غدير و افسوس هاي بشريت محروميت بشر از فيض هدايتهاي تفسيري ائمه(ع)
قرآن، كتاب جامع هدايت و رستگاري بشر، معجزه جاويد پيامبر اسلام(ص) و منشور سربلندي و سعادت انسان است. شرايط ويژه دوران رسالت نبي گرامي اسلام(ص) كه به اعلان نبوت و دعوت مردم به اسلام، مبارزه با كافران لجوج و مشركان عنود، محاصره اقتصادي، غزوات و سريه هاي سخت و دشوار و... گذشت و نيز، نزول تدريجي قرآن كريم براساس شأن نزول آيات، مجال كافي براي تفسير واقعي و متقن و علمي اين كتاب آسماني و تأويل آن و بيان حقايق راستين و بطون شگرف آن را از پيامبر(ص) گرفت، اگرچه اشارات آن پيامبر اعظم(ص) در تفسير و توضيح برخي آيات قرآن، همچنان منبع و مرجع ارزشمندي براي مفسران قرآن است.
اعلام وصايت و جانشيني حضرت علي(ع) كه درس آموخته مكتب اسلام و شاگرد و همراه و يار صديق پيامبر(ص) بود، آنهم در واقعه عظيم و تاريخي غدير و آغاز ولايت و امامت آن بزرگوار، بشارتي بود تا علي(ع) و پس از آن امامان معصوم(ع) فارغ از مشكلات و تنگناهاي دوران پيامبر(ص) به مدد فهم عميق و صواب خود از قرآن و بهره مندي از منبع عظيم وحي و در جواب اشتياق مسلمانان شايق به درك قرآن و مسائل انسان ساز آن، آيه به آيه و جمله به جمله اين كتاب جاويدان را، تفسير و تأويل نمايند.
اما افسوس كه بدخواهان نگذاشتند علي(ع) در مخمصه سالها خانه نشيني و بايكوت و سانسور و ترور شخصيت، سوگوارانه نتواند قرآن را آنگونه كه مي بايست جامع و كامل، تفسير و تشريح نمايد و بشريت در حسرت اين فرصت بزرگ و طلايي بماند. دوران كوتاه حكومت آن بزرگوار نيز عمدتاً به جبران عقب ماندگي ها و ضعف هاي بيست و چند ساله، اصلاح بدعت ها و كجروي ها و جنگهاي توانفرسا گذشت و علي(ع) را از تفسير و تبيين كامل قرآن بازداشت.
دوران امامت و حيات پرثمر فرزندان معصوم علي(ع) نيز سرنوشتي مشابه يافت. اگرچه بشر امروز با بهره گيري از روايات و احاديث صحيح و موثق و اشارت هاي موشكافانه معصومين از قرآن، بسيار آموخته است، ليكن دستيابي به تفسير واقعي وجامع قرآن، آرزويي است كه بر دل حقيقت جويان مانده و آن را اين بار در افق روشن عصر ظهور قرآن ناطق، امام عصر(عج)، جستجو مي نمايد.
محروميت بشر از چشيدن طعم عدالت علوي
با ظهور اسلام و ارائه احكام و دستورات نوراني آن، دريچه اي به روي بشريت گشوده شد تا طعم شيرين عدالت را اين بار از منبع فياض احكام و مقررات مترقي اسلام و از سرچشمه زلال وحي و در سايه هدايت و زعامت بهترين و برترين خلق، يعني پيامبر(ص) بچشد. اما شرايط دوران حيات ايشان و دشواري هاي پيامبر(ص) در تبليغ اسلام، مانع از آن شد كه آرمان عدالت اجتماعي، آن هم از نوع اسلامي اش، به طور كامل و همه جانبه محقق گردد. اگرچه حكومت اسلامي پيامبر(ص) در مدينه، در همين راستا بود، اما كوتاهي دوران آن و باز هم سنگ اندازي و دشمني بدخواهاني كه عدالت اسلامي را مانع افزون طلبي و منفعت خواهي خود مي ديدند، نگذاشت عدالت واقعي به بشريت ارائه گردد.
در غدير خم و با اعلان رسمي امامت و جانشيني و ولايت امام علي(ع) و فرزندان معصومش، روح اميد تازه اي در جان بشريت دميده شد تا آرزوي قلبي خود در چشيدن حلاوت عدالت را در زمامداري و هدايت امامان معصوم و نيك نهاد دنبال كند، اماماني كه عصمت و علم ممتاز آنها و اشرافشان به احكام و دستورات عدالت محور اسلام، مي توانست تحقق عدالت اجتماعي را نويدبخش باشد. اما باز هم افسوس كه نگذاشتند چنين شود. حتي دوران كوتاه حكومت علوي كه الگوي حكومت عادلانه گرديد نيز چنان گرفتار توطئه، فتنه و سنگ اندازي شد كه باز هم آرزوي عدالت فراگير بر دل بشريت ماند و باعث شد بشر در افسوس و حسرت، گرفتار ظلم و تجاوز و تعدي و استكبار و استعمار، چشم به راه دوراني باشد كه امام مهدي(عج) در حكومت جهاني مهدوي، تصوير روشن، گويا و زيباي عدالت اسلامي را بنماياند.
بي بهره شدن بشريت از امامت امامان حق
اسلام عزيز، علاوه بر مباني مستدل و مبتني بر فطرت خود در حوزه هاي معرفتي مانند توحيد، نبوت و معاد، داراي سلسله اي كامل از دستورات و تعاليم و احكام دقيق و سعادت آفرين در عرصه هاي اخلاق، سلوك فردي، منش اجتماعي، احكام ديني، مباني حكومتي و... است كه از امتيازات اسلام محسوب مي گردد. سال هاي آغازين ظهور اسلام كه همان دوران حيات پربركت پيامبر راستين بود، عمدتا مصروف تبليغ اسلام، گسترش جامعه اسلامي از حيث تعداد مسلمانان و باورمندان و نيز گسترش حوزه نفوذ جغرافيايي اسلام و نيز تدوين و اعلام دستورات ديني گرديد و اصولا فرصتي براي اجرايي شدن بخش قابل توجهي از دستورات ديني دست نداد
و لذا مجالي مي بايست تا اين تعاليم با مديريت و هدايت افرادي آگاه و عامل، اجرايي شده و در عمل پياده شود و غدير با معرفي علي(ع) كه تمام ويژگي هاي يك اسلام شناس كامل و عامل به دين را داشت و نيز با آغاز دوران سلسله پر نور امامت و ولايت امامان معصوم، فتح بابي شد تا مسلمانان با بهره گيري از قرآن و نيز سيره و سنت پيامبرشان و به مدد علم و سلوك ائمه اطهار(ع)، اسلام را در زندگي خود حي و حاضر ديده و شاهد اجراء شدن تعاليم و احكام نوراني اسلام باشند و قطعا اگر چنين مي شد، نه تنها باب اختلاف نظرها و تفاوت آراء در دين بسته مي شد و چهره واقعي اسلام نمايان مي گشت و طراوت، شادابي و حيات طيبه اسلامي، مسلمانان را دربرمي گرفت، بلكه در مقايسه با نظام سياسي، اجتماعي، فردي و اخلاقي اسلام، مجالي براي عرض اندام ساير مكاتب و ايدئولوژي ها نمي ماند و سيماي فروزان اسلام ناب و كارآمد كه جوابگوي تمام نيازهاي بشري است همگان را مجذوب مي ساخت ولي صدافسوس كه چنين نشد و نگذاشتند امامت امامان حق، با اعجاز حقيقي خود، اسلام راستين را پياده نمايد و اين همان آرزويي است كه مسلمانان آن را در ظهور مهدي آل(عج) مي جويند و پيگيري آرمان «پالايش دين» و «عاقبت صالحان» در قيام آن بزرگوار، اسلام كامل و حقيقي و عملياتي شدن تمام و كمال احكام انسان سازش را آرزو مي كنند.»
سئال سائل بعذاب واقع للكافرين
فقط دو روز بعد از مراسم با شكوه غدير خم سوره معراج كه هفتادمين سوره قرآن كريم است و 44 آيه دارد نازل گرديد كه در آيات اوليه خود داستان مردي را بيان ميكند كه فقط دو روز بعد از ابلاغ امامت و انتصاب ولايت و وصايت علي (ع) به حضور پيامبر اسلام (ص) رسيد و سخن را اينگونه آغاز كرد: "اي محمد! اگر اين انتصاب، سخن حق است، عذابي بر من نازل شود و ..." پيامبر (ص) در روز 18 ذي الحجه سال دهم هجري پس از انجام مراسم حج در منطقه غدير خم در يك مراسم بسيار باشكوه در جمع يكصد و بيست هزار نفر از مسلماناني كه از تمام بلاد اسلامي در حج شركت نموده و همراه با پيامبر عزيز اسلام (ص) آخرين حج را برگزار كرده و به پايان رساندند،شاهد ابلاغ يكي از اساسيترين فرمانهاي خداوند بودند.
