ملاقاتی
آمد.دستش به دستبند بود
از پشت میله ها
عریانی دستان مرا ندید
اما
یک لحظه در تلاطم چشمان من نگریست
چیزی نگفت
رفت.اکنون اشباح از میانه ی هر راه می خزند
خورشید
در پشت پلک های من اعدام می شود ...
ملاقاتی
آمد.دستش به دستبند بود
از پشت میله ها
عریانی دستان مرا ندید
اما
یک لحظه در تلاطم چشمان من نگریست
چیزی نگفت
رفت.اکنون اشباح از میانه ی هر راه می خزند
خورشید
در پشت پلک های من اعدام می شود ...
شاید ....
انتخاب سریع یک انجمن
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
قبل از هر گونه فعالیت در سایت به قوانین توجه نمایید.
علاقه مندی ها (Bookmarks)