در مكتب تابناك اسلام علما ودانشمندان از مقامی بس عظیم برخوردار و با اوصافی متعالی ستوده شده‎اند كه بعد از پیامبران و امامان (ع) كسی را یاری بر‎ابری درشأن ومرتبه با‌ آنان نیست، كه البته مراد دانشمندانی هستند كه وجودشان سرشار از عشق به پروردگار‎،‌ خدمت به بشریت و هدایت مردم است و عمل به علم را سرلوحه كار خود قرارداده‎اند.
آیات نورانی قرآن و روایات معصومین گویای صادق بر این مدعاست ‎.


خداوند در قرآن می‎فرماید: «یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ»[1]
«خداوند كسانی از شما را كه ایمان آورده ‎اند و دانشمندان رادرجاتی برتری دهد.»


«هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ»[2]
«آیا صاحبان علم و دانش با آنان كه نمی دانند یكسان هستند»


« إِنَّما یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ»[3]
«از بندگان خدا تنها علماء هستند كه از خدا می ترسند‎.»


و امام صادق(ع) در مورد مقام عالمان دین فرمودند: «ملائكه بالهای خود را برای طالب علم می‎گسترانند و موجودات زمین و آسمان، حتیّ ماهیان دریا برای او استغفار می كنند، فضیلت عالم بر عابد همانند ماه شب چهارده بر بقیه ستارگان است و «انّما العلماء ورثه‌الانبیاء» « و به تحقیق دانشمندان وارثان انبیاء الهی هستند».[4]


حال با توجّه به عظمت مقام عالمان رباّنی، لزوم تكریم ایشان امری بدیهی و اجتناب ناپذیر است وتكریم ایشان تكریم حضرت حق(جل و علی)، انبیاء الهی و ائمه است، لذا امیرمومنان(ع) فرمودند:‌ «مَن وقَّرَ عالمِاً وَقَّرَ رَبَّه»[5]
«كسی كه عالمی را گرامی بدارد و تعظیم نماید، پروردگارش را گرامی و بزرگ داشته است.


از همین رو در روایات اهل بیت(ع) بر احترام بر عالمان دین و احتراز از تحقیر و توهین به ایشان تأكید فراوان شده است.
«تواضَعُوا لِمَن طلبتم منه العلم»[6]
نسبت به كسی كه از او علم می آموزید فروتن باشید.»


(امام صادق(ع)) «اذا رأیتَ عالماً فكُن لَهُ خادماً»[7]
«زمانی كه به عالمی برخوردی خدمتگذار او باش» و در بیان دیگری امیرمؤمنان(ع) فرمودند: «از تحقیر و كوچك كردن علماء بپرهیزید كه این عمل موجب خوار شدن انسان و كوچك شدن در چشم دیگران و گمان بد بردن نسبت به شخص خواهد شد.»[8]


سیره عملی بزرگان نیز بر احترام و تكریم علماء و دانشمندان بوده كه برآن اصرار فراوان داشته و پیوسته به طلّاب نیز سفارش می نمودند چرا كه از اسباب مهمّ توفیق، تكریم بزرگان و به خصوص اساتید است.



تكریم علمای دین در كلام بزرگان :

آیه الله شیخ محمّد بهاری همدانی(ره): «از برای طالب علم شروطٌ لابدّ من مراعاتها... وأن یكونَ معظِّماً لِلعلمِ والعلماء (یكی از آن شروط اینكه؛ دانش ودانشمندان را بزرگ بدارد) خدا را حقیر نشمارد، اوّل عیبی كه سالك پیدا كند، آن است كه علماء ظاهر پیش او حقیر و كوچك گردند.»[9]


علامه میرزا ابوالحسن شعرانی(ره): ایشان در شرح كتاب تبصره المتعلمین می نویسد: «... و آخرین نصیحت آن كه علم بی تقوی و ورع را به چیزی نشمرند و سخن علمای دین راپست نگیرند و تعظیم آنان را چه مرده و چه زنده موجب مزید توفیق دانند.»[10]


آیت الله شهید دستغیب(ره): ایشان در كتاب گناهان كبیره اینگونه آورده است: «برای كفران نعمتِ وجودِ علماء ‌عقوبتهای شدیدی وعده داده شده است، از آن جمله پیغمبر اكرم (ص) می فرماید: زمانی بیاید كه مردم از علماء فرار می كنند مانند فرار كردن گوسفندان از گرگ، در نتیجه خداوند آنها را به سه بلا مبتلا می فرماید؛ بركت را از دارائیشان بر می دارد، سلطان ظالمی را برای آنها مسلّط می فرماید و بی ایمان از دنیا می روند. نا گفته نماند كه طلاب علوم دینی چون در طریق رسیدن به مقام شامخ نیابتند، وجودشان نیز نعمت و گرامی داشتنشان بر همه لازم و كفران وجود ایشان به هتك وبی احترامی حرام می باشد.»[11]


شهید ثانی (ره): ایشان در بحث آداب تعلیم و تعلّم و لزوم تكریم استاد اینگونه می نویسد: «شاگرد و دانشجو باید با دیده تكریم و احترام به استاد خویش بنگرد و از عیوب او چشم پوشی كند ... او باید فزونتر از آنچه كه مأمور به تواضع و فروتنی نسبت به علما و دانشمندان و دیگر اصناف مردم است، در برابر استاد خود، متواضع و فروتن باشد. او باید در برابر مقام علم و دانش نیز اظهار خاكساری كند تا در سایه این فروتنی كه خود نوعی عزّت و سرافرازی است، به علم و معرفت دست یابد...».[12]


سیره عملی بزرگان در تكریم علمای دین :
حضرت امام خمینی(ره): آیه الله مظاهری در مورد این خصلت امام می فرمایند: «خصلت احترام به علمای اسلام همیشه در امام جلوه‎ای خاص داشت، نه فقط به مثل شیخ طوسیها، صاحب جواهرها، شیخ انصاری‎ها... احترام خاص می نهادند وبا تجلیل از آنان یاد می كردند بلكه درباره مثل مؤسس حوزه علمیه قم شیخنا العلّام و درباره مثل آیه العظمی بروجردی بارها می فرمودند: «در سر حّد كرامت است یك پیرمرد به این خوبی حوزه علمیه را بلكه عالم تشیّع را اداره می كند.»[13]


حضرت امام (ره) نسبت به اهانت به علماء و غیبت بزرگان معاصرین خودشان شدیداً موضع می‎گرفتند: به طوری كه حرام كرده بودند كسی در بیت ایشان بیاید و پشت سر علماء چیزی بگوید. و وقتی شنیده بودند برخی حرف ملا صدرا را نفهمیده به ایشان جسارت كرده اند، شدیداً در سر درس موضع گرفته می فرمایند: «و ما ادراك ما ملا صدرا؟ مسائلی كه بوعلی از حلّ آنها عاجز مانده، ملاصدرا حل كرده، چرا ما مواظب زبانمان نیستیم ؟![14]


آیه الله وحید بهبهانی (ره) احیاگرعلم اصول: از ایشان پرسیدند چگونه به این مقام علمی و عزت و شرف و مقبولیت رسیده‎ای؟ در جواب نوشتند: من ابداً خود را چیزی نمی دانم و در ردیف علمای موجود به شمار نمی آورم و آنچه ممكن است مرا به این مقام رسانده باشد این است كه هیچ گاه از تعظیم و بزرگداشت علماء و نام آنان را به نیكی بردن خودداری ننمودم وهیچ وقت اشتغال به تحصیل را تا آنجا كه مقدورم بود ترك نكرده، آن را بر تمام كارها مقدم داشتم.»[15]


خواجه نصیرالدین طوسی (ره) و صلوات فرستادن به روح سید مرتضی (ره): هر گاه در مجلس درس ایشان نامی از مرحوم سید مرتضی (ره) به میان می آمد، خواجه می گفت « صلوات الله علیه » و رو به مدرسین و قضاتی كه در درسش حاضر بودند، می فرمود: «كیف لایُصَلّی علی المرتضی؟» چكونه بر سید مرتضی با آن مقام بلند علمی و تقوائی درود فرستاده نشود؟[16]


مرحوم حاجی كلباسی (ره) از علماء بزرگ اصفهان: آورده اند كه ایشان وقتی به قم آمد و به مزار آن شهر رفت، پا برهنه راه را می پیمود و می فرمود: این مزار پر است از علماء و راویان احادیث؛ از این رو برای ادب نمی خواهم با كفش روی قبورشان بروم . «وقتی حاكم اصفهان به ایشان جسارت و بی احترامی كرد، مرحوم كلباسی(ره) او را نفرین كرد. چیزی نگذشت كه آن حاكم بركنار و بدبخت و بیچاره شد. شیخ كلباسی نامه‎ای به حاكم بیچاره و مغرول نوشت ودر آن نامه این بیت را آورد:
دیدی كه خون ناحق پروانه شمع را چندان امان نداد كه شب را سحر كند[17]


