حقیقت ش من دیدگاه کاملا متفاوتی نسبت به ایشون دارم
بحث از دو جنبه میتونه پیش بره یکی خود شخصیتش ! یکی ارزش ادبی بوف کور !
یکی کتابی در نقد بوف کور هست به نام حقیقت بوف کور نوشته ی محمد رضا سرشار از کانون اندیشه جوان
که به نظرم خیلی تحلیل واقعی و درستی هست در پس اینکه چرا این کتاب به نظر خیلی با ارزش به نظر میرسه
اگر فرصت دارید این کتاب را شما مطالعه کنید تا بحث را پیش ببریم چون تایپ همه ی نکاتش یکم وقت گیر هست
و در این کتاب قسمتی از مکالمات م.فرزانه با صادق هدایت آورده شده که وقتی م.فرزانه می پرسه شما چه طرح هایی برای نوشتن بوف کور داشتید
صادق هدایت با (اگر اشتباه نکنم) با خنده میگه طرح خاصی نداشتم و خیلی مکالمات تامل برانگیز دیگر .
دو نکته برای مقدمه در نظر داشته باشید
1- بعضی ها صادق را بزرگ میکنند چون برای اینکه می خواهند اعتقادات خود را تایید کنند و صادق را به عنوان یک ضد مسلمان روشنفکر نشان دهند
مخصوصا با آن جمله ی معروفش که خدایی که تنها عربی را متوجه می شود
2- یکی از مواردی که باعث میشه این کتاب را ارزشمند بکنه اینکه خواننده خیلی از موارد این کتاب را متوجه نمیشه ! پیچیدگی های توخالی ! مکان ها ، قصه ها ، تصویرات خیالی و بی معنا که باعث میشه خواننده رو به این فکر بندازه که چه موضوعات و ایهام های ریزی در صورتی که در حقیقت بوف کور تمام ارزش ادبی های ظاهری نسبت داده شده به این کتاب را رد میکند برای مثال گل نیلوفر را پیشینه تاریخی آن را بررسی میکند و نشان داده می شود که جز یک نماد شخصی با مفهومی شخصی چیز دیگری نمی تواند باشد
و غیر از این در بخش منابع و مآخذ ادبی بوف کور با ذکر منابع و اخاصی که در مورد این مورد تحقیق کرده اند مطالبی از بوف کور را نشان می دهد کمه صادق هدایت از اثر ویرجینیا وولف به طور مستقیم رونویسی کرده است و البته این مطالب به صورت پراکنده در روزنامه های چند ده صال پیش چاپ شده بوده است
به نظرم اگر میخ واهیم یه نقد خوب داشته باشیم لازمش اینکه این کتاب را در صورت فرصت داشتن مطالعه کنید
علاقه مندی ها (Bookmarks)