کاربر اخراج شده
سلام دوستان عزیز خیلی ممنونم از توجه شما به این تاپیک فکر نمیکردم مورد پسند دوستان قرار بگیره و این باعث خوشحالی منه که این تاپیک مورد لطف دوستان قرار گرفته
فقط از دوستان عزیز یه خواهش داشتم البته ببخشید جسارت میکنمولی برای جلوگیری از شلوغ شدن تاپیک ممنون میشم نظراتتون رو در مورد این تاپیک و چگونگی روندش در اینجا بیان کنید:
http://www.njavan.com/forum/group.ph...=39&do=discuss
با تشکر از همه ی دوستان موفق باشید![]()
کاربر اخراج شده
امروز به معرفی یکی دیگر از هنرمندان این پیشه میپردازیم،یکی از اعضای انجمن گویندگان جوان و مدیر دوبلاژ، اون کسی نیست جز هومن خیاط
.
بیوگرافی مختصری از ایشون:جالب است بدانید ایشان در حال حاضر در سریال 13 قسمتی برای شبکه 3 در ژانر دفاع مقدس در حال کار هستند که در این سریال همبازی امین زندگانی و ما چهره خلیلی میشود
هومن خیاط فعالیت خود را در کار دوبله از سال 1386 آغاز کرده و جالب است بدانید ایشان در زمینه ی تئاتر هم فعالیت میکنند ایشان کار در تئاتر را نیز از سال 1383 آغاز کردند نکته ی جالبی که در مورد وی وجود دارد این است که تاریخ مشخصی از تولد ایشان در دست خبرنگاران نیست(تاریخ واقعی رو فقط یه نفر میدونه)ولی ایشان متولد 23 اردیبهشت هستند ولی سال تولدشان؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!!
عشقش تئاتر و بعد دوبله است و از طریق تئاتر با کار دوبله اشنا شد.اولین کار دوبله وی كارم جمله اي در انيميشن لينانچي چكشي بود.شخصیت کارتونی مورد علاقه اش شرک هست خودش نیز گویندگی شرک را در شرک 4 به عهده داشته است.
کارتون های مورد علاقه اش در ایام کودکی لوك خوش شانس و جودي ابوت بوده .نکته ی جالب این است که او حتی فکر این که ممکن است روزی دوبلور شود را نمیکرده و علاقه به پزشکی داشته در حالی که از خون میترسد.!!!
برخی از آثاری که گویندگی کرده:
v لوراکس در انیمیشین جذاب لوراکس
v تای لانگ در انیمیشن پاندای کنگ فو کار
v شرک در شرک 4
v آق شجاع در اسمارفها
v لستر تفی در فصل شکار ۳
v کمیسر در انیمیشن موزیکال
v هیولا در پاریس
v جادوگر در شاهزاده و قورباغه
v سیب زمینی پشندی در داستان اسباب بازی ۳ و ....
بزخی از آثاری که وی مدیر دوبلاژ آن بوده:
v آخرین سال نو
v ماداگاسکار ۳
v فصل شکار ۳
v زامبزیا
v آلیس در سرزمین عجایب
v مری و مکس
v دور دنیا در ۵۰ سال
v نگهبان باغ وحش و...
با تشکر از یاسمین5454 برای پیشنهاد خوبشون
ویرایش توسط setayesh shb : 10th September 2013 در ساعت 03:55 PM
کاربر اخراج شده
امروز به معرفی یکی دیگر از دوبلور های خوب و با سابقه میپردازیم.شاید خیلی از ما ها به شنیدن اسم ایشون یاد خیلی از شخصیت های اصلی کارتون ها یا فیلم ها بیفتیم ولی من با شنیدن اسمشون یاد انیمیشن داستان اسباب بازی 1 میفتم که ایشون نقش اصلی این انیمیشن رو به عهده داشتن.
جناب آقای منوچهر والی زاده(وودی)
بیوگرافی مختصری از ایشون:
منوچهر والی زاد ه (متولد ۱۳۱۹)، مدیر دوبلاژ، دوبلور، بازیگر، گوینده رادیو است.او فعاليت حرفهاي خود را در دوبله از سال 1338 آغاز كرد
او در سالهای ۱۳۳۸-۱۳۳۷ یعنی از دوران دبیرستان بعد از چند تئاتر آماتوری به تئاتر تهران راه یافت و در یک نمایشنامه به کارگردانی خانم مورین نقش کوتاهی به عهده گرفت و بعد از آشنایی با منصور متین که از هنرمندان تئاتر و دوبلاژ فیلم بودند به استودیوی شاهین فیلم برای دوبله دعوت شد و پس از همکاری در چند فیلم کوتاه نزد ایشان به استاد علی کسمائی معرفی شد و چندین سال در خدمت ایشان کارآموز بود و بعد از مدتی در فیلم «دختر بنفشه فروش» نقش اول فیلم «هل فرر» را به عهده گرفت. در سال ۱۳۴۰ از طریق خانم تاجی احمدی به امین امینی معرفی شد، (استودیو عصر طلائی) و اولین بازیگری او در سینما بازی در فیلم «خداداد» بوده است و تا سال ۱۳۵۷-۱۳۵۶ نزدیک به ۱۸ فیلم سینمایی بازی کرد.
از فیلم هایی که او در آن ها نقش آفرینی کرده:
1. استاد (۱۳۸۸)و برای دوبلوری در نقش های چون :
2. بهار، قبل و بعد (فیلم تلویزیونی) (۱۳۸۸)
3. روز دیدار (۱۳۷۴)
4. شریک زندگی (۱۳۷۳)
5. با عشق مردن (۱۳۵۷)
6. زرخرید (۱۳۵۷)
7. حرمت رفیق (۱۳۵۶)
8. خدا قوت (۱۳۵۶)
9. رفاقت (۱۳۵۶)
10. هیولا (۱۳۵۵)
11. حریص (۱۳۵۲)
12. هلوی پوست کنده (۱۳۵۲)
13. حکیم باشی (۱۳۵۱)
14. فتنه چکمه پوش (۱۳۵۱)
15. عمو یادگار (۱۳۵۰)
16. دختران با معرفت (۱۳۴۳)
17. فرشتهای در خانه من (۱۳۴۲)
18. خداداد (۱۳۴۱)
19. گل گمشده (۱۳۴۱)
- جی جین هی (بازیگر نقش امپراطور در سریال افسانه دونگ یی) و (بازیگر نقش افسر مین جانگو در سریال جواهری در قصر)
- شخصیت دیده بان (دیده بان)
- رابرت واگنر (گوشه گیران آلتونا، آسمان خراش جهنمی، گرگهای جوان)
- تام کروز (متولد چهارم جولای، بالاتر از خطر، مرد بارانی، ماگنولیا، آخرین سامورایی، جانبی)
- ویل اسمیت (دشمن مردم، مردان سیاه پوش، در جستجوی خوشبختی)
- جان تراولتا (پالپ فیکشن، پایگاه اصلی)
- رابرت دنیرو (پدرخوانده ۲، شکارچی گوزن - دوبله دوم)
- بروس درن (توطئه خانوادگی، گروه تعقیب)
- استیو مک کویین (تام هورن، وقتی خون میجوشد)
- تونی کورتیس (آخرین قارون، جانی بوستون)
- جان کاساوتیس (دو دقیقه مهلت، قاتلین)
- استیون بالدوین (مظنونین همیشگی، سریال تولد شوم)
- روی شایدر (دونده ماراتن)
- تام هنکس (مسیر سبز، نجات سرباز رایان)
- جانی دپ (دنی براسکو)
- آلن بیتس (زوربای یونانی)
- کرک داگلاس (آخرین قطار گان هیل)
- سام واترسون (گتسبی بزرگ)
- رایان اونیل (ماه کاغذی)
- ادی مرفی (بورلی هیلز)
- بیل موری (روز گروندهاک)
- آدرین برودی (گلهای هریسون)
- اریک رابرتز (قطار فراری)
- شان بین (ارباب حلقهها)
- ونتورت میلر (فرار از زندان)
- گری اولدمن (هری پاتر و محفل ققنوس (فیلم))
- متیوفاکس (گمشده (لاست))
- اسکت اولریچ (جریکو) و...
صدا پیشگی کرده.
منوچهر والیزاده - صداپیشهی «افسر مینجانگو» در سریال «جواهری در قصر» - میگوید: بهترین و تنها خاطرهای که از «یانگوم» به یاد دارم، دعوت همه گویندگاناین سریال کرهای به سفارتخانهی کره و تقدیر سفیر کره از آنها بود. شبخیلی خوب بود و خوش گذشت اما تنها بدی که داشت که این بود که هیچ کدام از غذاهایشانرا نتوانستیم بخوریم!
«جواهری در قصر» اولین سریال کرهای چندسال گذشته بود که آنقدر دیده شد. به یاد دارم برای این سریال زهره شکوفنده به عنوانمدیر دوبلاژ خیلی زحمت کشید تا در نهایت «جواهری در قصر» میان بینندگان محبوب شد.
ویرایش توسط setayesh shb : 16th September 2013 در ساعت 10:29 PM
کاربر اخراج شده
امروز هم به معرفی یکی دیگر از دوبلور های کشورمون و یکی دیگر ازاعضای گویندگان جوان میپردازیم. سرکار خانم انسیه کمالیان .متاسفانه اطلاعات زیادی از ایشان در اختیار نیست.
ایشون در کارهایی چون رالف خرابکار،زامبزیا،شنل قرمزی 2،گزارش جنجالی و ...صداپیشگی کردند.
همچنین به تازگی در فیلمی با نام "دو ساعت بعد، مهرآباد"به بازی پرداخته.
ایشان همچنین در این انیمیشن که به تازگی وارد بازار میشود هنرمندی کرده.
ممنون از پیشنهاد خوب دوست گلمSa.nبرای پیشنهاد خوبش
کاربر اخراج شده
امروز به معرفی یکی از قدیمی های این عرصه میپردازیم که میشه گفت ایشون جزو یکی از پر کارترین ها در این عرصه بودند.سرکار خانم ژاله علو
بیوگرافی مختصری از ایشون:
"ژاله علو"، شاعر، گوینده، دوبلور و بازیگر تئاتر، تلویزیون و سینما متولد اول فروردین سال 1306 در تهران است.پدر بزرگش از خوشنویسان مشهور زمان قاجار و ملقب به علو السلطنه بود. وی از نخستین بازیگران سینمای ایران است. علو کار خود را در سال 1327 در رادیو آغاز کرد و در همان سال وارد سینما شد و سال بعد نیز کار خود را در تئاتر آغاز کرد. ژالۀ علو آغازگر دوبلۀ کارتون در ایران است. همچنین وی فارغ التحصیل دانش سرای مقدماتی تهران و هنرستان هنرپیشگی تهران است.
