دم شاعرش HOT خیلی باحالنشوخی باشعر گلستانه سهراب:تشت هایی چه فراخ
دیگهایی چه عمیق !!!
از در سلف چه بوی علفی می آید !!!
من در این دیگ غذا …
پی چیزی می گشتم …
پی یک ذره برنج !
پی گوشتی ، لوبیایی ، لپه ای …
تا مگر با دل خوش …
پول ژیتون بدهم !
سر میزی ماندم …
صندلی آوردم ….
ونشستم …
سینی بر میز !
من چه رویی دارم !!!
و چه اندازه تنم میخارد !!!
نکند مسئولی …
سر رسد از در سلف …
چه کسی شعر مرا می خواند؟
هیچ …
همه دانشجویند …
درد را میدانند !!!
آشپز می داند …
که چه در دیگ غذاست !!!!
دیگها خالی نیست ..
آب زیپو هست ، زیپ هست ، زالو هست !!!!
و به خود پیچیدن از دلدرد !
آری … آری ….تا سگی باقیست …
زندگی باید کرد !!!!!
در دلم چیزی هست …
مثل یک تکه چرم !!!!
قد یک همبرگر !!!
و چنان بی تابم …
که دلم می خواهد ….
بدوم تا سر بال !
بروم دست به آب !!!!!!
آمبولانسی اینجاست ..
که مرا میخواند
!
![]()
انتخاب سریع یک انجمن
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
قبل از هر گونه فعالیت در سایت به قوانین توجه نمایید.
علاقه مندی ها (Bookmarks)