دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 18

موضوع: عشقتون رو ابراز کنین

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #3
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    دندانپزشکی
    نوشته ها
    783
    ارسال تشکر
    6,304
    دریافت تشکر: 5,135
    قدرت امتیاز دهی
    15587
    Array

    پیش فرض پاسخ : عشقتون رو ابراز کنین

    نقل قول نوشته اصلی توسط حانیه جون نمایش پست ها
    " تمام توجهم به اون بود. آرزو میکردم که عشقش برای من باشه.اما اون توجهی به این موضوع نداشت و من اینو میدونستم. من میخواستم بهش بگم ، میخواستم که بدونه که نمی خوام فقط برای من یه داداشی باشه. من عاشقش هستم. اما....
    من خجالتی ام ...
    نیمدونم ... همیشه آرزو داشتم که به من بگه دوستم داره اما نگفت."
    ای کاش این کار رو کرده بودم کاش بهش گفته بودم عاشقشم .................
    با خودم فکر می کردم و گریه امونم رو بریده بود همه این سالها در تب و تاب هم میسوختیم و نگفتیم
    عزیزان من

    اگه همدیگرو دوست دارید ، به هم بگید ، خجالت نکشید ، عشق رو از هم دریغ نکنید ، خودتونو پشت القاب و اسامی مخفی نکنید ، منتظر طرف مقابل نباشید، شاید اون از شما خجالتی تر و عاشق تر باشه.


    نظرتون را جع به متن اخری که پایین عزیزان من نوشته شده چیه؟

    شما آخر داستان را جوری تمام کردید خواسته اید طبق یک خواسته ی پنهانی ، دختر رو مقصر نشان ندهید و بیشتر انگشت اشاره تون سمت پسر باشه

    اما من به شما ثابت میکنم که اینگونه نیست ! و اتفاق افتادن همچین داستانی در زندگی واقعی غیرممکن است

    اول من می خواهم یکم روی واژه داداش که دختره به پسره میگفت بحث کنم

    هیچ دختری (توجه کنید هیچ دختری) وجود ندارد که واژه ی داداش رو بی دلیل به کار ببره !

    تو کتاب شلوار های وصله دار اثر رسول پرویزی ! خیلی قشنگ میگه

    دختر همسایه شون می اومد پیش رسول که ادبیات بهش یاد بده و اینها باهم می رفته اند سر قبر حافظ و دختره با ناز و کرشمه ابیات حافظ را می خوانده و به نوعی به رسول نخ می داده

    میگذره رسول هم به عشق عرفانی و نهان اعتقاد داشته و ابراز نمی کرده تا اینکه می فهمه دختر همسایه شون با دوستش که به طور اتفاقی دیده بودند هم رو ، سر و سری دارند بگذریم اینجاش جالبه که رسول از دختر یکی از عکس هاش رو طلب میکنه تا به عنوان یادگاری داشته باشه ، دختر هم یکی از عکس هاش رو میاره وپشتش مینوسه تقدیم به برادر عزیزم رسول ، و اینجاست که مثل یه پتک 120 کیلویی میزنن تو سر رسول و خودش میگه اینجاست که کسانی که دست شون تو کاره می فهمن منظور از برادر چیست !

    این رو گفتم تا بدونید هیچ دختری به کسی دوست داره نمیگه داداش ، و داداش علاوه بر معنای رایج یه حالت ابزاری هم بوده برای اینکه دختره از حضور پسره استفاده کنه اما در ضمن بهش باقیه داستان رو بفهمونه !

    موارد قابل ذکر دیگه ای هم هست اما آوردنش رو صلاج نمی دونم
    "آخرین برگ این دفتر هم به پایان رسید"


  2. 8 کاربر از پست مفید Majid_GC سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: 15th November 2014, 10:01 PM
  2. پاسخ ها: 66
    آخرين نوشته: 26th December 2013, 02:17 PM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 24th December 2012, 01:03 PM
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 11th February 2011, 03:42 PM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 19th January 2009, 05:16 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •