دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 10 از 10 نخستنخست 12345678910
نمایش نتایج: از شماره 91 تا 95 , از مجموع 95

موضوع: حکایت مدیریتی

  1. #91
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    روانشناسی بالینی
    نوشته ها
    6,602
    ارسال تشکر
    29,978
    دریافت تشکر: 25,422
    قدرت امتیاز دهی
    43644
    Array
    نارون1's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : حكايت هاي مديريتي

    از مدير موفقي پرسيدند: "راز موفقيت شما چه بود؟" گفت: «دو كلمه» است.

    - آن چيست؟

    - «تصميم‌هاي درست»

    - و شما چگونه تصميم هاي درست گرفتيد؟

    - پاسخ «يك كلمه» است!

    - آن چيست؟

    - «تجربه»

    - و شما چگونه تجربه اندوزي كرديد؟

    - پاسخ «دو كلمه» است!

    - آن چيست؟

    - «تصميم هاي اشتباه»

    اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَخْشَاكَ كَأَنِّي أَرَاكَ وَ أَسْعِدْنِي بِتَقْوَاكَ
    مجلـــه رویش ذهــن


  2. 2 کاربر از پست مفید نارون1 سپاس کرده اند .


  3. #92
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    MBA
    نوشته ها
    84
    ارسال تشکر
    177
    دریافت تشکر: 701
    قدرت امتیاز دهی
    3171
    Array

    Ok حکایت مدیریتی


    موشی افسار شتری را گرفت و به راه افتاد. شتر به دلیل طبع آرامی که دارد با وی همراه شد ولی در باطن منتظر فرصتی بود تا خطای موش را به وی گوش زد کند.

    این دو به راه ادامه دادند تا به کنار رودخانه ای رسیدند. موش از حرکت باز ایستاد و شتر از او پرسید که: «چرا ایستاده ای تو رهبر و پیشاهنگ من هستی؟»
    موش گفت: « این رودخانه خیلی عمیق است.»


    شتر پایش را در آب نهاد و رو به موش گفت: «عمق این آب فقط تا زانوست.»
    موش گفت: « میان زانوی من و تو فرق بسیار است
    شتر پاسخ داد: « تو نیز از این پس رهبری موشانی چون خود را بر عهده گیر


    چون پیمبر نیستی پس رو براه تا رسی از چاه روزی سوی جاه
    تو رعیت باش گر سلطان نیی خود مران چون مرد کشتی بان نیی

    غرور به خود راه نده، ابتدا پیروی کن، شاگردی کن، مرید باش، گوش کن تا زبانت باز شود آن گاه زبان گشا و آن هم نخست به صورت پرسش و فروتنانه و در همه حال معنی و باطن موضوع و مطلب را بنگر تا به معرفت حقیقی برسی.



  4. 2 کاربر از پست مفید مجید موحد سپاس کرده اند .


  5. #93
    یار همراه
    نوشته ها
    3,156
    ارسال تشکر
    5,513
    دریافت تشکر: 8,927
    قدرت امتیاز دهی
    47238
    Array
    m@some's: جدید103

    پیش فرض پاسخ : حکایت مدیریتی

    سلام ممنون ازمطالبتون میشه منبع این حکایاتوبرامون بذارید

    عشق و ازدواج مثل نماز است..نیت که کردی دیگر نباید به اطراف نگاه کنی..

  6. #94
    مدیر بخش علوم انسانی
    اکانت شخصی
    نارون1
    نوشته ها
    97
    ارسال تشکر
    204
    دریافت تشکر: 528
    قدرت امتیاز دهی
    593
    Array
    مدیر بخش علوم انسانی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : حکایت مدیریتی

    نقل قول نوشته اصلی توسط مجید موحد نمایش پست ها

    موشی افسار شتری را گرفت و به راه افتاد. شتر به دلیل طبع آرامی که دارد با وی همراه شد ولی در باطن منتظر فرصتی بود تا خطای موش را به وی گوش زد کند.

    این دو به راه ادامه دادند تا به کنار رودخانه ای رسیدند. موش از حرکت باز ایستاد و شتر از او پرسید که: «چرا ایستاده ای تو رهبر و پیشاهنگ من هستی؟»
    موش گفت: « این رودخانه خیلی عمیق است.»

