دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7

موضوع: داستانی در این باره بنویسید : با آنکه می دانست راه میانبر را اشتباه رفته و از جاده اصلی دور می شود، تمایلی برای بازگشت نداشت؛ گویی که ...

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #2
    یار قدیمی
    نوشته ها
    5,480
    ارسال تشکر
    7,998
    دریافت تشکر: 20,776
    قدرت امتیاز دهی
    79815
    Array
    Sa.n's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : داستانی در این باره بنویسید : با آنکه می دانست راه میانبر را اشتباه رفته و از جاده اصلی دور می شود، تمایلی برای بازگشت نداشت؛ گویی که

    ناگهان احساس کرد چشمانش سیاهی می رود و سرش گیج می رود چند لحظه از خود بی خود شد !
    بعد جسم سیاهی را در مقابل ماشین دید اما قبل از این که بتواند ترمز بگیرد صدای برخورد با چیزی را شنید. و ماشین تکانی شدید خورد . ماشین که کاملا متوقف شده بود و او کنترلش دست خودش نبود همانطور شکه در ماشین نشسته بود بطری آبی برداشت و به صورتش پاشید آنگاه بود که متوجه شد چه اتفاقی افتاده . سریع درب ماشین را باز کرد و به جلوی ماشین رفت
    باورش نمیشد او کودکی 7.8 ساله را زیر گرفته بود ! شک داشت که برود یا کودک را به جایی منتقل بکند
    اشک هایش از گونه هایش سرازیر شد
    به دلیل بی توجهی او جان کودکی داشت تباه می شود . سریع سر خود را به کودک نزدیک کرد ، نه هنوز نفس می کشید
    خواست کودک را بلند کند که دوباره دو دل شد ، اگر کودک می مرد چه ؟ اگر زنده نمی ماند چه ؟
    تردید ها را از ذهنش پاک کرد و کودک را به نزدیک ترین بیمارستان برد ، کودک را وارد icu کردند ، پرستاری از icu بیرون آمد ؛ سریع جلو رفت و حال بیمار را جویا شد پرستار گفت خون ریزی مغزی کرده
    اما خدا رو شکر خطری تهدیدش نمی کنه
    در دل خدا را 1000 مرتبه شکر می گفت ! اما روی ان را نداشت که با پسر رو در رو شود ؛ وقتی رو در رو می شد به پسر چه میگفت ؟ میگفت من تو را به این روز انداختم ؟
    نمی توانست
    سعی کرد بهترین تصمیم را بگیرد
    کمی فکر کرد ، دید سر و وضع کودک به فقرا می خورد و ممکن است پولی همراه نداشته باشد
    به سمت پرستاری رفت و مقداری پول داد و گفت که پول را همراه وسایل بچه بگذارند و گفت که می خواهد هزینه ترخیص را قبل از مرخص کردن بچه بپردازد
    پرستار گفت که خلاف مقرارات هست اما مرد بی توجهی کرد ، پول را داد و رفت.
    از بیمارستان دور شد و راه را دوباره پیدا کرد و به سمت خانه رفت
    ماجرا به خیر گذشته بود اما تنها چیزی که او را ترک نمی کرد عذاب وجدانی بود که بعد از این ماجرا گرفتارش شد ...
    ببخشید اگر یکم طولانی شد ، البته این رو با کم و کاستی نوشتم وگرنه 1 صفحه رو پر می کرد
    موفق باشید
    " برای آنکه در زندگی پخته شویم نباید هنگام عصبانیت از کوره در برویم "

  2. 7 کاربر از پست مفید Sa.n سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. 130 هزار تومانی برای این دستشویی ! + عکس
    توسط vahid5835 در انجمن اخبار اقتصادی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 11th May 2013, 07:37 PM
  2. خودرویی زیبا برای روز های برفی
    توسط mahia_z در انجمن مهندسی خودرو
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 26th August 2012, 01:00 PM
  3. *خوش آمد گویی بهار و نوروز باستانی ایران *
    توسط روابط عمومی سایت در انجمن بایگانی سال 2012
    پاسخ ها: 27
    آخرين نوشته: 20th March 2012, 01:19 AM
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th August 2011, 12:29 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •