سلام
 تو روابط اجتماعیم یه مشکل اساسی دارم
 
 من کلا دختر چادری و نسبتا مذهبیم . میگم نسبتا یعنی خشک مذهبی نیستم
 
وقتی با یه نفر دوست میشم . خونواده دوستم خیلی تاییدم میکنن 
چون یه جورایی دختر ساده و معمولیم و 
حداقل ظاهرم خوبه. 
تا اینجاش خوبه
مشکل از اونجایی شروع میشه
 
که دوستام وقتی میبینن از بین دوستاشون . خانواده منو خیلی تایید میکنن . دیگه هر وقت میخان برن بیرون میخان خونواده راحت اجازه بده میگن میریم پیش نرگس یا با نرگس میریم بیرون

 ظهر خونه نمیرن .  در حال اس بازی یا حرف زدن با گوشین . خونواده سوال میکنن . میگن نرگسه
 
سر همین موضوع گاهی اوقتا مثلا مامان دوستمو میبینم . بهم اخم میکنه یا با ناراحتی جوابمو میده . بعدش میفهمم . به به . دوستم یه شیطنتی کرده بعد مامانش 
فک میکنه به خاطر همنشینی بامنه 
 
یا دوستم . از حساب بانکی شوهرش پول برمیداشت میرفت خرج میکرد . میگفت با نرگس رفتم خیابون 
 
یا به شوهرش میخاس یه حرفو غیر مستقیم بگه . میگفت نرگس گفته . بعد شوهرم زنگ میزد به من میگفت تو زندگی ما دخالت نکن
 
اخرین موردشم دیشب بود . مامان دوستم دید شارج ندارم . گفت بس روزا با طیبه اس بازی میکنید . اصن شارژی برا دوتاتون نمیمونه 
 
ولی من تو کل هفته فقط یه شب به طیبه اس دادم . اونم روز کودکو بهش تبریک گفتم 

. دیگه خانوم خانوما روزا با بی اف اش اس میداده میگفته نرگسه 
 این داستانا در نهایت باعث خراب شدن من و از دست دادن دوستام میشه. و هر کدوم از اینجریانات باعث ضربه روحی من میشه
 این داستانا در نهایت باعث خراب شدن من و از دست دادن دوستام میشه. و هر کدوم از اینجریانات باعث ضربه روحی من میشه 
به نظرتون چکار کنم ؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)