از کار های ایشان در صدا پیشگی میتوان به کار های زیر اشاره کرد:
- کارتون های والت دیزنی: گربه های اشرافی، سیندرلا، زیبای خفته، صدو یک سگ خالدار، پینوکیو، سفیدبرفی، تام بند انگشتی
- سینمایی جادوگر شهر زمرد
- سریال زن اتمی
- سینمایی یوزپلنگ
- سریال سویینی
- سینمایی پسری روی دلفین
- سینمایی دُن آرام
- سینمایی شنیدم که جغدی مرا به نام می خواند
- سریال کارتونی رامکال
- سریال کارتونی سرندی پیتی
- سریال کارتونی الفی اتکینز
- سریال کارتونی پت پستچی
- سریال سال های دور از خانه (اُشین)
- سینمایی بادبادک آبی
ایشان یکی از هنرمندان در عرصه ی هنرپیشگی نیز هستند و کارهای تلوزیونی و سینمایی و تئاتر چون:
- وفان زندگی (۱۳۲۷)
- زندانی امیر (۱۳۲۷)
- واریتۀ بهاری (۱۳۲۸)
- افسونگر (۱۳۳۱)
- آغا محمدخان قاجار (۱۳۳۳)
- ماجرای زندگی (۱۳۳۳)
- عروس دجله (۱۳۳۳)
- اتهام (۱۳۳۵)
- یعقوب لیث صفاری (۱۳۳۶)
- طلسم شکسته (۱۳۳۷)
- بیژن و منیژه (۱۳۳۷)
- بیستارهها (۱۳۳۸)
- پيمان دوستی (۱۳۳۸)
- آسمون جل (۱۳۳۸)
- صفرعلی (۱۳۳۹)
- پیمان (۱۳۳۹)
- دندان افعی (۱۳۴۰)
- بیوههای خندان (۱۳۴۰)
- ور پریده (۱۳۴۱)
- طلای سفید (۱۳۴۱)
- کلید (۱۳۴۱)
- هوکانی (ناتمام-۱۳۴۸)
- شیرین و فرهاد (۱۳۴۹)
- لیلی و مجنون (۱۳۴۹)
- طوقی (۱۳۴۹)
- پنجره (۱۳۴۹)
- پل (۱۳۵۰)
- احساس داغ (۱۳۵۰)
- داش آکل (۱۳۵۰)
- لوطی (۱۳۵۰)
- آدمک (۱۳۵۰)
- قلندر (۱۳۵۱)
- اتل متل توتوله (۱۳۵۱)
- فتنۀ چکمه پوش (۱۳۵۱)
- ساعت فاجعه (۱۳۵۱)
- عباسه و جعفر برمکی (۱۳۵۱)
- آب نبات چوبی (۱۳۵۱)
- شیرعلی مردان (۱۳۵۱)
- کیفر (۱۳۵۲)
- غریب (۱۳۵۲)
- صدای صحرا (۱۳۵۴)
- واسطهها (۱۳۵۶)
- زمان ازدست رفته (۱۳۶۸)
- پرواز را به خاطر بسپار (۱۳۷۱)
- جنگ نفتکشها (۱۳۷۲)
- آدم برفی (۱۳۷۳)
- روز واقعه (۱۳۷۳)
- پری (۱۳۷۳)
- طالع سعد (۱۳۷۴)
- زن امروز (۱۳۷۵)
- سلطان (۱۳۷۵)
- مسافر ری (نسخۀ سینمایی) (۱۳۸۰)
- مهمان مامان (۱۳۸۲)
- امیرکبیر (۱۳۶۴)
- گالشهای مادربزرگ (۱۳۶۶)
- گرگ ها (۱۳۶۷)
- بخش چهار جراحی (۱۳۶۷)
- قتل وزیرمختار (۱۳۷۰)
- بهشت کوچک (۱۳۷۰)
- روزی روزگاری (۱۳۷۰)
- آوای فاخته (۱۳۷۳)
- سرزمین من و نقابداران (۱۳۷۵)
- زیر چتر خورشید (۱۳۷۵)
- پیگرد (۱۳۷۵)
- آی آدم ها (۱۳۷۹)
- تفنگ سر پر (۱۳۷۹)
- مسافر ری - سریال (۱۳۸۰)
- روشن تر از خاموشی (۱۳۸۱)
- مشق عشق (۱۳۸۲)
- شیخ بهایی (۱۳۸۳)
- ساعت شنی (۱۳۸۶)
- مختارنامه (۱۳۸۹)
- ماری مادلن
- در سایۀ حرم
- سوگلی حرم
- دزد ناشی
- سرباز فداکار
- شاه صفی
- جاسوسه
- شعله
- لبخند مرموز
- آغا محمد خان
- تو مال منی
- توپاز
- تلافی
- میهمانان سمج
- قهرمان
به هنرمندی پرداختند.
از افتخارات و جوایز ایشان میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- تندیس افتخار برای یک عمر فعالیت سینمایی از سوی خانۀ سینما (۱۳۸۲)
- تقدیرنامه برای یک عمر فعالیت هنری و تاثیر فرهنگی از انجمن بازیگران سینمای ایران
- لوح تقدیر به عنوان کارگردان برتر از ششمین جشنوارۀ بین المللی برنامه های رادیویی
- لوح تقدیر و جایزۀ بهترین کارگردانی برای نمایشنامۀ رادیویی "یک اتفاق ساده" در جشنوارۀ بین المللی برنامه های رادیویی (۱۳۸۵)
- معرفی به عنوان چهرۀ ماندگار (۱۳۸۹)
ژاله علو کارگردانی را از طریق هنرپیشگی آموخت و بسیاری از نمایشنامههای رادیویی را کارگردانی کرد. معمولا خودش هم در این نمایشنامهها ایفای نقش میکرد: مثل داستان شب، افسانه آدینه، نسل آینده و ...بشنوید
همانطور که گفتم ایشان شاعر نیز هستند نمونه ای از اشعار ایشان:
مابدر منیریم که در خاک اسیریم ما آینهجانیم که نقشی نپذیریم
دانیم بود پیرمغان کعبه مقصود ما رهرو عشقیم که د رخدمت پیریم
این میکده عشق بود بارگه قدس ما بر دراو گر چه گداییم ، امیریم
در مهلکه عشق و جنون پا چو نهادیم گر مور ضعیفیم در این بادیه شیریم
ای مدعی از مرگ دراین ره نهراسیم بر دادن جان در ره جانانه اسیریم
ما دست فشان از سردنیا بگذشتیم بنگر که به جز یار ، دگر از همه سیریم
تا رهرو عشقیم همه زنده به یاریم تا «ژاله » صفت مهر تو جوییم نمیریم
مابدر منیریم که در خاک اسیریم ما آینهجانیم که نقشی نپذیریم
دانیم بود پیرمغان کعبه مقصود ما رهرو عشقیم که د رخدمت پیریم
این میکده عشق بود بارگه قدس ما بر دراو گر چه گداییم ، امیریم
در مهلکه عشق و جنون پا چو نهادیم گر مور ضعیفیم در این بادیه شیریم
ای مدعی از مرگ دراین ره نهراسیم بر دادن جان در ره جانانه اسیریم
ما دست فشان از سردنیا بگذشتیم بنگر که به جز یار ، دگر از همه سیریم
تا رهرو عشقیم همه زنده به یاریم تا «ژاله » صفت مهر تو جوییم نمیریم
دوست آشنا
کاربر اخراج شده
دوستان این دفعه به معرفی یکی از هنرمندان این عرصه جناب آقای میر طاهر مظلومی میپردازیم.
