از وقتی به دنیا امد همه چیز در اتاقش وجود داشت.دوچرخه،لباس،کفش،ماشی های کنترلی بزرگ و کوچیک،حتی عروسک،کوله پشتی و کتاب داستن و دفتر و انواع ماژیک...
این هارو به مناسبت به دنیا امدنش خریده بودند و اتاقشو مجهز کرده بودند.بچه ای 1 روزه بود که حتی چشماشم به زور باز میکرد...
اتاقشو کاغذ دیواری رنگی زده بودند انواع اویز ها و شب تاب ها و زنگوله ها هم بود....
وقتی بزرگ تر شد و میتونست با دست و اشاره کردن و سر و صدا بگه که چی میخواد و اونو به بازار بردند و اون بچه با دست به عروسکی زشت و کچل و کوچیک اشاره کرد.پدر و مادرش توجه نکردن و رفتند داخل مغازه یه عروسک گرون و شکیل رو انتخاب کردند اما اون بچه زد زیر گریه و بیخیال هم نمیشد.خلاصه همونی رو که بچه خواست خریدند.ازون روز به بعد اون عروسک شد همدم اون کودک....صبح تا شب بازی.شب ها هم پیش خودش میزاشت و میخوابید.هر کسی هم که به خونشون میومد میگفت ببینید بابا واسم چی خریده.....
![]()






پاسخ با نقل قول


علاقه مندی ها (Bookmarks)