شیخ اعظم، شیخ مرتضی انصاری (ره): در كتاب لمعات درباره ایشان آمده است: «ایشان نسبت به علماء بسیار تعظیم و توقیر می نمود و بعد از ذكر اسامی آنها از آنها تجلیل می كرد. وقتی صاحب جواهر (ره) از دنیا رفت و پسرش شیخ عبدالحسین جواهری در درس شیخ انصاری حاضر می شد، ایشان به خاطر بزرگداشت صاحب جواهر به وی احترام می گذاشت و حتی اگر در بین درس می آمد، از بالای منبر از وی تجلیل نموده و بلند می شد.»[18]


آیه الله العظمی حائری یزدی(ره): فرزند ایشان، از پدرش نقل كرده كه فرمود: «توفیقاتی كه در زندگی نصیب من شد و در پرتو آنها توانستم حوزه را تشكیل بدهم، همه مرهون خدماتی است كه به استادم، مرحوم سید محمد فشاركی(ره) كرده‎ام. زمانی ایشان به شدّت بیمار شدند و كار بدان جا كشید كه من مدّت شش ماه، برای قضای حاجت ایشان ،‌‌ طشت مهیّا و بدین عمل افتخار می كردم.»[19]


آیه الله العظمی بهاء الدینی(ره): روش ومنش ایشان احترام به علماء و تعظیم بزرگان و به خصوص اساتیدشان بود. این فقیه فرزانه با وجود اینكه خودشان از لحاظ فقاهت در سطح بالائی بودند به طوری كه در سنّ 25 سالگی اجازه اجتهاد گرفتند و از ابتدای طلبگی همدرس و هم حجره امام خمینی(ره) بودند، ولی همیشه از ایشان با احترام و عظمت نام می بردند و دیگران را در امر تقلید به ایشان ارجاع می دادند از جمله اینكه در مورد ایشان می فرمود: «اعتقاد ما این است كه مثل امام خمینی در زمان فعلی نداریم. وی فهم معصوم را پیدا كرده، درك او فوق دركها و شجاعت او فوق شجاعتهاست. پای خود را جای پای معصوم گذارده است ... مثل ایشان در تاریخ شیعه در حد نایاب است.»[20]


آیه الله العظمی گلپایگانی(ره): ایشان به علماء بزرگ احترام خاصّی می نهادند، مقیّد بودند كه همیشه قبل از درس به روح استادشان آیهالله العظمی حائری یزدی (ره) فاتحه بفرستد و اگر در ابتدا فراموش می كردند، در وسط درس فاتحه می خواندند. و بعد از زیارت حضرت معصومه (س) همیشه بر سر قبر ایشان حاضر می شدند و تجلیل می كردند.





[1] . مجادله /11.
[2] . زمر/ 9.
[3] . فاطر /25.
[4] . الاصول من الكافی - ج1- ص36 (دو جلدی) حد‎یث 1 باب ثواب العالم . از كتاب فضل العلم ـ مرحوم كلینی ، باتصحیح و تعلیق علی اكبرغفاری ـ ناشر مكتبه الصدوق /تهران / چاپ دوّم/ 1381 هـ ق.
[5] . تصنیف غررالحكم ودررالكلم ـ ص47 ج218 ـ عبدالواحد آمدی ـ دفتر تبلیغات اسلا می چاپ اول ـ (بی تا).
[6] . اصول كافی ـ همان باب صفه العلماء ، ج1، ص36.
[7] . غررالحكم (همان ) ـ ص47 ، حدیث 217.
[8] . غررالحكم (همان ) 1 ص47 ج 216.
[9] . تذ كره المتقین، ص127 ، شیخ محمد بهاری همدانی (ره) ، انتشارات نهاوندی - 1376 / چاپ دوّم.
[10] . سیمای فرزانگان ـ ص263 ، رضا مختاری ، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه قم -1374، چاپ هشتم.
[11] . گناهان كبیره، ج2، ص335 و 336 ، عبدالحسین دستغیب ، 2جلد، تهران ، كانون ابلاغ اندیشه های اسلامی ، 1361 هـ .‎ ق.
[12] . آداب تعلیم و تعلم در اسلام (ترجمه كتاب منیه المرید شهید ثانی ) ـ ص323 ـ 324 ـ سید محمد باقر حجتی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، خرداد 1359
[13] . سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی (ره) ـ ج5 ، ص165 ، گرد آوری: رضا شعرباف ، انتشارات پیام آزادی ، هشتم / 1374.
[14] . سیمای فرزانگان / ص252.
[15] . همان / 253.
[16] . همان / 257.
[17] . سیمای فرزانگان ـ ص260.
[18] . همان ص261.
[19] . همان ص269و.
[20] . حاج آقا رضا بهاءالدینی، آیت بصیرت ـ ص140.


مهدي رحيمي