تصنیف ایران زمین
سالار عقیلی
تازه تر کن داغ ما را،شکوه سر کن، در تن ما
طاقت دوری نمانده
تاب مهجوری نمانده
پر گشاید شور و شیون از جگرها ای دریغ !
دل به زخمی شعله ور شد، جان به عشقی مبتلا
بر نتابد سینه ما داغ چندین ماجرا
تازه شد به هوای تو دل تنگ ما ای وای !
تازهتر کن داغ ما را،
شعله زد جانم خداباتو هرگز برنگردد عهد و پیمانم
من زنده ام ای وطن
در پناه تو
سر چه باشد بر تن، جان چه باشد بر کف، تا سپارم در راه تو
ماند در دلم داغی از فریاد تو
شد وقت دلتنگیها با یاد تومن زنده ام ای وطن در پناه توسر چه باشد بر تن، جان چه باشد بر کف، تا سپارم در راه تو






پاسخ با نقل قول


علاقه مندی ها (Bookmarks)