باسلام خدمت شما
لطفا ادامه حکایات مدیریتی خود را در اینجا قرار دهید ، تا پست ها و تایپیکها سازماندهی شوند
http://www.njavan.com/forum/showthre...8A%D8%AA%D9%8A
باتشکر از شما![]()
موشی افسار شتری را گرفت و به راه افتاد. شتر به دلیل طبع آرامی که دارد با وی همراه شد ولی در باطن منتظر فرصتی بود تا خطای موش را به وی گوش زد کند.
این دو به راه ادامه دادند تا به کنار رودخانه ای رسیدند. موش از حرکت باز ایستاد و شتر از او پرسید که: «چرا ایستاده ای تو رهبر و پیشاهنگ من هستی؟»
موش گفت: « این رودخانه خیلی عمیق است.»
شتر پایش را در آب نهاد و رو به موش گفت: «عمق این آب فقط تا زانوست.»
موش گفت: « میان زانوی من و تو فرق بسیار است.»
شتر پاسخ داد: « تو نیز از این پس رهبری موشانی چون خود را بر عهده گیر.»
چون پیمبر نیستی پس رو براه تا رسی از چاه روزی سوی جاه
تو رعیت باش گر سلطان نیی خود مران چون مرد کشتی بان نیی
غرور به خود راه نده، ابتدا پیروی کن، شاگردی کن، مرید باش، گوش کن تا زبانت باز شود آن گاه زبان گشا و آن هم نخست به صورت پرسش و فروتنانه و در همه حال معنی و باطن موضوع و مطلب را بنگر تا به معرفت حقیقی برسی.
باسلام خدمت شما
لطفا ادامه حکایات مدیریتی خود را در اینجا قرار دهید ، تا پست ها و تایپیکها سازماندهی شوند
http://www.njavan.com/forum/showthre...8A%D8%AA%D9%8A
باتشکر از شما![]()
یا صاحب نام و ننگ می باید بود یا شهره ی عام و خاص می باید بود
القصه کمال جهد می باید کرد در وادی خود تمام می باید بود
انتخاب سریع یک انجمن
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
قبل از هر گونه فعالیت در سایت به قوانین توجه نمایید.
علاقه مندی ها (Bookmarks)