آيا معاونتها در تصميمگيريها و اختيار عمل معاونت خواهند بود يا صرفا مديران اجرايي دستورالعملها هستند؟ چراكه معاونتهاي منصوب شده تا امروز، تغييرات و بهبود شرايط را منوط به اختيارعمل در حوزه خود ميدانند.
مطمئنا آنها معاون و تصميمگير هستندو در انتخاب معاونتها سعي شده است افرادي انتخاب شوند كه توانمند، كارآمد و قوي باشند و حتي از خود وزير قويتر! چراكه قوت آنها قوت وزير است.
درباره انتخاب معاونت مطبوعاتي به نتيجهيي رسيدهايد؟
در اين مورد بعدا تصميم خواهيم گرفت.
آيا اسامياي چون آقاي انتظامي كه از آنها در روزنامهها اسم برده ميشود براي اين سمت انتخاب شدهاند؟
اسامي زيادي در مطبوعات مطرح و براي آنها حدس و گمانهزني ميشود اما اگر به نتيجهيي برسيم رسما اعلام ميكنيم.
براي اينكه فرهنگ را بهعنوان دغدغه در طبقه سوم جامعه وارد كنيد تا تنها دغدغه طبقه متوسط رو به بالا نباشد چه طرح و برنامهيي براي 100 روز ابتدايي دولت و چهارسال آتي پيش خواهيد گرفت؟ با توجه به اينكه اغلب حركتهاي راديكال و تندرويها در اين طبقه اتفاق ميافتد و موافقان و مخالفان دولتهاي قبلي هم بيشتر در اين طبقه بودند. براي واكسينه كردن جامعه از حركتهاي راديكال بنابرگفته كارشناسان بهتراست كه طبقه فرودست يا فقيرفرهنگي هم موردتوجه قرارداده شوند. دراين خصوص چه انديشيدهايد؟
سوال دو بخش دارد و بهتر است ابتدا درباره اصل سوال توضيحاتي دهم. اينگونه طبقهبندي را در فرهنگ نداريم كه بگوييم طبقه فقير يا فرودستي داريم كه مورد بيتوجهي قرارگرفته است و طبقه غني يا متوسطي كه برخوردار از فرهنگ هستند و بعد حركات راديكال در حوزه فقرا بيشتر اتفاق ميافتدو...
منظور از طبقه سوم و فرودست فقر فرهنگي است.
دوم اينكه تا حركتهاي راديكال را چه در نظر بگيريم. اگر مقصود حركتهاي خياباني است كه اختصاص به فقرا ندارد. به هر روي فرهنگ براي همه مردم است. اگر منظور از فرهنگ برخورداري از ميزان سواد و آگاهيهاي اجتماعي است طبيعتا برخورداري كساني كه تمكن مالي بيشتري دارند از تحصيل و حتي استفاده از دانشگاههاي خارج از كشور واقعيتي است اما اتفاقا بسياري از نخبگان ما از طبقه فقير هستند.
تجربه نيز ثابت كرده كه كساني كه از لحاظ مالي متمكن هستند به جهت نداشتن دغدغه شغل وكار و تنگدستي، زياد به دنبال تحصيل نميروند. بسياري از كساني كه نفرات برتر دانشگاهها بودند يا افراد برجسته و نخبهاند از بين طبقات فقير برخاستهاند. اگر فرهنگ را به معناي عمومي بگيريم، مشكلاتش در بين طبقه متوسط به بالا خيلي بيشتر است و قرآن از آنها به نام مترفين ياد ميكند. يعني آدمهايي كه وضع زندگيشان خوب است و دنبال عيش و نوش و زندگي خيلي مرفه هستند. اين دسته از نظر فرهنگي مشكلاتشان زياد است. همينطور كه طبقه فقير هم مشكلات زيادي از نظر فرهنگي دارد و بسياري از مشكلات و ناهنجاريهاي اجتماعي امثال اعتياد، سرقت و بيبندوباري در آن بيشتر است. آنچه ما بهعنوان وزارت فرهنگ بايد دنبال كنيم ارتقاي سطح فرهنگ عمومي براي همه مردم و همه طبقات و اقشار است. خوشبختانه براي اين منظور ساختاري تعريف شده است.
درحال حاضر شوراي فرهنگ عمومي كه از طرف شوراي انقلاب فرهنگي ساختارش تعريف شده مسووليت اين كار را بهعهده دارد و همه كسانيكه بهنوعي دستاندر كار مسائل فرهنگي كشورند در اين شورا حضور دارند و مرتبا ناهنجاريهاي اجتماعي را رصد كرده و براي آنها راهحل ارائه ميكنند. آنچه بيشتر دغدغه من است رسيدگي به فرهنگ عمومي و گسترش اخلاق در جامعه است. فرهنگ ما برگرفته از اسلام و فرهنگ ايراني خودمان است و همواره همراه با اخلاق و حفظ كرامت انساني بوده كه متاسفانه درحال حاضر در جامعه در حال افول است و امروزه در بين برخي طبقات دروغگويي در جامعه يك اصل شده و افراد حاضر نيستند با صداقت با ديگران برخورد كنند. امانتداري در جامعه ما دچار خدشههاي جدي شده است!
هتك حرمت و توهين به ديگران و اتهام زدنهاي ناروا جزو مواردي است كه در جامعه شديدا شايع است. درحالي كه در فرهنگ اسلامي و حتي ايراني خودمان چنين وضعيتي مردود است و بايد به دنبال علاجش باشيم. در اين زمينه تفاوت زيادي بين گروههاي فقير و طبقه متوسط و برخوردار نيست و هركدام به نحوي درگير اين قضايا هستند. ملاحظه كنيد كساني كه امروزه در مطبوعات قلم ميزنند جزو نخبگان و روشنفكران جامعه ما هستند. به همان اندازه كه برخي از ناهنجاريها را در طبقات ضعيف از نظر فكري ميبينيم در بين آنان نيز وجود دارد. مثلا برخي از مطبوعات خبري را بدون آنكه تحقيق كنند راجع به فرد يا گروهي درج ميكنند كه ممكن است موجب هتك حيثيت جمع يا فردي بشود و توجه ندارند كه اين خبرها يا مقالات نوشته شده برخلاف اصول و ارزشهايي است كه همه ما به آن باور داريم.
+↓






پاسخ با نقل قول


علاقه مندی ها (Bookmarks)