فرازهایی از وصیت نامه شهيد حاج محمد ابراهيم همت
شهيد حاج محمد ابراهيم همت در دومين وصيت نامه بجامانده از خود نوشته است: خويشتن را در قفس محبوس مي بينم و مي خواهم از قفس به در آيم. سيمهاي خاردار مانعند. من از دنياي ظاهر فريب ماديات و همه آنچه كه از خدا بازم مي دارد متنفرم.
دل نوشت:
چشمات کو برادرم..!! فداش کردی..؟؟ برای چی..؟؟ برای کی..؟؟ برای دفاع از ناموست..!!
خوب شد..!! خوب شد که امروز دیگه نیستی..!! نیستی تا ببینی..!!
بعضی ها که ادعای روشنفکری میکنن چه طوري لباس میپوشن..!!
چگونه رو حرفای شما پا میذارند..!!
آخ....!!! شيطونه ميگه....!!! اصلا به من چه.... اگه اصلاح ميشن كه هيچي!!! اگه نه:
پاشون بشكنه...
كميل نوشت:
ديروز جنگ سخت بود
تير و ترکشا مستقيم به هرکي ميخورد و شهید ميشدخانوادش سرش رو بالا ميگرفتچون خانواده
شهيد بودن. امروز جنگ نرمه تير و ترکشا غير مستقيم اصابت ميکنن
به هر کي بخوره، فساد مياره، بي حجابي، اعتياد و...
و هر کي تو اين راه بميره خانوادش سرش رو پایین ميندازهچون فرزندشون در اثر اعتياد، زياده روي تو مصرف مشروب، بي عفتي و... مرده!!
حالا خداوكيلي ديروزيا خوب بودن يا امروزيا...؟؟؟
كميل نوشت:
راستی حاجی قبلنا عده ای میگفتند شما رفتید بجنگید که چي بشه
خودتون خواستید و خودتونم شهید شدید
حاجی رفتی که آزادی داشته باشیم...؟؟
آخه واسه كي؟؟؟؟
واسه عده ای كه آزادی رو فقط تو پوشیدن مانتوهايی که روز به روز تنگ تر
و روسری هایي كه روز به روز کوچيکتر میشن میدونند؟؟؟
يا واسه اونايي كه آزادي رو تو چشم چروني و هرزگي و بي عفتي ميبينن؟؟
حاجي جون...
آخه فدات شم چرا منو با خودت نبردي؟؟
چرا تو بايد الان كنار حوض كوثر باشي و من تو لجنزار دنيا گرفتار؟؟؟
حاجي جون مغزم داره سوت ميكشه... بدجوري تب كردم...
آخه بدبختي اينه كه حتي نميتونم همين ساحل گيسوم يا انزلي كه تو چند قدميمه برمو يه تني
به آب بزنم و تبم بيفته... آخه قربونت برم ... من برم دريا... اينا كجا برن؟؟؟
حاجي من دلم كربلا ميخواد...
دلم کربلا میخواهدنه گنبد و ضریح را
بیابانی میخواهد
که آن قدر جای اسبتان سر بکوبد به زمین
تا بمیرد...
ارباب
نه که گنبد و ضریح نخواهد...
شمايي كه مياي ميگي: وقتي حجاب ميكنم زشت ميشم! يا حجابمو براي زيباشدن برداشتم!يا حجابو دوس دارم ولي از ديد مردم زيبا نيستم!بايد بگـــم:نه از دست من نه از دست هيچ كس ديگه كاري بر نمياد!تـــــا وقتــيملاكـــ زيبـــايي برات؛ آنجلينا جولي باشه،همينيه كه هست!يه بار هم كه شده، ملاك ها رو عوض كنيــــم:آره عزيز ... ذهنت خوب جايي رفت:امان از دل زينب
بله عزيز من!!! من و شما الگومون حضرت زينبه، مادر پهلو شكستمون زهراست...نه اين ژيگول ميگولاي هيچي ندار
خواهـــــرمتمام زیبایی ها تو سادگیست!با حجاب، زیباتــــر بودن رو تجــــربه کن...
در زمانی که شأن و ارزش جز به لباس و ماشین نیست،
تـــو چادری بمون و ثابت کن ارزش واقعی زن بالاتر از لباس و ماشينه!
