دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 18

موضوع: عشقتون رو ابراز کنین

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #2
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    معماري
    نوشته ها
    2,535
    ارسال تشکر
    10,246
    دریافت تشکر: 10,466
    قدرت امتیاز دهی
    32327
    Array
    معمار حانیه's: خواهش

    پیش فرض پاسخ : عشقتون رو ابراز کنین

    نشسته بودم و منتظر. نیم ساعت از وقت قرار گذشته بود اما نیامد.
    نگران وکلافه وعصبی شدهبودم.
    شاخه گلی که دستم بود سر خم کرده وداشت می پژمرد.
    طاقتم طاق شده بود از جام بلند شدم و ناراحتیمو سر کلاغ ها خالی کردم.
    گل را زمین انداختم و گند زدم بهش تمام گلبرگ هایش کنده و پخش و لهیده شدهبود.
    یقه ی پالتورو بالا دادم، دست هایم را توی جیبش کردم وراهم را کشیدم رفتم.
    نرسیده به در پارک صدایشاز پشت سرم آمد.
    صدای تند قدم برداشتناش صدای نفس نفس زدنش.
    به روش برنگشتم حتی برای دعوامرافعه وقهر.
    از در خارج شدم خیابان را با دو گذشتم هنوز داشت پشت سرم میامد صدای پاشنه چکمههاش را می شنیدم.
    می دوید و صدام می کرد.
    آن طرف خیابان جلوی ماشین ایستادم هنوز پشتم بهش بود.
    کلیدرا انداختم و در را باز کردم که بنشینم برای همیشه بروم.
    باز کرده یا نکرده صدای بوق و ترمز شدیدی وفریادو ناله ای کوتاه تو گوش هام و جانم ریخت.
    تند برگشتم دیدمش پخش خیابان شده بود با صورت افتاده بود جلوی ماشینی که بهش زده بود
    راننده ش داشت تو سرو کله خودش می زد.
    سرش خورده بود رو آسفالت و خون راه کشیده بود می رفت سمت جوی آب کنار خیابان.
    ترس خورده وهول دویدم طرفش، بالاسرش ایستادم.
    مبهوت، گیج منگ، هاج و واج نگاش کردم.
    توی دست چپش کادوی کوچیکیبود. کادوپیچ، محکم چسبیده بودش.
    نگام رفت وماند روی آستین مانتوش که بالا شده بود ساعتش پیدا بود چهاروپنج دقیقه.
    نگام برگشت ساعت خودمو دیدم چهار رو چهل و پنج دقیقه!!
    گیج و درب و داغون ساعت رانندهی بخت برگشته را نگا کردم دقیق چهار رو پنج دقیقه بود!!!
    آری من زود قضاوت کردم اشتباه از من بود
    ساعت من چهل دقیقه جلو بود واااااااااااای خدای من....





    نظرتون را جع به این داستان هم بگیدو لطفا
    من ترسیم کردن را به حرف زدن ترجیح میدهم،

    زیراترسیم کردنسریعتر است و مجال کمتری برای دروغ گفتن باقی میگذارد.

    (لوکوربوزیه)

  2. 9 کاربر از پست مفید معمار حانیه سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: 15th November 2014, 10:01 PM
  2. پاسخ ها: 66
    آخرين نوشته: 26th December 2013, 02:17 PM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 24th December 2012, 01:03 PM
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 11th February 2011, 03:42 PM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 19th January 2009, 05:16 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •