دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 19

موضوع: عالم ذر

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #12
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    کلام,فقه,اصول,
    نوشته ها
    4,108
    ارسال تشکر
    27,914
    دریافت تشکر: 19,740
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    kamanabroo's: جدید150

    پیش فرض پاسخ : عالم ذر

    و این هم تحلیلی که در کتاب شریف کافی - در باره عالم ذر آمده است:


    ---------------------------------------------
    من گويم، اخبارى كه در اين موضوع وارد شده است و در ابواب سابقه گذشت دو مورد دارند و چند حكم:


    مورد اول اين است كه ذر از پشت آدم بر آمده است.

    مورد دوم اينكه از گِل فشرده و ماليده دست قدرت حق بر آمده‏اند.


    حكم اول اينكه براى اخذ ميثاق در عقائد بوده است.

    حكم دوم اينكه براى امتحان و آزمايش مطيع و عاصى بوده است.

    حكم سوم اينكه مردم سه دسته‏اند، نورانى محض و ظلمانى محض و آميخته به نور و ظلمت.


    اما راجع به مورد اول، ظاهر اين است كه بيان حال مكاشفه و اطلاع بر ملكوت بشرى است كه براى حضرت آدم بوجود آمده و در حال ارتباط با عالم غيب مطلع بر احوال نژاد خود گرديده است و مى‏توان از اين حال او به معراجِ او تعبير كرد چنانچه در باره حضرت ابراهيم فرمايد (76 سوره انعام): «و همچنين ارائه كرديم به ابراهيم ملكوت آسمان‏ها و زمين را».


    و راجع به مورد دوم به نظر مى‏رسد كه منظور بيان استعدادى است كه در ذرات نخست وجود انسانى نهاد شده، شك نيست كه وجود انسان مجموعه‏اى است از ذرات ماده كه واحد آن اتم يا ذرات بسيار كوچكترى است كه اتم بدانها منفجر مى‏شود، اين ذراتى كه از تجمع ملياردها وجود يك انسان را تشكيل مى‏دهند و در ضمن آن وجود يك دستگاه مغز و انديشه‏



    و احساس و اراده و. و. به ناچار اتم مخصوصى دارند كه در تحول مادى سير مى‏كند تا به اين مقام انسانى مى‏رسد، چرا نگوئيم كه اين اتمهائى كه در سير تكاملى خود انسانى مى‏شوند پيغمبرى مى‏شوند امامى مى‏شوند در وجود فردى و اتمى خود هم داراى خاصيت فهم و تعقلى هستند و صلاحيت پذيرش يا عدم پذيرش مطالبى را دارند،

    مثلًا در ذرات ماده امروز يك دركهائى ثابت شده است كه از خاصيت كهربا تا مغناطيس تا نيروى الكتريسيته و تا برسد به رادار و موشكهاى هدايت‏شونده ثابت شده است، چرا نمى‏توان گفت در ذرات اتمى ماده كه در سير تحول خود به وجود يك انسانى منتقل مى‏شوند و دستگاه مغز و انديشه او را تشكيل مى‏دهند اين خاصيت درك و پذيرش وجود نداشته باشد كه با يك زبانى كه مناسب جهان آنها است مورد خطاب شوند و در مقام آزمايش قرار گيرند و آينده آنها روشن شود و جز آن اندازه از اختيار و نيروى تعقل كه پايه صحت تكليف و مجوز كيفر و پاداش است در وجود آنها نباشد، البته در اين مرحله يك آزمايش مقدماتى است نسبت به اجزاء وجودى يك انسانى كه در آينده وجود پيدا مى‏كند و در جريان تكليف قرار مى‏گيرد و عنوان تكليف و اتمام حجت در آن مرحله ذراتى موضوع ندارد ولى تنها آزمايشى انجام شده است براى تشخيص اجزاء وجودى يك مكلف در آينده.


    و به عبارت ديگر، انسان يك موجود مركبى است كه از ميلياردها و ملياردها ذره تشكيل شده و خوب و بد و متوسط دارد در آفرينش، اين موجود مركب براى انتخاب اجزاء مناسب يك آزمايش به عمل آمده است كه در زبان اخبار به اين بيان تشريح شده است و اين معنى را ندارد كه انسان آفريده شده و باز معدوم شده و دوباره در اين عالم وجود دومى پيدا كرده، تا گفته شود تناسخ است يا چرا آن دوران را بياد ندارد يا آنكه چگونه در محيط جهان جاگير شده است و پس از تدبر در اين معنا همه اشكالات بر طرف مى‏شود، و خلاصه آن اين است كه انسان از خوب و بد تا برسد به پيغمبران‏ و اوصياء از ذرات آزموده و امتحان‏شده‏اى آفريده شده است

    و در اين ذرات آمادگى براى آزمايش وجود داشته چنانچه در روايت باب اخير كه مى‏پرسند:
    با اينكه ذره بودند چگونه پاسخ دادند؟

    مى‏فرمايد: آن اندازه از استعداد را داشتند كه در برابر اين پرسش امتحانى پاسخ گويند.


    در اينجا اعتراض به اينكه اين سابقه مايه جبر است و موجب سلب اختيار، وارد نيست زيرا گفتيم اين آزمايش بر پايه وجود شرائط اختيار در ذرات اوليه انجام شده است و خودش پايه و مايه ثبوت اختيار است نه اينكه موجب جبر و سلب اختيار باشد. از مجلسى (ره)- «فِطْرَتَ اللَّهِ» اشاره است به قول خداى سبحان در سوره روم: «روى خود به سوى دين كن راستا (يعنى نه ميل به بتها كن و نه به عقيده دو خدائى و سه خدائى) فطرتى را باش كه خدا مردم را بر آن آفريده است» و مقصود از آن پذيرش حق و قدرت بر دركِ آن است يا مليت مسلمانى است زيرا اگر به سادگىِ خود رها شوند آنها را به يگانگى خدا كشاند. پايان نقل از مجلسى (ره).



    من گويم، منظور از فطرت، آفرينشِ پاك است و تطبيق آن بر يگانه‏پرستى و توحيد از دو وجه است:


    1- مجموعه آفرينش جهان آئينه‏اى است كه در آن وجود خداى واحد درك مى‏شود به شرطى كه بينائىِ انسان به حال خود بماند و چشم بصيرت او بر اثر سوء تعليمات خانواده و محيط پرده گمراهى نگيرد پس فطرت عبارت از طبع مجموع آفرينش است.

    2- خدا در آفرينش بشر به او نهاد پاكى داده است كه عقيده به خداى واحد در آن نقش گير است و نسبت بدان به آسانى پندپذير است و اگر نهاد بر او اثر پرورش نامناسب آشفته نگردد و انديشه او آلوده و تاريك نشود به خودىِ خود و يا در آسانترين وجهى معتقد به خداى واحد مى‏شود و يگانگى‏

    حق را مى‏پذيرد و اين پيمانى است كه خدا در آفرينش او ثبت كرده است
    ________________________________________
    كلينى، محمد بن يعقوب - كمره اى، محمد باقر، أصول الكافي / ترجمه كمره‏اى، 6جلد، اسوه - ايران ؛ قم، چاپ: سوم، 1375 ش.

    أصول الكافي / ترجمه كمره‏اى ؛ ج‏4 ؛ ص682 الی 685





  2. 6 کاربر از پست مفید kamanabroo سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •