مى کنند، آنان را از این عمل باز داشت و فرمود: «من بر شما کراهت دارم که بسیار سبّ کننده باشید، ولى اگر اعمال آنان را توصیف کرده و احوال آنها را به مردم گوشزد کنید بهتر است...»(17)
پي نوشت :
۱- اسراء (۱۷) آیه ۶۰
۲- تفسیر فخررازى، ج۲۰، ص۲۳۷; تفسیر قرطبى، ج۱۰، ص۲۸۱، تفسیر روح المعانى، ج۱۵، ص۱۰۵.
۳- مستدرک حاکم، ج۴، ص۴۸۱; صواعق المحرقه، ص۱۷۹ ودر المنثور، ج۴، ص۱۹۱.
۴- وقعه صفین، ص۲۱۷.
۵- حیاء علوم الدین، ج۳، ص۱۳۳ ـ ۱۳۵.
۶- الفتاوى الکبرى، ج۴، ص۲۲۰.
۷- صحیح بخارى، ج۸، ص۱۴.
۸- جامع الصغیر ج۲ ص۴۰۶.
۹- نور(۲۴) آیه ۷.
۱۰- تاریخ طبرى، ج۲، ص۲۴۱; کامل بن اثیر، ج۳، ص۳۵۸ وشرح ابن ابى الحدید، ج۱; ص۱۷۹.
۱۱- مروج الذهب، ج۲، ص۵۴.
۱۲- جامع بیان العلم و فضله، ج۱۶، ص۴۱۴، ح۴۵۱۷۴.
۱۳- احیاء علوم الدین ج ۳ ص ۱۰۶.
۱4 . النهایه، ج۴، ص۳۳۰، صحاح اللغه، ج۱، ص۱۴۴; لسان العرب، ج۱، ص۴۵۵ و مجمع البحرین، ج۲، ص۸۰.
15. مجمع البحرین، ج۶، ص۹۸.
16 . انعام (۶) آیه ۱۰۸.
17 . نهج البلاغه، ج۲، ص۲۱۱، کلام ۲۰۱; الاخبار الطوال، ص۱۶۵ و تذکره الخواص، ص۱۵۴.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی سبطین
علاقه مندی ها (Bookmarks)