فرمان خداوند متعال، ابلاغ امامت و جانشيني اميرالمومنين (ع) بود؛ آيه شريفه 67 سوره مائده:
"يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس ان الله لايهدي القوم الكافرين" پيامبر (ص) مامور به ابلاغ آن شد و طي مراسمي، خطبهاي تاريخي و آسماني ايراد نمود و در هواي داغ و سوزان با حضور يكصد و بيست هزار مسلمان و ماندن سه روزه در منطقه غدير و بيعت با علي ابن ابيطالب (ع)، پيامبر (ص) انجام وظيفه رسالت نمود و خداوند دين را تكميل كرد و آيه شريفه« اليوم اكملت لكم دينكم» (آيه سوم سوره مائده) نازل شد. در اين خطبه پيامبر (ص) بيش از 40 مرتبه روي اين نكته تاكيد و تصريح دارند كه اي مردم! من علي (ع) را به امامت و ولايت و جانشيني منصوب نكردم،من فقط وظيفه ابلاغ و تبليغ دارم و همانطور كه بعثت نبي و پيامبر (ص) از طرف خداست، نصب امام و خليفه و جانشين هم از طرف خداست. دراين خطبه 10 بار نام ائمه (ع) برده شد.
10 بار تاكيد ميكنند كه اينها ذريه من هستند. خطبهاي كه چيزي را براي هدايت مردم فرو گذاري نكرد و در رساندن پيام آيه شريفه "يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك" چيزي فروگذار نكرده و نزول آيه شريفه اكمال دين و رضايت رب العالمين را به همراه داشته است. علاوه بر اين، اين خطبه توصيه رسول مكرم اسلام (ص) را در تارك خود دارد كه حضرت فرمودند: "فليبلغ الحاضر الغائب و الولد الي الولده الي يوم القيامه" واجب است هر حاضر (در صحنه غدير و بيعت با علي (ع)) اين پيام را به غائبين برساند، پدران به فرزندان تا قيامت، حجت عظيم "من كنت مولاه فهذا علي مولاه" را بر آنان تمام كنند و اين پيام در طول تاريخ در تمام بلاد منتشر شود.
خطبهاي با چنين محتوا، مراسمي با چنين عظمت و انتصابي آسماني و الهي بر عدهاي گران آمد و آن ر ابر نتافتند و به حضور پيامبر (ص) آمدند و مردي از آن ميان و اينگونه سخن گفت:
"اي محمد! به ما دستور دادي شهادت به يگانگي خداوند بدهيم و اينكه تو فرستاده او هستي. اينگونه عمل كرديم، شهادت داديم كه خدا يگانه و پيامبرش شما هستي. دستور به جهاد دادي، انجام داديم، حج و نماز و روزه و زكات را به دستور شما انجام داديم و پذيرفتيم اما با آنها راضي نشدي تا اينكه اين جوان (اشاره به علي ابن ابيطالب كرد) را به جانشيني خود منصوب نمودي و گفتي "من كنت مولاه فعلي مولاه" آيا اين سخن از ناحيه خودت است يا از طرف خدا؟ پيامبر (ص) فرمود: قسم به خدايي كه معبودي جز او نيست، اين سخن و اين انتصاب از طرف خداوند است.
در اينجا اين مرد، نعمان بن حارث فهري (همان مرد سئوالكننده) گفت: "الهم ان كان هذا هوالحق من عندك فامطر علينا حجاره من السماء" خداوندا! اگر اين سخن محمد، حق است و از ناحيه توست سنگي از آسمان بر ما بباران." بلافاصله سنگي از آسمان بر سرش فرود آمد و او را كشت. آيات اوليه سوره معارج كه در بر دارنده فضيلت ديگري از اميرالمومنين (ع) است نازل شد؛ "سئال سائل بعذاب واقع للكافرين ليس له دافع من الله ذي المعارج" (سوره معارج، آيات اول تا سوم) امام صادق (ع) شان نزول سوره شريفه معارج را همين موضوع بيان ميفرمايد. همين مضمون را بسياري از مفسران اهل سنت نيز نقل نمودهاند.