ميرطاهر مظلومي بازيگر سينما، تئاتر و تلويزيون كشورمان متولد 1353، داراي مدرك تحصيلي كارشناسي تئاتر است. او سال 1367 پا به عرصه هنر گذاشت.وی همچنین از
شاگردان استاد برجسته تئاتر کشورمان حمید سمندریان بود.
او در بسیاری از زمینه ها از جمله تئاتر ،فیلم و تلوزیون و همچنین دوبله نیز فعالیت داشته و در کار خود نیز بسیار موفق است.
از دوبله های او میتوان به کار های زیر اشاره کرد:
- فرزند (۱۳۸۳)
- آخرین قهرمان حادثهای (۱۳۸۳)
- فراموش شده (۱۳۸۴)
- تبهکار (۱۳۸۵)
- گمشده در فضا (۱۳۸۵)
- نیرنگ باز (۱۳۸۵)
- باربر درجه یک (۱۳۸۵)
- قاتلین جایگزین (۱۳۸۵)
- ریگ روان (۱۳۸۵)
- کلید اسرار (۱۳۸۵)
- افسانه زورو (۱۳۸۵)
- همت (۱۳۸۵)
- باجگیرها (۱۳۸۵)
- بریم برادر (۱۳۸۵)
- فرزندان من (۱۳۸۵)
- سفر فلیسیا (۱۳۸۵)
- وعده (۱۳۸۵)
- جنگجویان آسمانی و زمینی (۱۳۸۵)
- نوع دیگر وفاداری (۱۳۸۵)
- الدورادو (۱۳۸۶)
- بابی (۱۳۸۶)
- مردی در مقابل (۱۳۸۶)
- هری پاتر (۱۳۸۶)
- روزی روزگاری در آمریکا (۱۳۸۶)
- خاطرات رنجآور (۱۳۸۶)
- کودک (۱۳۸۶)
- قلب اجارهای (۱۳۸۷)
- انسان در برابر انسان (۱۳۸۷)
- آرسنیک و تورکهنه (۱۳۸۷)
- آخرین تلاشهای شهردار (۱۳۸۷)
- آخرین هورا (۱۳۸۷)
- بهترین دوست انسان (۱۳۸۷)
- آقای بروکس (۱۳۸۸)
- پدر پرافتخار من (۱۳۸۸)
- پدر به دانشگاه میرود (۱۳۸۸)
- لعنتیهای بیآبرو (۱۳۸۸)
- جانی یا قاتل زنجیرهای (۱۳۸۸)
- ترس از ارتفاع (۱۳۸۹)
- یوسف هور (۱۳۹۱)
از کار های سینمایی او:
- متل قو (۱۳۹۱)
- مروارید (۱۳۹۱)
- شبکه (۱۳۹۰)
- صداست که میماند (۱۳۹۰)
- گشت ارشاد (۱۳۹۰)
- پایان نامه (۱۳۸۹)
- شش و بش (۱۳۸۹)
- زمهریر (۱۳۸۸)
- اخراجیها ۲ (۱۳۸۷)
- پاتو زمین نذار (۱۳۸۷)
- دل شکسته (۱۳۸۷)
- کارناوال مرگ (۱۳۸۷)
- نظام از راست (۱۳۸۷)
- وقتی همه خوابیم (۱۳۸۷)
- دایناسور (۱۳۸۶)
- اخراجیها (۱۳۸۵)
- ابراهیم خلیلالله (۱۳۸۴)
- به نام پدر (۱۳۸۴)
- شاه خاموش (۱۳۸۲)
- عشق فیلم (۱۳۸۱)
- ساقی (۱۳۸۰)
از کار های تلوزیون او:
- بچههای هور (۱۳۸۵)[۲]
- آدمخوار (۱۳۸۵)[۳]
- بزرگمرد کوچک (۱۳۸۶)[۴]
- عمارت فرنگی (۱۳۸۷)[۵]
- کلانتر (۱۳۸۸)[۶]
- سربازان اعدام (۱۳۸۹)[۷]
- بچهها نگاه میکنند (۱۳۸۹)[۸]
- قفسی برای پرواز (۱۳۸۹)[۹]
- خانه بیپرنده (۱۳۸۹)[۱۰]
- سیامین روز (۱۳۸۹)[۱۱]
- دفترخانه شماره ۱۳ (۱۳۸۹)[۱۲]
- قهوه تلخ (۱۳۹۰)[۱۳]
- دختری با نام آهو (۱۳۹۰)[۱۴]
- عید من و بابام (۱۳۹۰)[۱۴]
- تا ثریا (۱۳۹۰)[۱۵]
- تاکسی تهران (۱۳۹۱)[۱۶]
- چمدان (۱۳۹۱)[۱۷]
- سالهای حادثه (۱۳۹۱)[۱۸]
- نامدار (۱۳۹۱)[۱۹]
- بوی باران (۱۳۹۲)
همچنین وی در ششمين جشنواره تئاتر رضوي در نمايش ضامن به کارگرداني محمود رضا رحيمي کنار مصطفي طاري ايفاي نقش کرد.
کلیپ جالب میر طاهر مظلومی بازیگر سرابی،اردبیلی![]()
با اجازه ی ستایش جون:
محمد رضا علیمردانی، قطعا در عرصه ی دوبله ی انیمیشن، گوینده و مدیر دوبلاژ منحصر به فردیست. نمی خوام چیز زیادی ازش براتون بگم، بهتره که شما رو دعوت کنم تا از زبان خودش بشنوین...
مرسی که وقت میذاری ...
چاکرتم...
می خوام یه کوچولو باهات مصاحبه کنم .... و بعدنم اگه حال کردی بیشترش می کنیم.... تا حالا کسی این کارو کرده؟
...چرا... خیلی... مطبوعاتو ... خبرگذاری هائو....
آره خب، ولی یادمه، نقش شیطانو که تو سریال سقوط یک فرشته شبکه یک گفتی بوده، برای اون و به خاطر همون نقش باهات مصاحبه کرده بودن، ولی خیلی به خودت بر نمی گشت، بیشتر برمیگشت به ... اون نقشی که گفته بودی و... اون کار مشخص... اما من می خوام سراغ خودت برم...
البته من مصاحبه های دیگه هم داشتم که از خودمم پرسیدن، حالا باشه... به هر حال من در خدمتم.
خب، بریم از اول، ببینیم که چجوری شد که وارد بازی و هنر شدی، ... و .... چجوری علاقه مند شدی، چجوری وارد رشته ی هنر شدی... چجوری وارد تئاتر شدی...
وقتی کوچولو بودم، بازی کردن رو دوست داشتم... منظور بازیگری کردنه... شاید اون موقع نمی دونستم این کاری که می کنم بازیگریه... یا به نوعی بازیگریه... ولی به این کار علاقه داشتم، یادمه حتی مدرسه نمی رفتم، کوچولو بودم... رفته بودیم توی... یه باغی اونور کرج،... پدربزرگم اونجا بود... رفته بودیم که ببینیمش... یه استخری داشت اونجا،... رفته بودم شنا کنم... وقتی خیلی کوچولو بودم، همون جا شنا کردنو یاد گرفتم... و... کنار اون استخره یه درخت آلبالو بود... یادمه کلی وقت گذاشتم، یه عالمه آلبالو کندم، هسته هاشو جدا کردم،... بعد اون آلبالوهای بی هسترو گذاشتم کنار گردنم، اونارو فشار دادم،... اینجا یه حالت... گوشتی که کنده شده و پاره شده شد (به سمت چپ گردنش اشاره می کند)... و اون رنگ آلبالویی تداعی خونو می کرد قشنگ... و رفتم جایی که پدر و مادرو پدر بزرگ و ... کلن خونوادم بودن.... و شروع کردم سر و صدا کردنو آه و ناله کردن... و... وارد اتاق شدم... نشسته بودن بنده خداها چایی می خوردن... من یه هو با اون وضعیت وارد شدمو شروع کردم لرزیدنو... افتادنو جون دادن!...
کرمِ بازی کردن از اون اول تو خونت بوده...
(می خندد)... آره.......... پدربزرگم همون اول غش کرد
... آخی...
آره، یه یاابالفضل گفتو از حال رفت... مامانم رنگش پریدو... بابام سریع اومد طرفمو... ....... یخ کرده بود... که من چه اتفاقی برام افتاده، این گوشته چیه ... سگ منو گاز گرفته... یا گرفته به اون نرده هاو تیزی های لب استخرو... خلاصه یه فضای پر استرس و وحشتی شد... که من از ترس اونا خودم ترسیدم... بلند شدمو... خیلی شیطون... گفتم هه هه هه... الکی بود... آلبالوئه ووو فلان.... که یه تنبیهِ ترکِ آلبالوئیِ مشتی... از پدرم نوش جان کردم... در واقع خوب... ترسیدن... و حق داشتن، من پدربزرگم ناراحتی قلبی داشت، از حال رفت... حالا بعد بنده خدا خوب شد... ..... پدرم که منو تنبیه می کرد می گفت: آخه بی عقل، تو نمی گی که این پیرمرد... از حال میره... می میره!... واقعنم من به یه همچین چیزی فکر نمی کردم... من فکر می کردم الان به خاطر اینکه من تونستم این باورو ایجاد کنم، منو تشویق می کنن.... مثلا میگن: اَ... چقدر خوب اجرا کردی... عجب تو بلدی یو...
فیلمی هستی تو ئو...آره، ولی حسابی... کتک خوردم... اگرم تعریفی کردن، پیش خودشون گفتن...
که پرو نشی دوباره از این کارا بکنی...
آره، شاید گفتن پدر سوخته.... ببین مارمولک چه خوبم بازی کرد... هممون ترسیدیم... ولی من که نمی دونستم، من احتیاج داشتم بشنوم... ولی به جاش تنبیه شدم...
مدرسه که نمی رفتی...؟ گفتی چند سالت بود؟
نه، حدود 5 یا 6 سالم بود، به زور اگه از بچگی خاطره ای داشته باشم، یکیش اینه که یادم میاد... و همینطور... با اینکه من لارانژیتی ام... صدا نداشتم... مادرمم لارانژیت داشت... تورم لارنج ها، پیچیدگی تارهای صوتی که... تقریبا در آقایون غیر قابل درمانه... تقریبا که عرض می کنم به خاطر استثناءِ............... خودم.......... استثنائن خود درمانی کردم و نتیجه گرفتم... از اونه وگرنه دکترا که همه قطع امید کرده بودن... می گفتن نه، این چیزی نیست که درست بشه........ با شناختی که از این بیماری وجود داشت... و داره... همچنان هم... بر این اصل معتقدند... ولی به هر حال با اون صدای گرفته... (صدایش را به شکل خفگی و بیماری اش در می آورد) ... صدای هر چیزی رو که میشد سعی می کردم تقلید بکنم... و تو تنهایی های خودم بازی می کردم... بازی های خیالی... ولی بازیگریِ خیالی می کردم... همون کاری که همه ی بچه ها می کنن، خاله بازی تفنگ بازی پلیس بازی...
تو نقش پلیس می رفتی و حرفای پلیسانه میزدی مثلا...
آره، مثل بقیه ی بچه ها منم این موضوع رو داشتم و اهمیت داشت، خیلی بهش بها می دادم... خیلی وارد اون دنیا می شدم و خیلی توش می موندمو سر می کردم... تقریبا می تونم بگم بیشتر اوقاتم اینجوری می گذشت... با خودم... تا اینکه بالاخره مدرسه رفتیم... یواش یواش... تو گروه های تئاتر مدرسه که درست می کردن همیشه اولین نفر من بودم... راهنمایی هم همینطور و تا اون موقع هیچ وقت توسط هیچ کسی تشویق نشده بودم... همیشه تنبیه و تمسخر شدم... بهم میگفتن این سبک بازیه چیه... اینا نون و آب نمیشه... درستو بخون، این کارو بکن، اون کارو نکن...
مثل کسایی که وارد موسیقی میشدن و دورو بری ها بهشون می گفتن مطربی عاقبت نداره، نون و آب نمیشه...
بله خب،... دید روشنی هم در خونواده ی ما در رابطه با هنر وجود نداشت... دید تاریکی بود... اصلا این رو کار و حرفه نمی دونستن... نه تنها کارو حرفه نمی دونستن، بلکه بد می دونستن... یه کار پستی می دونستن... ولی من زیاد تو کتم نمی رفت چون... جز این کاری رو نمی پسندیدم... جز این چیزی آرومم نمی کرد... بنابر این ادامه می دادم تو همین گروه های تئاتری و ... تا اینکه سال دوم راهنمایی یا سال سوم... یه معلم اجتماعی داشتیم که... یه روز که روز معلم بود یا دهه ی فجر بود... یه نمایشی من اجرا کردم... و وقتی بچه ها داشتن از کلاس می رفتن بیرون، اون معلم دستشو گذاشت رو شونه ی من و گفت: تو خیلی استعداد بازیگری داریا.... آفرین... این اولین باری بود که من تشویق شدم... و تا مدتها و سال ها بعدش هم باز هنوز هیچکی منو تشویق نمی کرد... ولی همچنان... من اون تشویقه یادم بود... همون... به من انگیزه داد که... بلاخره یه نفر احساس کرد که من یه چیزی دارم که... اصلن این لغتو به کار برد: بازیگری... تازه من فهمیدم این کاری که من دوسش دارم اینه... یا این کارایی که من میکنم استعدادیست که... نتیجتا به بازیگری ختم میشه... که یه خورده برام جدی تر شد... و وقتی وارد هنرستان شدم... همون اول...
هنرستان چی رفتی؟
هنرستان مالک اشتر... رشته ی گرافیک... من تو رشته ی بازیگری هنرستان صدا و سیما قبول شده بودم... اون موقع هنرستان ها امتحان ورودی می گرفتن... اما خونواده به شدت مخالفت کردن و اجازه ندادن... بعد گفتن نهایتا... اگه تو میخوای هنرم بخونی... چون حریف من نمی شدن... بدجوری مقابله می کردم... بعد دیدن نه... من اینجوری به خودمم ضرر می زنم... گفتن به هر حال این باید درس بخونه دیگه، نمیشه که نخونه... اگه نمی خواد تو هیچ رشته ای بخونه، لااقل بذاریم هنر بخونه... ولی با اینکه من صدا و سیما هم قبول شده بودم به هیچ وجه حاضر نمی شدن که من برم اونجا بازیگری بخونم...
در این حین صدات در چه حال بود...
؟داغون... داغون، آره... گرفته... تا اینکه وارد هنرستان که شدم، همون سال اول... با مجید آقاکریمی، هادی کاظمی... علی سرور... و تعداد دیگه ای از دوستان... دیدیم با هم، هم عقیده ایم... و مجید آقاکریمی می دید که من یه تلاشایی می کنم... یا... هی سعی می کنم تقلید کنم... از معلم گرفته تا بچه ها... و خوشش میومد... به من پیشنهاد کرد، گفت من یه جایی می رم به اسم کانون حُر... اونجا تئاتر تمرین می کنیم... خیلی خوبه، بیا... من تصور درستی نداشتم... توجهی نمی کردم... این یه مدتی هی به من اصرار کرد... گفت حیفی، تو خوبی...
خودت نمی رفتی یا به خاطر اون پیش زمینه ای که از خانواده داشتی نمی رفتی؟
همه تاثیر داشت، نمیذاشت جدی بگیرم... یا حرف مجیدو باور کنم... تا اینکه یه روز انقدر اصرار کرد من رفتم... رفتیم میدون راه آهن... کانون فرهنگی تربیتی حُر... رفتم اونجا دیدم وای... سالن تئاتر!... سِن!... تماشاچی!... نور!... پیانو اون گوشه... اصلا یهو حالم عوض شد... بعدم دیدم اینا رفتن لباس عوض کردن... رفتن روی سن... دارن تمرین بیان می کنن، تمرین بدن می کنن... یه موضوعی تعیین می کنن و بعد اِتود میزنن... یعنی که یه هماهنگی ای با هم می کنن و میرن روی صحنه بداهه اجرا می کنن... دیگه اصلن، من از شادی داشتم پرواز می کردم... چون... درسته که گرافیک می خوندم... اما اساسا چیزی که منو تکون می داد بازیگری بود... این بود که گفتم خیلی خب... من لزومی نمی بینم خونواده رو در جریان بذارم... چون به خاطر اینکه من به درسم بیشتر اهمیت بدم، منو از فوتبالم محروم کردن... اون موقع باشگاهی می رفتم... بعد از اونم ووشو می رفتم... اونم همینطور... خلاصه... گفتم خب اگر من اینم مطرح بکنم... اینم از من می گیرن... من کاملنم بهشون حق می دم... دیدشون این بود بنده خداها... خودمم چیز زیادی که نمی دونستم... یه نوجوون بودم... که میدونستم این رو دوست دارم...
تازه اون چیزیم که دوست داشتی دقیقا نمی دوستی چیه...
نمیشناختمش، آره، فقط دوسش داشتم... تا اینکه بلافاصله من رفتم اونجا ثبت نام کردم...
پولی... چیزی نمیخواستن...؟
چرا، یه پول کم، که سالیانه می دادیم... فکر می کنم مثلا 100 تومن، 100 تا تک تومنی... برای یه سال........... سال 70... دیگه وارد کانون حر شدیمو... رفتیم تو اون گروه تئاترو... علی سلیمانی میومد با ما کار می کرد... آقای... راسخ راد میومد با ما کار می کرد... و از اونجا من یواش یواش با این مقوله به صورت علمی آشنا شدم... علمی و عملی... یه کارگاه فوق العاده پویا داشتیم ما با همین دوستان... همزمان با هنرستان... اونجوری تئاتر یاد می گرفتم... بعدشم که وارد دانشگاه شدم... دانشگاه، رشته ی نمایش با گرایش بازیگری، توی دانشگاه هنر و معماری تهران مرکز قبول شدم... و خوندم... و در طی همه ی این سال ها... وارد بازار کار هم شده بودم،کار هم می کردم...
کار تئاتر؟
آره، تئاتر و یادمه اولین باری که روی سن حرفه ای رفتیم سال 74 بود... در یه کاری به اسم دُرج مِشکین... یا آخرین نواده ی نمرود... کار آقای شارمین میمیژی بود... هم نوشته بود و هم کارگردانی می کرد... اولین بار سال 74 سالن چهار سوی ... تئاتر شهر... رفتیم روی سن... در همون سال هم... آقای سیاوش طهمورث یه کاری می کرد به اسم نقل و قول عاشقان... که... افتخار داشتیم تو اون کارم بودیم... البته نقش های خیلی کوچیک... و بعد هم همینطوری یواش یواش... دیکه کار کردیم... وارد جشنواره ها شدم و بعد هم وارد تلویزیون... اولین بار سال 76 تلویزیون دیده شدم... البته سال 74 یعنی همون سالی که وارد صحنه ی تئاتر شدم، جلوی دوربینم رفتم... یه برنامه ای بود به اسم جنگ آفتاب... یه قسمت جدی داشت که حمید فرخ نژاد کارگردانش بود... رامبد جوان دستیارش بود... وحید نیکخواه آزاد تهیه کننده... تو اونکارم مقابل دوربین رفتم... 15 قسمت ضبط شد ... ولی... یکی دو قسمتش بیشتر پخش نشد که تو هیچ کدوم از اونا من نبودم... و اون کار متوقف شدو... فقط من برای تجربه رفتم جلوی دوربین... تا زمستون 75 که رفتیم برای داریوش کاردان... تست دادیم که داشت مجموعه ی جنگ نوروز 86 رو می ساخت... ویژه برنامه ی شب عید... که هر شب پخش می شد.. منو هادی کاظمی و شهاب عباسی... تست دادیمو قبول شدیم... قرارداد نوشتیمو رفتیم تمرینو... جلوی دوربینو... عید 86 ما 15 شب روی آنتن بودیم... پخش شد... آیتم طنز برای عید بود...
نمایش کمدی بود؟
آره، همش کمدی بود...
بعد تو این سال ها، تا سال 76 صدا هم کار کرده بودی، می کردی؟! یا فقط بازی بدن و تئاترو اینا؟
نه، تا اون موقع من همش مشغول خوددرمانی بودم... چون دکترا که روشی نمیشناختن... میگفتن یه جراحی داره... باید بری خارج از کشور... ممکنه بهبود پیدا کنه... ممکنه همینم از دست بره... و تو از این بلند گوها بذاری واسه حرف زدن... نه من از پس هزینش بر میومدم و نه ریسک قابل انجامی برای من بود... من با دارو گیاهی و... نمی دونم... روش های اینجوری مثل اینو نخور، اونو بخور...
پس به صدا هم توجه داشتی
آره، اصلن رنج کودکی های من صدام بود... چون نداشتمش... هر چیزی رو که احساس می کردم میتونم اجراش کنم، می دیدم نمیشه... اصلن تو همون دوران هنرستان اون روشو پیدا کردم... یه معلمی داشتیم که خوشنویسی و قرآن درس میداد... اون بنده خدا یه ذره به ما دلگرمی داد... گفت بیا تجوید قرآن یاد بگیر... قرائت یاد بگیر، نترس، رو صدا کار کن، خوب میشی... ماهم به تشویق اون تلاش می کردیم... و من تجویدو یاد گرفتم... زور می زدم قرآنو قرائت کنم... حتی با صدایی که واقعا در نمی یومد... و... تو رفت و آمدی که با اون معلممون داشتم... یه سری کتابای قدیمی داشت که تو یکیش... زندگی نامه ی قاریان معروف جهان رو نوشته بود... که توش یه قاری مصری بود که... تو زندگی نامش توضیح داده بود... این وقتی که کوچیک بوده صدا نداشته... صدای آسیب دیده و داغونی داشته... اشاره به بیماری ای نکرده بود... یا اینکه بخواد اسم علمی بیماری رو بگه... ولی وقتی راجع به نوع بیماریش صحبت کرده بود، من احساس کردم یه چیزی شبیه منه... ولی تونسته در نهایت یکی از بهترین و ماندگارترین قاریان قرآن مصر بشه... خیلی زور زدم ببینم چیکار کرده که رسیدم به یه روش باستانی... و همونو پیش گرفتم... که... شروعش یک ماه سکوت بود... سکوت مطلق... حتی یه ارتعاش کوچیک از تارهای صوتی نباید خارج می شد... من یادمه که تو هنرستان اول کلمو تراشیدن... به خاطر اینکه هیچی نمی گفتم، جواب معلمو نمی دادم، همه چیزو می نوشتم... حتی در مغازه می رفتم می نوشتم... یه سری نوشته ی ثابت داشتم، چه می دونستم مثلن تو تاکسی میزدم رو داشتبرد... یه کاغذ آ5 می گرفتم جلو راننده که روش نوشته بود: پیاده می شم... اونا هم فکر می کردن مثلا من ناشنوائم، دلشون می سوخت، نگر می داشت یا گاهی اصلن ازم پول نمی گرفتن... یه مصیبت اینجوری داشتم، شما یه دو سه روز سکوت کنی می فهمی چه داستانیه...
