7- نظریه ی سوسیالیست ها (جامعه گرایی):
این نظریه اصالت را به جمع (جامعه) می دهد.
می گویند این نظریه واکنشی بود علیه بیکاری عمومی و فقر عمومی در قرن 19.
راه کارهای سوسیالیست ها:1- عمومی کردن حاکمیت و سپردن آن به دست حکومت.
آنها می گفتند ریشه ی نابرابری های اقتصادی در درآمد بدون ارتباط با کار می دانند یعنی بهره- اجاره ابزار تولیدپس می بایست (زمین و سرمایه) را دولتی کنیم.
2- دولت یک برنامه اقتصادی گسترده را باید تنظیم کند ولو با توسل به زور و قوه ی قاهره، علت بحران این است که تولیدکنندگان از برنامه های هم اطلاعی ندارند بنابراین نمی توانند کل اقتصاد را بگردانند.
به عبارت دیگر راه حل انها این بود:
برنامه ریزی متمرکز اقتصادی، یک برنامه برای اقتصاد که آن را هم دولت تعیین می کند.یکی از مهم ترین نظریه پردازان سوسیالیسم کارل مارکس است.
نظریه ی او:
ماده اساس و جوهر همه ی واقعیات است. بنابراین فرهنگ- مذهب- حقوق- علم- هنر- همه بنا هستند و اصالت ندارند، اقتصاد زیربنا است.نظریه ی فلسفی ماتریالیسم:
انسان ها محصول و تابع شرایط حاکم بر اجتماع هستند و خودش در به وجود آمدن آن نقشی ندارد. و امور غیر مادی و ماورایی در آن نقشی ندارند.
از نظر مارکس ارزش صرفاَ و مطلقاَ در نظریه ی ارزش کار دیده می شود. یعنی ارزش کالا برابر زمان کاری که روی آن کالا انجام شده است.
(زمان کار متوسط اجتماعا لازم) متوسط زمان کاری که جامعه برای تولید کالا تعیین می کند.نظریه ی تضاد طبقاتی :
بر اساس این نظریه انسانها در طببقه خود محدودند و این مبارزه طبقاتی است که سرنوشت انها را مشخص می کند. مثل شکست زمینداران در مقابل برده داران و از نظر آنها بالاخره روزی طبقه ی کارگر از بورژوا ناراضی می شود و شورش می کند و دیکتاتوری پرولتاریا به وجود می اورند، سرمایه داری را از بین می برد و به سوسیالیست برسد.انتقادهای وارد بر سوسیالیسم:
1- عقاید سوسیالست ها به خصوص در مورد رسیدن به برابری همگانی صرفا آرمانی باشد.
2- این عقاید عوامل معنوی را در نظر نمی گرفت.
3- این عقاید، مذهب را روبنا می دانست و به عقاید مذهبی بی اعتنا بود.
تجربه عملی سوسیالیست در قرن 20 به سود فرد و به سود اجتماع نیست، کره شمالی و کوبا شکست کامل این نظریه هستند.
اقتصاد نوین
علاقه مندی ها (Bookmarks)