الهی !
بر امید وصل ، چندان اشک باریدم ،
که بر آب چشم خویش ، تخم درد بکاریدم .
ور سعادت ازلی دریابم ، این درد پسندیدم ،
ور دیده من روزی بر تو آید ، آن محنت ، همه دولت انگاریدم .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
الهی !
بر امید وصل ، چندان اشک باریدم ،
که بر آب چشم خویش ، تخم درد بکاریدم .
ور سعادت ازلی دریابم ، این درد پسندیدم ،
ور دیده من روزی بر تو آید ، آن محنت ، همه دولت انگاریدم .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
الهی !
از وجود تو ، هر مفلسی را نصیبی است ،
از کرم تو ، هر دردمندی را طبیبی است ،
از سعت رحمت تو ، هر کسی را تیری است .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
الهی !
از بد سزای خود در دردم و از ناکسی خود به فغان ؛
دردم را درمان ساز ، ای درمان ساز همه دردمندان .
ای پاک صفت از عیب ! ای عالی صفت از شوب !
ای بی نیاز از خدمت من ! ای بی نقصان از حسابت من !
من به جای رحمتم ببخشای بر من !
اسیر بند هوای خویشم ، بگشای مرا از این بند .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
الهی !
هر چند که ما گنهکاریم ، تو غفاری !
هر چند که ما زشتکاریم ، تو ستاری !
ملکا !
گنج فضل ، تو داری ! بی نظیری و بی یاری !
سزد که جفاهای ما در گذاری .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
الهی !
در الهیت ، یکتایی و در احدیت ، بی همتایی ،
و در ذات و صفات ، از خلق جدایی .
متصف به بهایی ، متحد به کبریایی ، مایه هر بینوا و پناه هر گدایی ،
همه را خدایی تا دوست ، که رایی !
در چشم منی ، روی به من ننمایی
و اندر دلمی ، هیچ به من نگرایی
ای جان و دل و دیده و ای بینایی
چون از دل و دیده در کنارم نایی ؟
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
الهی !
به درگاه آمدم ، بنده وار ! خواهی عزیز دار ، خواهی خوار ؛
ای مهربان فریاد رس ! عزیز آن کس کش با تو یک نفس .
ای همه تو و بس ! با تو هرگز کی پدید آمد کس ؟
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
الهی !
دانی که نه به خود به این روزم و نه به کفایت خویش ،
شمع هدایت می افروزم .
از من چه آید ؟ و از کردار من چه گشاید ؟
طاعت من به توفیق تو ،
خدمت من به هدایت تو ،
توبه من به رعایت تو ،
شکر من به انعام تو ،
ذکر من به الهام تو ،
همه تویی ، من که ام ؟
اگر فضل تو نباشد ، من بر چه ام ؟!
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
الهی !
کدام زبان به ستایش تو رسد ؟
کدام خرد صفت تو برتابد ؟
کدام شکر با نیکوکاری تو برابر آید ؟
کدام بنده به گزارد عبادت تو رسد ؟
الهی !
از ما هر که را بینی ، معیوب بینی .
هر کردار که بینی ، همه با تقصیر بینی .
با این همه ، نه زبان برمی باز ایستد ،
نه جز گل کرم می روید !
چون با دشمن به سخط به چندین بری ،
پس سود پسندیدگان را چه اندازه ،
و آیین محبان را چه پایان ؟
مقام عارفان را چه حد و شادی دوستان را چه کران ؟
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
الهی !
این سوز ما امروز دردآمیز است !
نه طاقت به سر بردن و نه جای گریز است !
این چه تیغ است که چنین تیز است ؟
نه جای آرام و نه روی پرهیز است !
الهی !
کان حسرت این تن من !
مایه درد و غم است این دل من !
می نیارم گفت ماین همه چرا بهره من !
نه دست رسد مرا بر معدن چاره من !
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
الهی !
من به قدر تو نادانم و سزای تو را ناتوانم !
در بیچارگی خود سرگردانم و روز به روز در زیانم !
چون منی چون بود ؟ چنانم !
و از نگرستن در تاریکی به فغانم !
که خود بر هیچ چیز هستما ندانم !
چشم بر روزی دارم که تو مانی و من نمانم !
چون من کیست گر آن روز ببینم ؟
ور ببینم به جان فدا ، آنم !
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)