و از کارای ایشون:
دوبلاژ :
سربازان آسمانی ، دانه سیب ، مورچه ای به نام زی ، بامبی ، آخرین خون آشام ، خرس برادر ۱ ، خرس برادر ۲ ، رییس مزرعه ، بتمن و زن خفاشی ، بتمن و دراکولا ، بتمن و آقای فریز ، جرج کنجکاو ، کسپر و کریسمس روح زده ، جوجه کوچولو ، عروس مرده ، بازگشت به گایا ، فصل شکار ، قلعه ی متحرک هاول ، استریکس و وایکینگ ها ، نهایت تخیل ( اوراح درون ) ، روگرتها و راز بقا ، دنیای وحش ، آنسوی پرچین ، خانه هیولا ، گارفیلد ۱و۲ ، داستان کوسه ، طعمه کوسه ، شمشیر اژدها ، ال سید ، قهرمان کوچک ، نهایت تخیل ۷ ، خانه ای در مزرعه ، شنل قرمزی ، شگفت انگیزان ، عصر یخبندان ۱و۳ ، عصر آب ، جیمی نوترون ۱و۲ ، کیم پاسیبل ، پادشاه و من ، شیرشاه ۱/۵ ، ستاره لارا ، استوارت کوچولو ۳ ، شرک ۱و۲و۳ ، گوی بخار ، سفیدبرفی و هفت کوتوله ، اسمز جونز ، باب اسفنجی ، جنگ ستارگان ، افسانه کین شین ، تارزان ۱و۲ ، تایتان ، کبوتر بی باک ، والاس و گرومیت( نفرین خرگوشی ) ، مولان ۱ و۲ ، مومیایی ، شمشیر جادویی ، چرخ و فلک جادویی ، داستان های میکی و کریسمس ، الیور و شرکا ، پینوکیو ۳۰۰۰ ، پوکوهانتس ، قطار سریع السیر قطبی ، عزیز مصر ، روبوتها ، آناستازیا ، در جستجوی نمو ، کوتوله شاد ، دیو و دلبر ، گوژ پشت نوتردام ، کاوشگر مبهم ، فی فی ، برر خرگوشه ، اولین جشن پاییزی لومپی ، خوشقدم ، پدر خوانده های توکیو ، ارباب دزدان ، پنج بچه و شنی ، ماشین ها ، بر آب رفته ، من و جوجه اردک زشت ، تومی و دوستان فضایی ، گوفی ، بیونیکل ، سگ پشمالو ، کارخانه هیولاها ، زندگی جدید امپراتور ۱ ، آخرین سفر چارلی ، انجی بنجی ، باگزبانی ، پلنگ صورتی ، تام بند انگشتی و انگشت دونه ، گردو شکن و پادشاه موش ها ، سیلوستر و توییتی ، انیماتریکس ، جانی ۲ ، مهاجم ، ماموریت ویژه ، پرده جنگ ، محمدرسول الله ، کاراگاه
گجت و…
نمایش ها :
بازیگری در نمایش درج مشکین به کارگردانی شارمین میمندی نژاد
بازیگری و کارگردانی در نمایش اطلسی های لگد مال شده
کارگردانی و بازیگری در نمایش مردی که گلی در دهان داشت
بازیگری در نمایش حکایت نا شنیده از سرزمین آریان به کارگردانی حسن علیکردی ( کاندید بازیگری نقش اول در جشنواره تئاتر دانشجویی )
بازیگری در نمایش ننه دلاور به کارگردانی اصغر دشتی
بازیگری در نمایش صبر زرد به کارگردانی عبدالحی شماسی
بازیگری در نمایش کلکسیونر به کارگردانی مشهود محسنیان و هادی جاودانی
بازیگری و کارگردانی در نماش کلکسیونر ۲
بازی در نمایشنامه خوانی جزیره به کارگردانی اشکان صادقی
بازیگری در نمایش یادگاری ها به کارگردانی رویا کاکاخانی
بازیگری در نمایش لب بوم به کارگردانی رحیم بهبودی فر ( دریافت رتبه اول جشنواره بین المللی طنز )
بازیگری در نمایش های شیر پاکتی ، تیک تاکی ها ، مهد کودک شادان به کارگردانی رحیم بهبودی فر
نویسندگی ، کارگردانی و بازیگری در نمایشهای مرگ در نمی زند بلکه با کله از پنجره وارد می شود و کنسرو موسیقی با پیاز داغ خوشمزه تره
کارگردانی و بازیگری در نمایش دیرمه باید برم (برنده جایزه نفر دوم بازیگری تئاتر کارنامه )
نویسندگی و کارگردانی در نمایش سه در چهار
بازیگری در نمایش لب خط به کارگردانی رسول نقوی ( برنده جایزه نفر دوم بازیگری در جشنواره تئاتر ماه )
بازیگری در نمایش دروازه ساعات به کارگردانی سید جواد هاشمی
نمایش نامه خوانی زمان که بگذرد جشنواره پنجره
فیلم و مجموعه های تلویزیونی
سال ۷۴ : سریالجنگ آفتاب کارگردان حمید فرخ نژاد
مجموعه نوروز ۷۶ ، کارگردان داریوش کاردان
سال ۷۷-۷۸ : مجموعه صد سال به این سال ها و مجموعه اکسیژن کارگردان محمد مهدی رسولی
سال ۷۹ : فیلم داستانی ذکر عشق شارمین میمندی نژاد
سال ۸۰ :سریال دنیا رو ببین کارگردان حامد عقیلی
سال ۸۲ : سریال آشتی کنان کارگردان مجید صالحی ، مجموعه جشن رمضان
سال ۸۳ : آیین بهار ، جزیره متروک ،مجموعه طنز تابستان ۸۳ کارگردان صالح نیا ، سریال شب بلند زمستانو لیوان های کاغذی کارگردان داریوش ربیعی
سال ۸۴ :مجموعه زنده مهمانی فیلم سینمایی کابوس ( متوقف شد ) ، کارگردان محمد عبدی زاده ، سریال این گروه لطیف کارگردان داریوش ربیعی
سال ۸۵ :” مجموعه زنده الفبای مهربانی ، سریال روز رفتن کارگردان جواد افشار ، سریال اوخ tv و بن بست شماره ۱۳ کارگردان داریوش ربیعی
سال ۸۶ : فیلم تاوان کارگردان رضا غفاری ، سریال گل یا پوچ کارگردان جواد افشار ، مجموعه هنر هشتم طراح ، دستیار ، نویسنده ، فیلم سینمایی زهر و پادزهر کارگردان آرش معیریان ( بازیگر و بازیگردان ) ، سریالبهار مهربانی کارگردان علی معصومی
سال ۸۷ : سریال مامور بدرقه
سال ۸۸ : تله فیلم بی تابی کارگردان ایمان افشاریان ، تله فیلم یک فنجان چای گرم، تله فیلم آخرین فرصت
سال ۸۹ : تله فیلم آینه در غبار به کارگردانی ایمان افشاریان
و ...
سایر فعالیت ها :
نوازندگی گیتار
آهنگسازی ترانه ها ی نقاشی و الفبا
تجربه هایی در زمینه خوانندگی
امیدوارم مورد پسند باشه
ویرایش توسط hermion granger : 10th November 2013 در ساعت 04:35 PM
حکایت عجیبیست... رفتار ما آدم ها را خدا می بیند و فاش نمی کند.
مردم نمی بینند و فریادمی زنند….. !!!
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)