اگه ارزش لباس و ماشين باشه و افكار و روياهاي دختراي اين دوره زمونه:
اگه یه گوسفند رو سوار یه پورشه کنن، خود به خود خوش تیپ، خوش استایل،مرد زندگی،
شاهزاده رویاها و فرد ایده آل 95% اينجور دخترا میشه...!!!!!
همونطور كه گفتم فقط حواسمون به ملاكهايي كه الگو قرار ميديم باشه...
ملاك مادر غريب كربلا... يا فلان بازيگر جلف و...
به قول اردلان تو مادرانه: زني كه پي ددر دودور باشه مادر نميشه
خشت اول چون نهد معمار کج ... تا ثریا می رود دیوار کج
از ابتدا بیاموزیم... وقتی که ذهن گنجایشش را داردنه اینکه فردا به زور تحمیل کنیم
خلاصه حاجي جون بد جوري دلم گرفته!!!
راستي يه روز داشتم از كنار قبرستون رد ميشدم، ميدوني چي شنيدم؟؟؟
قبــرستــون بهم گفت
نگــران نباش
اینجــا همه باحجــاب می شوند !!!
قرار بود طبق یه طرح عقب نشینی خونه ی یک مادر شهید که بچه اش مفقود الاثر شده بود
تخریب بشه قرار شد با احترام ازشون بخواهیم که خونشونو تخلیه کنند که تخریب کنیم
بالاخره رفتیم دم خونشون و قضیه رو گفتیم
مادر در جواب به ما گفت ....
اگ بچم برگرده فقط آدرس اینجارو بلده !!!!
شهدا شرمنده ايم
گفتند یار سفـــــــــر رفته باز میرسد
بیش از هزار سال گذشت و خبر نشد
گفتند مســـــــتجاب شود گر دعا کنید
ما را چرا دعای فــــرج کارگر نشد؟
بابام رو تو ندیدی ...؟
:
گنجشک ناز و زیبا، که میپری اون بالا
بال و پرت به رنگ خاک، دلت مهربون و پاک
به من بگو وقتی که پر کشیدی بابام رو تو ندیدی؟
دیدمش از این جا رفت اون بالا بالاها رفت
پیش ستاره ها رفت
یواش و بی صدا رفت
ستاره آی ستاره، پولک ابر پاره
خاموشی و می تابی، بیداری یا که خوابی
به من بگو وقتی که خواب نبودی بابام رو تو ندیدی؟
دیدمش از این جا رفت اون بالا بالاها رفت
از اون طرف از اون راه
رفته به خونه ی ماه
ماه سفید تنها، که هستی پشت ابرا
نقره نشون کهکشون، چراغ سقف آسمون
به من بگو وقتی که نور پاشیدی، بابام رو تو ندیدی؟
همینجا پیش من بود، نموند و رفت زود زود
اون بالا بالاها رفت
بابات پیش خدا رفت
خدا که مهربونه، پیش بابام می مونه
گریه نمیکنم من، که شاد نباشه دشمن
میگویند نوشته ها از گفته ها معتبر ترند ...دوازده هزار نامه ی دعوت نوشتند ،ولی با بیش از سی هزار نیزه و شمشیر به استقبال رفتند !آقای من ، راز بی نشانی بودن ات را اکنون میفهمم ؛کاش نامه هایی که تمبر صداقت نداشتند هیچگاه به نشانی نمی رسیدند...
با حجابت پاسدار گوهر جان باش حرمت خون شهیدان را نگهبان باشاز حجابت گرم و جوشان جبهه جنگ است پوشش تو، با جهاد وجبهه همسنگ استمعنی آیات خون را هیچ مـــ ـــی دانی؟ پیک خونین وصیت نامه می خوانـــــی؟سنگر رزمندگان گلگون و خون رنگ است پشت کردن بر پیام سرخ خون،ننگ استزمزم عفت زبان و محتوا دامان تو جوشان عهد و میثاق شهیدان را مبر از یادگیرنده هاقبله، خونین است و از پاکی وضوی ماست خواهرم؛بیـــــداری تو آرزوی ماست
شهید گمنام بگو،بگو به من حرف دلت رو،تا کی می خوای سکوت کنی!
شهید گمنام بگو،پس کی می خوای فکری برای بغض توی گلوت کنی؟
گمان کنم که ارثیه مادری ست، گمنامی
دل نوشت:
دلم قرار نمی گیرد از فغان بی تو
سپند وار زکف داده ام عنان بی تو
ز تلخ کامی دوران نشد دلم فارغ
زجام عشق لبی تر نکرد جان بی تو
چون آسمان مه آلوده ام زتنگ دلی
پراست سینه ام از انده گران بی تو
نسیم صبح نمی آورد ترانه شوق
ســــر بهـــار ندارند بلبـــلان بی تو
لب از حکایت شبهای تار می بندم
اگر امان دهدم چشم خونفشان بی تو
چو شمع کشته ندارم شراره ای به زبان
نمی زند سخنم آتشی به جان بی تو
ز بی دلی و خموشی چو نقش تصویرم
نمی گشایدم از بی خودی زبان بی تو
عقیق سرد به زیر زبان تشنه نهم
چو یادم آید از آن شکرین دهان بی تو
گزارش غم دل را مگر کنم چو امین
جدا ز خلق به محراب جمکران بی تو
كميل نوشت:خوشا به حال آنان که پروازشان اسیر هیچ قفس نشدو هیچ بالی اسیر پروازشان نساخت...خوشا به حال آنان که از رهایی رهیدندو بال وبال جانشان نشدخوشا به حال آنان که...خوشا به حال ما، اگر شهید شویم
عشق نوشت:
ای اجل چند روزی دور ما را خط بکش!
وعده ما عصر عرفه و اربعین کربلا
"بخدا شرمنده ایم شهدا" را به اشتراک گذاشت:
خوشا به حال آنان که پروازشان اسیر هیچ قفس نشد
ساحل چشم من از شوق به دریا زده است
چشم بسته به سرش،موج تماشا زده است
جمعه را سرمه کشیدیم ،مگر برگردی
با همان سیصد و فرسنگ نفر برگردی
زندگی نیست ،ممات است تو را کم دارد
دیدنت ارزش آواره شدن هم دارد
از دل تنگ من ،آیا خبری هم داری؟
آشنا،پشت سرت مختصری هم داری؟
منتی بر سر ما هم بگذاری ، بد نیست
آه ،کم چشم به راهم بگذاری ،بد نیست
نکند منتظر مردن مایی ،آقا؟
منتظرهات بمیرند،میایی آقا؟
به نظر میرسد این فاصله ها کم شدنی ست
غیر ممکن تر از این خواسته ها هم شدنی ست
دارد از جاده صدای جرسی می آید
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
منجی ما به خداوند قسم آمدنی ست
یوسف گم شده، ای اهل حرم! آمدنی ست
ساحل چشم من از شوق به دریا زده است
چشم بسته به سرش،موج تماشا زده است
جمعه را سرمه کشیدیم ،مگر برگردی
با همان سیصد و فرسنگ نفر برگردی
زندگی نیست ،ممات است تو را کم دارد
دیدنت ارزش آواره شدن هم دارد
از دل تنگ من ،آیا خبری هم داری؟
آشنا،پشت سرت مختصری هم داری؟
منتی بر سر ما هم بگذاری ، بد نیست
آه ،کم چشم به راهم بگذاری ،بد نیست
نکند منتظر مردن مایی ،آقا؟
منتظرهات بمیرند،میایی آقا؟
به نظر میرسد این فاصله ها کم شدنی ست
غیر ممکن تر از این خواسته ها هم شدنی ست
دارد از جاده صدای جرسی می آید
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
منجی ما به خداوند قسم آمدنی ستیوسف گم شده، ای اهل حرم! آمدنی ست
از خواهران عزیز می خواهم که حجاب خود را حفظ کنند ، چون حجاب شما کوبنده تر از اسلحه ماست .این انقلاب و این جنگ و این ریختن خون پاک شهدا برای پیاده کردن ارزش های اسلامی است که یکی از آن ها عفت و پاکدامنی و حجاب شما خواهران مسلمان است . . .
دانش آموز شهید فیروز تبیانیان - اعزامی از سمنان
در آستانه مهر قلم ها گوش تیز می کنند تا در دفتر انتظار اینگونه دیکته کنند ، ابری نیست ، ماه پشت ابر نیست ، او آمد ، او در باران آمد ...
ممنون از تاپیک خوبتون
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)