تعجب اميرمومنان (ع) از عملكرد ناصواب امويان

از عجيب ترين شگفتي هاي روزگار اين است كه: ان معاويه بن ابي سفيان الاموي و عمرو بن العاص السهمي، اينها قبيله هايشان با هم بودند؛ قد اصبحا يحرضان الناس علي طلب الذين (02). فرمود: از شگفتي هاي روزگار اين است؛ اين معاويه بن ابي سفياني كه دودمان اموي دودمان فتنه است، آن عمر عاص سهمي كه دودمان او هم دودمان فتنه است؛ اينها دارند مردم را به تقوا دعوت مي كنند!!


نامه هائي كه معاويه براي علي! بن ابيطالب (ع) مي نويسد، درآن نامه مي گويد: علي مرگ حق است، خدا حق است، قيامت حق است، بهشت حق است، جهنم حق است، با تقوا باش؛ چرا تقوا را رعايت نمي كني؟!! اين نامه رسمي است! علي فرمود: از شگفتي روزگار اين كه اينها مردم را به دين دعوت مي كنند و ما را هم به تقوا فرا مي خوانند!! اگر كسي عاقل نباشد، آگاه نباشد، عالم نباشد؛ يك چنين روزگاري در پيش است! مي فرمايد: اين عجب است. اينها به من مي گويند: باتقوا باش، مردم را مي گويند: با تقوا باشيد، عادل باشيد؛ نظير آنچه فعلا شما از استكبار و صهيونيست مي شنويد كه اين حقوق بشر را اينها سنگش را به سينه مي زنند. از آن طرف غزه در محاصره است، مسلمانها يا للمسلمين شان بلند است، از اين طرف اينها داد حقوق بشر مي زنند! اين وضع دنياست.




سرّ تأكيد اسلام بر كسب معرفت و عقلانيت


اينكه مي بينيد وجود مبارك حضرت ولي عصر(عج) آمدند، جهان را پر از عدل و داد مي كنند؛ بخش وسيعش مربوط به فهم مردم است. اداره يك ملت با فهم، كار سختي نيست! مگر حضرت آمده، با كشتن جمعيت را اداره مي كند؟! حالا بر فرض الان ظهور كرده كه 7ميلياردند، 4ميليارد را بكشد، باز فتنه هست! اداره كردن مردم عاقل سخت نيست؛ اگر 313 شاگردي مثل امام داشته باشد، مردم هم آدم هاي بفهم باشند؛ ليظهره علي الدين كله(12) مي شود! اگر جامعه همين طور باشد، ظهور خبري نيست! ولي جامعه وقتي اهل عقل و استدلال و فهم و برهان و دين باشد، اداره يك مردم بفهم سخت نيست!
وجود مبارك حضرت امير فرمود: بر شما طلب علم واجب است. وجود مبارك پيامبر فرمود: تا مرز چين هم كه شد بايد واجد باشيد. اين را در كتاب الرحله مي خوانيد. اين ان طلب العلم فريضه، دنباله آن صدر است. صدر اين است: اطلبوا العلم و لو بالصين، فأن طلب العلم فريضه علي كل مسلم(22). بنابراين اگر ملت، عاقل و فهيم نباشد، اين خطر براي هميشه هست. فرمود: من را دعوت به تقوا مي كند در حالي كه هيچ خبري از عدل و تقوا برايشان نيست!



اميرمؤمنان(ع)؛ «باب» رسالت و «قطب» خلافت و امامت

بنابراين جريان غدير خم، جريان امامت است؛ به همين امام. درست است كه وجود مبارك پيامبر فرمود: أنا مدينه العلم و علي بابها(32)، وجود مبارك حضرت امير نسبت به رسالت«باب» است، اما درباره امامت «قطب» است. اگر فرمود: انا مدينه العلم و علي بابها، خود حضرت وقتي به مقام خلافت و امامت رسيد، فرمود: و هو يعلم ان محلي منها محل القطب من الرحي(42). براي رسول باب است، ولي براي امامت قطب است.

ب
1و2) مائده/3 3) نحل/44 4) بحارالانوار/28/ 972 5) بقره/ 34 6) آل عمران/ 79 7) الصراط المستقيم/ 3/188 8) ر.ك: نهج البلاغه/ حكمت 631 9) اشاره به: مائده/ 55 10) مائده/ 76 11) توبه /3 12)برداشت از: توبه /3 (13) من لايحضره الفقيه/2/578 14) احزاب/6 15) بحارالانوار/ 73/115 16) انفال/ 57 17)- توبه/ 120 18)- توبه / 105 19) مائده/ 76- با تلخيص 02) بحارالانوار/ 23/ 364 21) توبه/33 22) وسائل الشيعه/ 72/27 32) وسائل الشيعه/ 72/34 24) نهج البلاغه/ خطبه3