    شتر پایش را در آب نهاد و رو به موش گفت: «عمق این آب فقط تا زانوست.»
    موش گفت: « میان زانوی من و تو فرق بسیار است
    شتر پاسخ داد: « تو نیز از این پس رهبری موشانی چون خود را بر عهده گیر

    چون پیمبر نیستی پس رو براه تا رسی از چاه روزی سوی جاه
    تو رعیت باش گر سلطان نیی خود مران چون مرد کشتی بان نیی

    غرور به خود راه نده، ابتدا پیروی کن، شاگردی کن، مرید باش، گوش کن تا زبانت باز شود آن گاه زبان گشا و آن هم نخست به صورت پرسش و فروتنانه و در همه حال معنی و باطن موضوع و مطلب را بنگر تا به معرفت حقیقی برسی.



    باسلام خدمت شما


    لطفا ادامه حکایات مدیریتی خود را در اینجا قرار دهید ، تا پست ها و تایپیکها سازماندهی شوند


    http://www.njavan.com/forum/showthre...8A%D8%AA%D9%8A



    باتشکر از شما
    یا صاحب نام و ننگ می باید بود یا شهره ی عام و خاص می باید بود

    القصه کمال جهد می باید کرد در وادی خود تمام می باید بود

  7. 4 کاربر از پست مفید مدیر بخش علوم انسانی سپاس کرده اند .


  8. #95
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    روانشناسی بالینی
    نوشته ها
    6,602
    ارسال تشکر
    29,978
    دریافت تشکر: 25,422
    قدرت امتیاز دهی
    43644
    Array
    نارون1's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : حکایت مدیریتی


    استاد مشغول درس مبحث نواندیشی و روشنفکری برای شاگردانش بود. اما خود می دانست این موضوعی است که بسادگی برای هرکسی جا نمی افتد. چون بحث فرهنگ دیرینه و فاخر بودن آن نیز مطرح شده بود استاد از یکی از شاگردان خواست تا پنجره را ببندد و گفت که تا مدتی باز نشود.

    هوا گرم بود و تعداد شاگردان هم زیاد. پس مدتی شاگردان کلافه شده و خواستار باز شدن پنجره گشتند. پنجره که باز شد همگی نفسی راحت کشیدند و احساس خشنودی کردند. استاد پرسید: «نسبت به این هوای مطبوع که همین الان وارد شد چه احساسی دارید؟»


    شاگردان همگی آنرا یک جریان عالی و نجات بخش توصیف کردند. شیوانا گفت: «حالا که اینطور است پنجره را ببندید تا این هوای عالی را برای همیشه و در تمامی اوقات داشته باشید.»


    تعدادی از شاگردان گفتند فکر بدی نیست اما تعدادی دیگر پس از کمی فکر با اعتراض گفتند: «ولی استاد اگر پنجره بسته شود این هوا نیز کم کم کهنه می شود و باز نیازمند تهویه می شویم.»


    استاد گفت: «خب، حالا شما معنی نواندیشی را فهمیدید! در جوامع وقتی یک اندیشه یا ایده یا فلسفه نو پیدا می شود عامه مردم ابتدا در برابر آن مقاومت می کنند اما در طول زمان چنان به آن وابسته می شوند که بهتر کردن و ارتقاء آنرا فراموش می کنند و چون با فرهنگ شان مخلوط می شود نسبت به آن تعصب پیدا می کنند، مگر آنکه مثل بعضی از شما به ضرر آن هم فکر کنند.»




    آیا شما در و پنجره ها را برای ورود ایده های نو باز می گذارید؟


    آیا شما نوآوری را در سازمان خود مدیریت می کنید؟

    اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَخْشَاكَ كَأَنِّي أَرَاكَ وَ أَسْعِدْنِي بِتَقْوَاكَ
    مجلـــه رویش ذهــن


صفحه 10 از 10 نخستنخست 12345678910

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 7th April 2010, 09:20 PM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 20th February 2009, 09:18 AM
  3. خبر: دلیل ضعف امنیتی سایت باراک اوباما فاش شد
    توسط diamonds55 در انجمن اخبار وب و اینترنت
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 24th November 2008, 03:48 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •