دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 74 از 297 نخستنخست ... 24646566676869707172737475767778798081828384124174 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 731 تا 740 , از مجموع 2961

موضوع: دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

  1. #731
    کاربر حرفه ای
    رشته تحصیلی
    آب و خاک
    نوشته ها
    6,338
    ارسال تشکر
    36,121
    دریافت تشکر: 19,588
    قدرت امتیاز دهی
    34267
    Array
    *FATIMA*'s: جدید75

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    ما اون موقع ها كه ميرفتيم سركار ، اين مامان ما ساعت ٨ يلند ميشد از خواب
    حالا كه من خونه ام واقعاً نميدونم حالاها بيدار شدن مامان ساعت ٧ به چه دليله ؟!؟!؟!؟!؟!
    ميدونى جالبيش چيه ؟! اينه كه بيدار نشده دست به جابجايى ظرف با صداى بلند باز و بسته كردن كابينت ها با صداى بلند و از همه مهمتر كشيدن جارو برقى ميكنه
    علف هرز چيست ؟!
    گياهى است كه هنوز فوايدش كشف نشده است
    ....
    بحث: زندگی با گیاهان دارویی


  2. 8 کاربر از پست مفید *FATIMA* سپاس کرده اند .


  3. #732
    کاربر جدید
    نوشته ها
    46
    ارسال تشکر
    49
    دریافت تشکر: 169
    قدرت امتیاز دهی
    717
    Array

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    کاش برای رفتن بهانه ای داشتیم....

  4. کاربرانی که از پست مفید meydanmin سپاس کرده اند.


  5. #733
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    4,430
    ارسال تشکر
    5,018
    دریافت تشکر: 13,826
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    Capitan Totti's: جدید40

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    پسر عمه ام
    21سال و نیمه با همیم
    عکسایی که از بچگی با هم داریم اینو ثابت میکنه!
    امروز اومده بود
    میخواستم برم
    دم غروب اومد
    به ف دسته زنگ زدم گفتم من شنبه میام و مریضم جناب سروان
    محکم گفت غلط کردی
    منم تو دلم گفتم یعنی جنگ جهانی بشه من تا شنبه نمیرم
    ولی گفتم چشم اومدم
    با اینحال نرفتم

    حالا
    دم غروب با پسر عمه ام نشسته بودیم اندر گفتن مطالب عشقی بودیم
    یهو یاد اختلاف قدیمی امون یعنی فوتبال افتادیم
    من هوادارا آاس رم بودم و اون اینتر
    هییی
    یه ساعت بحث بی نتیجه کردیم

    فردا صبح باید بریم سوارکاری
    من بهش فول دادم سوار بر الاغ هم ازش تند تر میرم
    حالا باید ببینیم چی میشه...

    الان یه خبر بد شنیدم...
    امیدوارم هرچه زودتر خوب بشه

  6. 4 کاربر از پست مفید Capitan Totti سپاس کرده اند .


  7. #734
    همکار تالار شیمی عمومی
    رشته تحصیلی
    ♥♥♥♥
    نوشته ها
    757
    ارسال تشکر
    5,978
    دریافت تشکر: 4,121
    قدرت امتیاز دهی
    9174
    Array
    1=1+1's: جدید40

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    تازه فهمیدم خدا پسرا بیشتر دخترا دوس داره

    چون همچی به نفعشونه

    چون احساساتشون کمتر دختراس

    چون میتونن جلو دلشونو بگیرن

    چون عاقل ترن

    خوش به حالشون

  8. 6 کاربر از پست مفید 1=1+1 سپاس کرده اند .


  9. #735
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    علوم تجربی
    نوشته ها
    2,086
    ارسال تشکر
    13,004
    دریافت تشکر: 10,250
    قدرت امتیاز دهی
    27193
    Array
    solinaz's: جدید92

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    اینایی که مینویسم مال دیروزه
    دیروز یادی از بازی های دروان کودکی کردیم..تو حیاط مدرسه....
    طبق معمول من و مهسا و حدیث و زهرا و کیمیا زنگ تفریح باهم رفتیم رو زمین حیاط مدرسه نشستیم...
    دیروز بقل در ورودی مدرسه میشینیم اخه اونجاست که فقط سایه هست و همه هول میزنن تا اونجا بشینن....دیروزم بالاخره قسمت ما شد بریم اونجا...اخه مهسا سررررررررررریع پرید رفت جا گرفت...
    خخخ...5 تایی باهم عموزنجیر باف بازی کردیمبعدش یه قل دوقل که تو این یکی هممون ترکیدیم از خنده....من که از چشام اشک میومد فقط
    اخه خــــعــــلی باحال بود....بازی یه قل دوقل هم باید فشکن بزنی و هم به ترتیب پاتو بلند کنی..
    نگهبان مدرسمونم بین ما رژه میرفت....
    بعد از خل بازیانگهبان در مدرسه که مااااااااااااااااشااااالل ه همیشم جلو در وایستاده که ما یه وقت فرار نکنیم...
    اخه امکان داره هرلحظه یکی به سرش بزنه و از پادگان دختران فرار کنه...مدرسون یه پادگان و زندانهدورتاااااااااااادور دیوارهاااااااا نرده کشیدن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!هرجاااااا اااااااا میرییییییییییییییی دوربین مدار بسته کار گذاشتن!!!!!!!!!!!حالا قراره یه چیزی نصب کنن که وقتی کسی موبایل بیاره تو دفتر مدیررررررررررررررر بوووووووووووووق بزنهه.!!!!!!!!!دیگه واقعا چی از این بهههههههههههههتر.....؟!تازشم میشینیم پشت در مدرسه بهمون گیر میدنبعدشم دیروز اومدن یه چیزی نزدن رو در کلاس ها که از این قراره:به ازای دادن هر فحش و...به دوستان و همکاران 0/25 از نمره انظباط کم میشود...به ازای ....
    یعنی حساب کردیم نمره انظباط همه اخر سال صفررررررررررررررررررر
    حالا دیگه بگذریم!داشتم میگفتم....نگهبان وایساده بود جلوی در ....تا اینکه رفت بیرون مدرسه...یکی از چهارمیام که خیلییییییییییی شیطونه رفت درو بست....اخه این نگهبانه خیلیییییییییییییی گیر میده...به نظرم حقش بود پشت در بمونه و هیشکی دروروش باز نکنه!
    من ودوستام تا این صحنه ی حساسو دیدیم هممون از اونجا بلند شدیم و درررررررررررررررر رفتیماخه اون موقع ایکیومون نیفتاده اگر بلند شیم بسته شدن درو میندازن گردن ما!ولی دیگه......وای وای وای .....کارمون کشید به دفتر مدیر و معاوننننننحالا هرچی بوگو ما نبودیم مگه حالیشون میشد!به خودشون تکون نمیدادنن برم اون فیلمایی که دوربین های عزیز مدار بسته گرفته نگاه کنن
    حالا من ودوستام از این ور به اون ور بگرد شاااااااااااااااااااهد پیدا کن...ولی بالاخره یکی از کلاس چهارمیا دوستشو لو داد
    وای خدا چقـــــــــــــدر قیافه ما اون موقع مظلوم بوددقیقا هرکی کارش میکشه به دفتر معاون و...چهرشو مظلوم نشون میده
    درواقع میشد بگی هرچی قبلش خندیده بودیم با این اتفاق کوفتمون شد
    من که کلا هر زنگ کوفتم میشه....اخه از اول مهر که اومدم همه استادا ازم درس پرسیدن....به گمونم تو اون لیستشون اسممو خیلیییییییییییی تابلو نوشتم یا همون بزرگ یا شایدم اصلا جوهر خودکارشون تموم شده منو با یه زنگ دیگه نوشتم...!که هر زنگ و هر روز همه اسم منو صدا میزنن؟!
    یعنی من دیروز عین جنازه بودم تا ساعت 4 بعداز ظهر که بعدشم اومدم خونه باید برای ازمون شیمی میخوندم و همش دیروز درسای اختصاصی داشتیم
    اینا خاطرات امروزم هست
    امروز قرار بود اقای راحمی ازمون شیمی بگیره...ولی نگرفت....
    اول که اومد سر کلاس فکر کرد هفته ی دیگه ازمون داریم که همه گفتن بهههههههله ازمون هفته ی دیگستاما یکی از خودشیرینای کلاس برگشت گفت نه این هفته هستت!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!اقای راحمیم برگشت گفت:خب باشه ...سوال اماده دارم
    زنگ تفریح همه افتادیم به جونننننننننننننن اون خود شیریناستادم وقتی تماشا کرد که ما داریم بند خدارو میکشیم گفت:خب باشه...!هفته ی دیگه میگیرم(این *خب باشه*!تیکه کلام استاد گرامی هست!)
    اخ چه حالی داد وقتی اینو گفت..
    فردام قراره پدربزرگ و مادربزرگم بیان پیشماخ که چقدر من از دست این دوتا میخندم
    11/7/92 تاریخو مطمئن نیستم
    ویرایش توسط solinaz : 3rd October 2013 در ساعت 06:21 PM



    آینده ای بسازم که گذشتم جلوش زانو بزنهツ





  10. 5 کاربر از پست مفید solinaz سپاس کرده اند .


  11. #736
    همکار تالار شیمی عمومی
    رشته تحصیلی
    ♥♥♥♥
    نوشته ها
    757
    ارسال تشکر
    5,978
    دریافت تشکر: 4,121
    قدرت امتیاز دهی
    9174
    Array
    1=1+1's: جدید40

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    امروز رفتم یه سری کتاب بخرم

    تو شهر ما قلمچی دوتا فروشگاه داره

    یه بزرگ و باکلاس که علاوه بر قلمچی کتابای انتشارات دیگه هم توش هس

    با یه کوچیک که فقط کتابای کانونو داره

    اون کتابای میخاسم کتابخونه بزرگه نداشت. البته خفه شدم بس تو کتابا گشتم . بس انتشاراتا زیادن . اصن یه وضی بود

    رفتم کوچیکه

    دیدم به به . یکی از بچها دانشگا شده مسول فروشش

    دیگه منم از خدا خاسته . رفتم پشت ویترین کمکش

    ملت کتاب میخاستن براشون میاوردم . کلا جو گیر شده بودم

    همچین به ملت مشاوره میدادم

    بعدم دوستم گفت بیا ازمونا ثبت نام کن . منم گفتم باشه

    رفتیم ازمون ثبت نام کردیم 370 تومن با کلی تخفیف

    بعدشم 80 تومن کتاب خریدم

    وااااااااااااای هنوز اینقد کتاب نیاز دارم

    تازه یه قطره از دریا خریدم

    دیگه ظهر شد. خسته کوفته برگشتم خونه

    ولی درمجموع خوش گذشت

  12. 3 کاربر از پست مفید 1=1+1 سپاس کرده اند .


  13. #737
    همكار تالار اخبار
    نوشته ها
    2,603
    ارسال تشکر
    11,278
    دریافت تشکر: 11,277
    قدرت امتیاز دهی
    9184
    Array

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    دیروز یه سری از کتاباهای درسیمو که سال پیش خریده بودم و به دلایلی ازشون استفاده نکردم به دوستم فروختم!

    امروز سر کلاس، استادمون گفت یه دونه از همون کتابا رو تهیه کنید، اونو بخونید، یعنی یه سال مونده بود بی استفاده تا فروختم ...


    از شانس منه، تا آخر این ماه دوباره باید همه رو تهیه کنم !!


    ------------------------

    دو سه روز پیش با دوستم رفته بودیم خیابون انقلاب، دوستم یه کتاب بهم نشون داد که تو اکثر دستفروشای کنار خیابون میشد دید،

    موضوعش در مورد طلسم و جادو بود اونم برای خراب کردن زندگی دیگران


    حالا این کتابا از کجا اومده، البته کپی بود و غیرمجاز، ولی واقعا نمیشه کاری کرد که دیگه همچین کتابایی رو نبینیم، اصلا کسی میخره، که اگه نمی خریدن نبود !!!


    حتی جلدشم زشت بود، چه برسه به مطالب داخلش !!


    خدایا چه قد خوبه که مواظب بنده هات هستی !!


    -------------------

    *امروز پنجشنبه مورخ 11 مهر 92 ساعت 10:32 شب*


  14. 2 کاربر از پست مفید saamaaneh سپاس کرده اند .


  15. #738
    یار قدیمی
    نوشته ها
    5,480
    ارسال تشکر
    7,998
    دریافت تشکر: 20,776
    قدرت امتیاز دهی
    79813
    Array
    Sa.n's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط saamaaneh نمایش پست ها
    دیروز یه سری از کتاباهای درسیمو که سال پیش خریده بودم و به دلایلی ازشون استفاده نکردم به دوستم فروختم!

