وَهار کو اِیننِ، او تیاون وونُ / اَمی هَراز، اَژدرِ هارِ مونُّ
فیه زنُّ دَره رِ سر جو شونُ / مُّنِ فکر وُنَ یکسونُ
بهار که می آید آب گل آلود می شود / رودخانه ما به اژدها شبیه است
پارو می کشد و دره را سرازیر می رود / فکر من و (حالت) او یکسان است
*********************************************
کِرکویی کو اِینِ، بال کَشنِ اویِ سر / نَمونِّ وی، مِهِ دِله شَنُّ پر
جُمُسِّ شِ خوت، اِتی برابر / کو گُنی بوردُ نِساءِ تؤنِ وَر
(مرغ) کوکویی که می آید و بر آب بال می کشد/ می نماید که در دل مه پر می ریزد
خود را چنان در برابرت می جنباند / گویی رفت و در کنارت نا ایستاده است
*********************************************
تو نَدا تا، وِ هیچ زور نارنُ / جُمام اسپ تور، راه روز گُذارنُ
مه کو هَمَسّ نَوِیِ لو نَوارنُ / مرد کو دل نسوتُ اشک نیارنُ
نخ نتابیده هیچ نیرو ندارد / یاسب جوان تو را در میان راه می گذارد
مِه تا متراکم نشد کوه نمی بارد / مرد تا دل سوخته نباشد اشک نمی ریزد
"روجا" مجموعه اشعار طبری نیما





پاسخ با نقل قول


علاقه مندی ها (Bookmarks)