مرحوم علامه اميني صاحب كتاب گرانسنگ الغدير اين شان نزول را از سي نفر از علماي معروف اهل سنت نقل ميكند. با ذكر مدارك و نقل عبارات به تعدادي از آنها اشاره ميكنيم:
1 - تفسير غريب القرآن، حافظ ابوعبيد هروي 2 - تفسير شفاء الصدور، ابوبكر موصلي
3 - تفسير الكشاف و البيان،ابوالحقاق ثعالبي 4 - تفسير سراج المنير، شمس الدين شافعي
5 - كتاب سيره حلبي كه در اين كتب تصريح شده شان نزول سوره معارج و آيات اوليه سوره در همين رابطه نازل شده است. اين همه فضيلت از فضايل علي (ع) و مويدي من عندالله، ملموس و محسوس است. پس اي كساني كه به پيامبر عزيز اسلام عشق ميورزيد، با هم متحد شويد و پيام پيامبر (ص) را يكصدا و رسا در گستره عالم طنيناندازيد و وحدت حول محور پيام اين خطبه را به منصه ظهور رسانيد تا مشمول دعاي خاصه پيامبر (ص) قرار گيريد؛ "اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله."
مقاماتی که رسول خدا به حدیث ثقلین لب گشودهاند»
رسول اکرم صلى الله علیه و آله در سفر مکه در حجّة الوداع، هم در عرفات و هم در منى خطبه خواندند و وصیت به تمسک به ثقلین کردند. مورد سوم از موارد توصیه حضرت در تمسک به ثقلین در سرزمین عرفات است که در روز عرفه از سال دهم هجرت که چادر خود را در نَمِرَه (نَمِره زمینى است متّصل به عرفات که در آن مسجد نمرة واقع است و جزو عرفات نیست و وقوف را نباید در آنجا انجام داد) زده بودند، موقع زوال خورشید ناقه قَصْوَاء را طلبیده و بر آن سوار شدند و تا وسط وادى عرفات آمدند و مردم را مخاطب ساخته و ایراد خطبه فرمودند.
این خطبه، خطبه نسبتاً مفصلى است و حاوى دستورات و مطالب جدیدى است که أعلام و أعیان از علماى خاصه و عامه در کتب خود ذکر کردهاند . احمد بن أبى یعقوب بن جعفر بن وهب ابن واضح کاتب عباسى معروف به یعقوبى (در تاریخ خود) گوید: رسول خدا ص فرمود: یَا أیّهَا النّاسُ لَعَلّکُمْ لَا تَلْقَوْنَنِى عَلَى مِثْلِ هَذِهِ، وَ عَلَیْکُمْ هَذَا. «اى مردم! شاید شما پس از این مرا بر حالَتى شبیه این حالت و خود را شبیه این حالت مشاهده و ملاقات نکنید!» آنگاه رسول خدا خطبه را ادامه مىدهد تا مىرسد به اینجا که مىگوید: لَا تَرْجِعُوا بَعْدِى کُفّاراً مُضِلّینَ یَمْلِکُ بَعْضُکُمْ رِقَابَ بَعْضٍ، إنّى قَدْ خَلّفْتُ فِیکُمْ مَا إنْ تَمَسّکْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلّوا: کِتَابَ اللهِ وَ عِتْرَتِى أهْلَ بَیْتِى! ألَا هَلْ بَلّغْتُ؟! قَالُوا نَعَمْ! قَالَ اللّهُمّ اشْهَدْ. ثُمّ قَالَ: إنّکُمْ مَسْئُولُونَ فَلْیُبَلّغِ الشّاهِدُ مِنْکُمُ الْغَائِبَ!
«اى مردم! پس از من به کفر دیرینه جاهلى بازگشت نکنید که گمراه و گمراه کننده شوید و بعضى از شما مالک امر و نهى و اختیار دیگرى شده و وى را در تحت حکومت و امارت خویشتن درآورند. من حقّاً و تحقیقاً در میان شما دو چیز ارزشمند و نفیس را به عنوان خلیفه به یادگار باقى گذاشتم که مادامى که به آن تمسک جوئید گمراه نمىشوید: کتابالله و عترت من که اهل بیت من هستند! آیا اى مردم من رساندم و تبلیغ کردم؟! گفتند: آرى! گفت: بار خدایا تو گواه باش! سپس گفت: حقّاً شما مسئول هستید، بنابراین بر حاضران از شما فرض است که به غایبان برسانند!»
قُنْدوزى از تِرمذى در باب مناقب اهلبیت با سند متصل خود از جابربن عبدالله انصارى روایت مىکند که گفت: من رسول خدا ص را در حجة الوداع در روز عرفه دیدم که بر ناقه قصوى سوار بود و خطبه مىخواند و شنیدم که مىفرمود: أیّهَا النّاسُ! إنّى تَرَکْتُ فِیکُمْ مَا إنْ أخَذْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلّوا: کِتَابَ اللهِ وَ عِتْرَتِى أهْلَبَیْتِى!
علامه طهرانی (ره) در ادامه با استناد به کتب عامه و خاطرنشان کردن تحریف مورخان عامه در این عبارت، بیان میکند: بعضى از مورخان عامه که این خطبه را از رسول الله در روز عرفه روایت کردهاند عبارت: «وَ عِتْرَتِى أهْلَ بَیْتِى» را حذف کردهاند، و فقط به عبارت: «وَ قَدْ تَرَکْتُ فِیکُمْ مَا لَنْ تَضِلّوا بَعْدِى إنِ اعْتَصَمْتُمْ بِهِ کِتَابَ اللهِ» اکتفا کردهاند. و بعضى همچون ابنهشام در سیره خود به جاى عبارت: «وَ عِتْرَتِى أهْلَبَیْتِى، عبارت وَ سُنّةِ نَبِیّهِ» آورده و گفتهاند: «کِتَابَ اللهِ وَ سُنّةِ نَبِیّهِ».
از این رو روشن است که دست تحریف در این روایات، به طور مغرضانه وارد شده است. زیرا:
نخست آنکه در جمیع روایات کِتَابَ اللهِ وَ عِتْرَتِى أهْلَبَیْتِى وارد است. و این دسته از روایات به قدرى است که از احصاء بیرون است و از مقابله و مقایسه میان جمیع روایات معلوم مىشود که عبارت کتاب الله و سنّتى عبارت منکَرى است که به چشم مىخورد. و حتّى جلالالدین سیوطى در «جامع الصغیر» خود فقط با عبارت إنّى تَارِکٌ فِیکُمْ خَلِیفَتَیْنِ: کِتَابَ اللهِ حَبْلٌ ممدُودٌ مَا بَیْنَ السّمَاءِ وَ الأرْضِ وَ عِتْرَتِى أهْلَبَیْتِى وَ إنّهُمَا لَنْ یَتَفَرّقَا حَتّى یَرِدَا عَلَىّ الْحَوْضَ؛ از احمد بن حنبل، و از طَبَرانى در «معجم کبیر» از زید بن ثابت استخراج کرده است و عبارتى به لفظ دگر نیاورده است.
دلیل دوم آن است که عبارت «کِتَابَ اللهِ وَ سُنّتِى» در هیچ یک از صحاح ششگانه عامه وارد نشده است و فقط مالک بن انَسَ در «مُوَطّأ» آن هم بدون سند متّصل، بلکه به طور ارسال و غیر مسند این عبارت را آورده است و طبرى و ابنهشام از او أخذ کرده، و آنها هم بدون سند، مُرْسلًا این عبارت را در تاریخ و سیره خود آورده اند.
و سوم اینکه لفظ سُنتى نیز غلط نیست، و معنى صحیحى دارد گرچه در این مقام از رسول اکرم صادر نشده است. و معنى صحیح آن عمل کردن به گفتار رسول خداست که ائمه طاهرین علیهمالسلام و عترت خود را پشتوانه کتاب خداوند قرار داده و راه وصول به کتاب را منحصر در آن ذوات مقدسه که هم عالم و عارف به کتابالله بوده و هم از خطا و کذب مصون هستند مىداند، و معنى آن این نیست که انسان سنت رسول الله را از خلفاى جور و دستیارانشان بگیرد که در مخالفت با رسول خدا و تمرّد و سرپیچى از فرمان او، طوامیر و کتب مطروس است و در علم و درایتشان به کتاب خدا، و صدق گفتارشان هزار اشکال روشن و مشهود صفحه تاریخ را سیاه کرده است.
بيانات آیت الله بهجت در جمع اقشار مختلف مردم آمل حسينيه هدايت آمل ـ 22 / 1 / 1379






پاسخ با نقل قول


علاقه مندی ها (Bookmarks)