رتبه های بالا شما را یاد چه چیزی می اندازد ؟!!
علم و فناوری؟ صنعت؟ اقتصاد؟ و ... .
مطمئنا" چیزی نیست جز رتبه ما در استفاده از لوازم آرایشی و بهداشتی!
از نظر من جوان و شاه ندیده ، قاچاق لوازم آرایشی ، رتبه ی ما در استفاده ، میزان واردات و ... مسائلی بودند نو پا که ریشه در حداکثر یکی دو دهه اخیر داشت ولی وقتی که کتاب غرب زدگی جلال آل احمد رو خوندم ، فهمیدم مسئله حداقل مربوط به نیم قرن گذشته است و آن زمان هم کم نبوده از این مسائل و کمتر کسی به مسائلی مثل تعداد آرایشگاه های کشور یا سینماها و ... اهمیت نشان میداده مگر جلال آل قلم (!) و مساله غرب زدگی که جلال در کتابش به اون اشاره میکنه:
حال توجه شما را به این متنی که توجه من را جلب کرد ، جلب میکنم ، فقط وقتی میخونید بروید به دهه 40 شمسی!
تضاد های دیگری هم داریم از همین غرب زدگی ، اولین قدمی که شهرنشینی برمی دارد ، این است که به شکم خود برسد و بعد به زیر شکم خود ، و برای حصول این دومی ، به سر و پز خود . آمار دقیق نشان میدهد که ایران از لحاظ موسسات آرایشگری و سلمانی شانزدهمین کشور دنیاست ... در تهران 2200 سلمانی مردانه و زنانه با پروانه و 2500 سلمانی بدون پروانه دایر است ... با مقایسه با لندن که 4200 سلمانی زنانه و مردانه دارد و در مسکو که 3900 آرایشگر کار میکند ، میتوان فهمید که تا چه اندازه در چند سال اخیر ، مردم تهران به حفظ ظاهر خود اهمیت میدهند ، چون در ده که بودیم ، به این همه دسترسی نداشتیم. به این طریق نخستین منابع یک "بورژوازی" تازه به دوران رسیده صنایع خوراکی است "قندسازی،بیسکویت،روغن نباتی،کمپوت،شیر پاستوریزه" و صنایع ساختمانی "سیمان سازی،آجرپزی های لوکس،موزاییک و الخ..." و صنایع پوشاکی "پارچه بافی،تریکو! جنرال مد،والخ..." تازه با چنان قحطی زده هایی با فقر غذایی مزمن چند قرنه که ماییم ، همین نیز خود قدمی به پیش است. چنین قحطی زده ای که یک عمر در ده نان و دوغ خورده ، در شهر شکمش را که با ساندویچ سیر کرد ، سراغ سلمانی و خیاطی میرود ، بعد سراغ واکسی ، بعد سراغ فاحشه خانه . حزب و جمعیت که ممنوع است ، کلوپ و این حرف ها هم که چه عرض کنم ، مسجد و محراب هم که فراموش شده و اگر نشده ، همان در محرم و رمضان کافی است و به جای همه ی این ها ، سینماها هستند ... ادامه دارد ...
علاقه مندی ها (Bookmarks)