تحلیلی بر مولفه های استراتژیک انیمیشن:
1. نبرد بین خیر و شر:
انیمیشن ظهور نگهبانان را میتوان جز آثار سینمای استراتژیک معرفی کرد که با قرار دادن اِلمان های متعدد دینی و اعتقادی و همچنین تلفیق آن با افسانه ها و ایجاد جلوه های بصری توانسته به یک انیمیشن موثر تبدیل شود.
ابعاد مولفه های استراتژیک در انیمیشن به مراتب پیچیده تر از فیلم های واقعی است چرا که مخاطب این انیمیشن ها علاوه بر بزرگسالان عمدتا از کودکان و نوجوانان شکل میگیرد و القای پیام های غیر مستقیم به این رده سنی آثار دو چندانی در باورسازی برای یک کودک خواهد داشت.
وجه پر رنگ انیمیشن ظهور نگهبانان را می توان در نام آن جستجو کرد، نامی که خود نشان دهنده روز موعود و ظهور منجیانی است تا بتوانند از مردم محافظت کنند.
ظهور نگهبانانی با پرستیژ آپولون در مقابل پیچ، مرد تاریکی با پرستیژ دیونیزوس، خود یک ترژادی به مثابه جنگ آرماگدون مابین خیر و شر را رقم میزند.
2. جک فراست نماینده خداوند بر زمین:
جک نماینده ماه یا همان خدا بر روی زمین، به طور مستقیم توسط مرد ماه نشین انتخاب میشود؛ جک که سال ها در ندانستن به سر میبرد به یک باره منجی شده و برای نجات کودکان انتخاب میشود، وی از اینکه چرا او توسط ماه انتخاب شده در تعجب است اما همانطور که بابانوئل به او گفته است ویژگی درون او وجود دارد که دلیل انتخاب شدنش توسط ماه، توجیه میشود که در انتها مشخص می شود فداکاری او برای نجات خواهرش موجب انتخاب او بوده است.
3. تجلی اراده های غیبی بر دنیای واقعی:
از دیگر مقولاتی که در این انیمیشن به خوبی قابل مشاهده است، به تصویر کشیدن مولفه های استراتژیک درباره مسئله مهدویت، ظهور منجی و همچنین ابعاد اثر گذاری مقدسات بر زندگی ساری و جاری مردم است که با نگاه تحریف شده در آیین مسیحیت به خوبی در این انیمیشن گنجانده شده است.
جک فراست قهرمانیست که هیچ کودکی او را باور ندارد، زیرا هیچ نشانه ای از او وجود ندارد، وی تنها با چوب پیامبر گونه اش از روح زمستانی خود اشکال درست کرده و یا با آن به آزردن مردم میپردازد.
در صحنه ای از فیلم، القای حوادث ماورایی و غیبی و حضور افرادی در پس پرده غیب که بدون دیدنشان حوادثی را در زندگی افراد رقم میزنند به مخاطب القا می شود.
در سکانسی، جک با جیمی یکی از کودک های انیمیشن بازی میکند، سورتمه او را هدایت کرده و در نهایت او را از خطر حفظ میکند اما کسی نمی تواند او را ببیند. که این صحنه به خوبی یکی از اِلمان های اعتقادی و دینی در آیین مسحیت را به مخاطب القا می کند.
4. منجیِ گمگشته:
تصویر ارائه شده از منجی در انیمیشن ظهور نگهبان در نوع خود قابل تامل است؛ جک فراست منجی است که خود را هنوز به خوبی نشناخته و حتی از خدای خود یا همان ماه درک چندانی ندارد وی منجی میباشد که در گنگی به سر میبرد و خود به تنهایی نیز توان مقابله با دشمنش را ندارد.
به تصویر کشیدن منجی در این انیمیشن با وصفی که از منجی بشریت در ادیان ابراهیمی آمده است به خوبی مشخص میکند تنها انسانی میتواند خدا شناس باشد که ابتدا به خود شناسی رسیده باشد که در این انیمیشن کاملا در تضاد با مقولات دینی است.
5. القای پوزیتیویسم:
از دیگر نکات ویژه و قابل تامل در ظهور نگهبانان، نقش کودکان به عنوان بخشی از جامعه برای مبارزه با پیچ است؛ از مولفه های استراتژیک که در این انیمیشن بر روی آن تاکید شده ، مسئله باور و اعتقاد به ندیده ها است و این القا به مخاطب صورت میگیرد که تنها یاید چیزی را بپذیری و یا باور کنی که آن را بتوانی ببینی و یا نشانه ای از آن وجود داشته باشد.
کودکان تنها در زمانی به پری دندان اعتقاد دارند که به جای دندان خود، هدیه ای از طرف او را ببینند، و یا در زمانی به بابانوئل ایمان دارند که نشانه ای از او ببینند، درباره جک فراست نیز همین مسئله صادق است، در سکانسی، جیمی توانایی دیدن دیگر نگهبانان را دارد اما نمیتواند فراست را ببیند زیرا به او باور ندارد و تا کنون از وی نشانه ای ندیده است.
در این انیمیشن هیچ انسان بالغی وجود ندارد که در ارتباط با این مسئله درگیر باشد و قصد سازندگان فیلم نیز از به تصویر کشیدن کودکان در این نبرد خیر و شر باور پذیر تر بودن آنان در نسبت با انسان بالغی می باشد که به این اشخاص افسانه ای هیچ گونه اعتقادی ندارد.
سازندگان انیمیشن به خوبی توانستند این القا را به مخاطبان خود کنند که تنها چیزی واقعیت دارد که نشانه ای از او وجود داشته باشد.
6. القای اومانیسم:
پیچ، مرد تاریکی یا همان شیطان به دنبال از بین بردن نشانههای نگهبانان است تا کودکان را از حضور آنها ناامید کند و در نهایت بتواند جهان را در در تاریکی و سردی فرو ببرد.
در این بین حضور جک فراست به عنوان نماینده خدا بر روی زمین به تنهایی نمیتواند مانع پیج شود چرا که او قدرت زیادی به دست آورده است، به این دلیل جک با به میدان آوردن جیمی و دوستانش که باور قلبی به نگهبانان دارند آن ها را وارد مبارزه با پیچ می کند، و در جایی که از دست هیچ کدام از نگهبانان کاری بر نمیآید کودک عادی اما باورمند تنها با اشاره دست خود به سمت سایه تاریکی، پیج را نابود می کند.
از گزاره هایی که در میان جهانیان و ایرانیان فرض شده این باور که روزی یک منجی خواهد آمد و تمامی مشکلات بشری را به سادگی بر طرف میکند؛ حال آنکه طبق نص قران کریم «انّ الله لا یُغیِّرُ ما بقوم حتّی یغیّرو ما بانفسهم» خداوند سرنوشت هیچ قومی و ملّتی را تغییر نمی دهد مگر آنکه آنها خود تغییر دهند.
حال کارگردان در این انیمیشن این آیه را با دیگاه اومانیستی و فرد گرایی به نفع دیدگاه خود استحاله کرده است، سازنده فیلم جک فراست را به عنوان یک قهرمان و منجی به میدان آورده، اما برای غلبه بر پیچ به باور کودکان نیاز دارد و در غیر این صورت او هیچ توانی در برابر پیچ نخواهد داشت. در سکانسی جیمی به عنوان کودکی شجاع و باور مند یک تنه در برابر تاریکی می ایستد.
به واقع در این صحنه جیمی به همراه چند تن از دوستانش که تعدادی انگشت شمار میباشند با سرنوشت سیاه خود مبارزه میکنند و بار دیگر نور و امید را برای خود قم میزنند.
این سکانس نشان دهنده حکم فرما بودن رویکر اومانیسم در این انیمیشن بوده و علی رغم آن که تمامی فیلم بر روی نگهبانان خارق العاده مانور میدهد، نتیجه نهایی به نفع انسان مصادره میشود.
7. جک فراست، نقدی بر سوپر من:
جک فراست، علی رغم سوپر من به تنهایی نمیتواند از سد مشکلات عبور کند و برای پیش برد اهدافش به کمک دیگر انسانها نیاز دارد، مسئله ای که در مجموعه های سوپر من وجود ندارد و تنها نقش موثر مردم در آن دست تکان دادن به نشانه علاقه برای سوپر من میباشد حال آنکه نقش جک فراست به عنوان منجی از دیدگاه اومانیسم برای کودکان اومانیسم شده قابل پذیرش تر است چرا که به کودک انگیز فعالیت و مبارزه با مشکلات را میدهد.
8. منجی کسی نیست جز تو:
کودکی که امروز این انیمیشن را میبیند، با شخصیت های تخیلی و داستانی همذات پنداری می کند و آن ها را برای خود موجوداتی دوست داشتنی تصور میکند، اما به مرور زمان و بزرگ شدن کودک به خوبی برای او عیان خواهد شد که تمامی این موجودات تخیلی بوده اند، اما کودک هیچگاه نقش جیمی، کودک پنج یا شش ساله در فیلم را فراموش نمیکند؛ کودک بزرگ شده، اگر تمامی کاراکتر ها را افسانه ای بپندارد که قطعا همین اتفاق خواهد افتاد، نمیتواند خود و جیمی قهرمان را دروغین بداند.
کودکی که هم اکنون با دیدن جیمی به او اعتقاد پیدا میکند و از او یاد میگیرد که بر ترس خود غلبه کند و برای پیروزی بر مشکلات باور و ایمان داشته باشد در نهایت نه به بابانول و نه به جک فراست احتیاجی نخواهد داشت، بلکه خود را منجی میداند و برای برطرف کردن تاریکیهای موجود در زندگی و دنیا خود را منجی عالم میگیرد، القای اومانیسم در این فیلم و محور قرار گرفتن انسان به قدری حرفه ای در تاروپود انیمیشن بافته شده است که تا عمق وجود هر کودک و نوجوانی اثر خواهد کرد.
به واقع این انیمیشن با تلفیق افسانه ها و اعتقادات دینی در مسیحیت، منجی را زیر سوال برده و اساس وجود او را نوعی وهم به مخاطب خود معرفی کرده است.
و شاید بتوان پیام این انیمیشن را به کودکان جهان در یک جمله این چنین عنوان کرد:
منبع : راسخون
علاقه مندی ها (Bookmarks)