فوت شدن نزدیکانتون به عنوان یک استرسور در شما ایجاد شده بود ، چون شما پیش زمینه رو داشتین ، این استرسور باعث شده شما به سمت افکار منفی و به نوعی وسواس فکری
سوق داده بشین مورد شما نیاز به یک مصاحبه دقیق روانشناختی هست ( باید از نظرات دیگه هم چک بشین ) .... حدالامکان بهتره حضوری به روانشناس مراجعه کنید
ولی کلا :
اینکه برای خنثی کردن افکارتون خنثی ساز در ذهنتون ایجاد میکنین ( مثلا : صلوات فرستادن ، اینکه مثلا خدایا خدایا خواهش میکنم این اتفاق نیفته و .... ) ، باعث میشه بیشتر این افکار
جریان پیدا کنه حتی ممکنه این افکار در شما احساس گناه بوجود بیاره
بنابراین باید برای رهایی از این افکار با اونها مواجه بشین ، وقتی افکاری مثل اینکه امشب یه اتفاق بد میفته و ... میاد تو ذهنت ، باهاش روبرو شو ، و در آخـــر بگو من به خدا توکل میکنم
، هرچه خواست خداست ، ولی نه برین به پدرومادرتون سر بزنین که مثلا مطمئن بشین حالشون خوبه و یا کارای دیگه >> سخته و در این هنگام فشار زیادی رو متحمل میشین ولی ب
بعداز مدتی براتون جامیفته و راحت میشین باید به این توجه کنی که این افکار تو ذهنت بوده ولی الان با وجود استرسور قوی شده ، پس برای راندنشون به زمان احتیاج داری ، همانطور
که آرام آرام میاد ، آرام آرام هم میره ولی مطمئن به این توجه کنین که شما به چیزی فکر میکنین که هیچ اختیاری در اون ندارین ، نمیتونین جلوی وقوعش رو بگیرین ، پس به بیهودگی این
افکار پی ببرین اینکه شب خواب دیدین به اون شکل ، این خواب ناشی از استرس هست که قبل از خواب داشتین
ترجیحا مدتی تا کاملا خواب برشما غالب نشده به رختخواب نرین ، چیزهایی که آرامتون میکنه روی بیارین قبل از خواب ، مثل موسیقی ، خواندن کتاب و مواردی دیگر
برای پرت کردن حواستون از این افکار مزاحم ، میتونین ذهنتون رو به چالش بکشین ، مثلا : جابجایی اعداد در ذهنتون
در آخــر :
گفتی حس میکنی همه چیز بی ارزشه و ... ، به نظرم باید به این نتیجه برسین که بهتره قدر لحظه لحظه زندگیتون رو بدونین ، به نزدیکانتون عشق بورزین و از فرصت ها استفاده کنین .
شاد و موفق باشید![]()
علاقه مندی ها (Bookmarks)