شما آخر داستان را جوری تمام کردید خواسته اید طبق یک خواسته ی پنهانی ، دختر رو مقصر نشان ندهید و بیشتر انگشت اشاره تون سمت پسر باشه
اما من به شما ثابت میکنم که اینگونه نیست !و اتفاق افتادن همچین داستانی در زندگی واقعی غیرممکن است
اول من می خواهم یکم روی واژه داداش که دختره به پسره میگفت بحث کنم
هیچ دختری (توجه کنید هیچ دختری) وجود ندارد که واژه ی داداش رو بی دلیل به کار ببره !
تو کتاب شلوار های وصله دار اثر رسول پرویزی ! خیلی قشنگ میگه
دختر همسایه شون می اومد پیش رسول که ادبیات بهش یاد بده و اینها باهم می رفته اند سر قبر حافظ و دختره با ناز و کرشمه ابیات حافظ را می خوانده و به نوعی به رسول نخ می داده
میگذره رسول هم به عشق عرفانی و نهان اعتقاد داشته و ابراز نمی کرده تا اینکه می فهمه دختر همسایه شون با دوستش که به طور اتفاقی دیده بودند هم رو ، سر و سری دارند بگذریم اینجاش جالبه که رسول از دختر یکی از عکس هاش رو طلب میکنه تا به عنوان یادگاری داشته باشه ، دختر هم یکی از عکس هاش رو میاره وپشتش مینوسه تقدیم به برادر عزیزم رسول ، و اینجاست که مثل یه پتک 120 کیلویی میزنن تو سر رسول و خودش میگه اینجاست که کسانی که دست شون تو کاره می فهمن منظور از برادر چیست !
این رو گفتم تا بدونید هیچ دختری به کسی دوست داره نمیگه داداش ، و داداش علاوه بر معنای رایج یه حالت ابزاری هم بوده برای اینکه دختره از حضور پسره استفاده کنه اما در ضمن بهش باقیه داستان رو بفهمونه !
موارد قابل ذکر دیگه ای هم هست اما آوردنش رو صلاج نمی دونم
اقا بنده شدید در امپاز قرار دادیالبته این داستان من ننوشتم. یک جا خوندم خوشم اومد گذاشتم.
![]()
من ترسیم کردن را به حرف زدن ترجیح میدهم،
زیراترسیم کردنسریعتر است و مجال کمتری برای دروغ گفتن باقی میگذارد.
(لوکوربوزیه)
انتخاب سریع یک انجمن
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
قبل از هر گونه فعالیت در سایت به قوانین توجه نمایید.
علاقه مندی ها (Bookmarks)