9- نامه اى از اوست به معاويه (در سال 36 هجرى )
بيان دشمنى هاى قريش و استقامت پيامبر
قوم ما (= قريش ) خواستند پيامبر ما را بكشند، و ريشه ما را بركنند، عليه ما نقشه هاكشيدند، و چه كارها كردند، و ما را از زندگى شيرين بازداشتند و با وحشت دست بهگريبان ساختند، و به اقامت در كوههاى صعب العبور واداشتند و آتش جنگ را عليه مابرافروختند. اما خداوند خواست كه ما پاسدار پيامبر (يا: آئين ) او و حافظ حريمش باشيم، مؤ من ما در اينكار، پاداش الهى را مى جست ، و كافر ما، از خاندان و تبار خود حمايت مىكرد. از قريش هر كس مسلمان مى شد از آن آزار كه ما گرفتارش بوديم ، ايمن بود، چه ياهم سوگند، (كافران ) بود و از او دفاع مى كردند، و يا خويشانش به ياريش برمىخاستند، و در نتيجه از كشته شدن در امان بود.
هرگاه تنور جنگ گرم مى شد (= كارزار سخت مى شد) و مردم پاى او پس مى گذاشتند،رسول خدا صلى الله عليه و آله اهل بيت خود را پيش مى فرستاد و بدين روش اصحابخود را از ضربه هاى سخت شمشير و نيزه مصون مى ساخت ، پس عبيده شدند، يكى در جنگبدر، حمزه در جنگ احد، و جعفر در جنگ موته كشته شدند. يكى ديگر بود كه اگر مىخواستم نامش را مى آوردم (7) او نيز همچون آنان خواهان شهادت بود، اما مدت آنان زودتربه سر رسيد، و مرگ او به تاءخير برنداشته ، و در اسلام ، سابقه اى چون سابقه مننداشته است سابقه اى كه كسى را به مثل آن دست رسى نيست مگر آن كه مدعى چنين ادعايىكند كه من خبر ندارم ، و گمان نمى برم كه خداوند نيز آن را بداند، و در همهحال خداى را سپاس .
نيرنگ معاويه در خونخواهى عثمان
اما اين كه خواسته بودى قاتلان عثمان را نزد تو فرستم ، من در اين كار انديشيدم ، ديدم برايم ميسر نيست كه آنان را به سوى تو و يا شخص ديگرى روانه سازم . به جان خودم سوگند، اگر از اين گمراهى و اختلاف باز نايستى ، به زودى آنان را خواهى شناخت ، كه تو را مى جويند، و تو را به به زحمت نيندازند كه در بيابان ، و دريا و كوه و دشت در پى ايشان روى . لكن اين جستجو براى تو ناخوش آيند، است و زيارتى است كه ديدارش تو را خرسند نسازد. سلام بر آن كه شايسته سلام است .
علاقه مندی ها (Bookmarks)