    امروز سر کلاس، استادمون گفت یه دونه از همون کتابا رو تهیه کنید، اونو بخونید، یعنی یه سال مونده بود بی استفاده تا فروختم ...
    سمانه جان واقعا خوش به حالتون
    دوستای ما تازه کتابای سال بعد رو مجانی هم ازمون نمیگیرن چه برسه با این که بخوایم بهشون بفروشیم و برای سال پیش هم باشه
    " برای آنکه در زندگی پخته شویم نباید هنگام عصبانیت از کوره در برویم "

  16. 2 کاربر از پست مفید Sa.n سپاس کرده اند .


  17. #739
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    4,430
    ارسال تشکر
    5,018
    دریافت تشکر: 13,826
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    Capitan Totti's: جدید40

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط saamaaneh نمایش پست ها
    دیروز یه سری از کتاباهای درسیمو که سال پیش خریده بودم و به دلایلی ازشون استفاده نکردم به دوستم فروختم!
    امروز سر کلاس، استادمون گفت یه دونه از همون کتابا رو تهیه کنید، اونو بخونید، یعنی یه سال مونده بود بی استفاده تا فروختم ...

    از شانس منه، تا آخر این ماه دوباره باید همه رو تهیه کنم !!

    دو سه روز پیش با دوستم رفته بودیم خیابون انقلاب، دوستم یه کتاب بهم نشون داد که تو اکثر دستفروشای کنار خیابون میشد دید،
    موضوعش در مورد طلسم و جادو بود اونم برای خراب کردن زندگی دیگران

    حالا این کتابا از کجا اومده، البته کپی بود و غیرمجاز، ولی واقعا نمیشه کاری کرد که دیگه همچین کتابایی رو نبینیم، اصلا کسی میخره، که اگه نمی خریدن نبود !!!

    حتی جلدشم زشت بود، چه برسه به مطالب داخلش !!

    خدایا چه قد خوبه که مواظب بنده هات هستی !!

    *امروز پنجشنبه مورخ 11 مهر 92 ساعت 10:32 شب*
    اتفاقا من بیشتر اوقات مسیرم به انقلاب میخوره و اکثریت دست فروشای انقلاب رو میشناسم و شماره اکثریتشونم دارم!!
    و این کتاب که میگین
    موضوعش این نیست
    طلسم و جادو هست اما برای چیزای دیگه
    همون که عکس یه صورت انسانه و یه طوریه! دیگه
    اتفاقا ایا به یکیشون گفتم یه کتاب جادویی مثل هری پاتر سراغ نداری؟ اینو بهم پیشنهاد داد
    منم دیدم ازین مزخرفات رمالی و این چرندیاته
    گفتم خدا لعنت کنه عاملان خرافات و جهالت در این کشور رو که البته به فروشنده هم بر خورد

  18. کاربرانی که از پست مفید Capitan Totti سپاس کرده اند.


  19. #740
    همكار تالار اخبار
    نوشته ها
    2,603
    ارسال تشکر
    11,278
    دریافت تشکر: 11,277
    قدرت امتیاز دهی
    9184
    Array

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط Sa.n نمایش پست ها
    سمانه جان واقعا خوش به حالتون
    دوستای ما تازه کتابای سال بعد رو مجانی هم ازمون نمیگیرن چه برسه با این که بخوایم بهشون بفروشیم و برای سال پیش هم باشه

    سلام عزیز دل!

    نه ساغر جان، برا اولین بار خواستم در زندگیم یه حرکت اقتصادی بزنم، بعدش که فروختم دیدم چه ضرری کردم و به قیمت واقعیشون نفروختم!!

    الانم که باید یکیشو با قیمت دوبرابر دوباره بخرم، کارم شده پت و مت بازی !!

    البته چون دوستم بود، ناراحت نشدم، ایشالا که موفق باشه !!


صفحه 74 از 297 نخستنخست ... 24646566676869707172737475767778798081828384124174 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: 29th November 2014, 09:41 PM
  2. خبر: برنامه‌هاي حمايت از دانش‌آموزان نخبه اجرا مي‌شود
    توسط diamonds55 در انجمن اخبار عمومی نخبگان
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 4th January 2013, 11:24 PM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 30th November 2011, 08:42 AM
  4. مقاله: راهبردهاي آموزشي اشاعة مديريت دانش
    توسط MR_Jentelman در انجمن مجموعه مدیریت اجرایی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 22nd February 2010, 10:16 PM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th January 2010, 07:28 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •