در موارد ِ زیـر بگید در چه حالی بودید یا هستید یا میشید ، چه میکردید و چه میکنید و چه حسی داشتید یا دارید یا خواهی داشت ؟ (جمله بندی رو :دی )
موقعی که دبستانتون تموم شد میخواستید برید راهنمایی ؟ و همین طور از راهنمایی به دبیرستان ؟
وقتایی که با دوستت دعواتون میشه ؟ ( اصن میشه ؟ چقدر ؟ چرا ؟ )
دارید از ی کوچه رد میشید میبینید مامان ِ ی دستش پر ِ میوه هایی که خریده ؛ با ی دستشم به بچه ی ِ 4-5 ساله ش فحش میده و میزندش و همینجوری ميبردش
تـو اتوبوس دارید با تلفن حرف میزنید ؛ بعد ی ِ آقاهه یهـو دستشو بیاره بالا بگه بسه دیگه ! چقـد حرف میزنی ! سرم رف ! میزنما ! میخوای زر زر کنی برو بیرون و بعد دستشم بیاره جلو که هلتون بده بیرون و اینا (حالا5دقه کلا حرف زده باشید فقط ! ) ؟ ( برا من اتفاق افتاده آخهمنتها خانوم بود طرف ها ! :دی )
یکی داره با تلفن حرف میزنه باهاتون ، بعـد یهـو صدا ترمز ِ ماشین میاد و سر و صدا و طرفم جواب نمیده ..
اولین باری که اومدید نخبگان جوان ، اون روزی که برا اولین بار عضو شدید ؟ چی شد که موندگار شدید ؟
اگه مامان ازتون يه كار سخت بخواد و شما ميدونيد كه نميتونيد انجام بديد ! آيا ميگى نميتونم يا سعى ميكنى كه انجام بدى كه فقط حرف مامان رو گوش كرده باشى ؟!
وقتی تو دانشگا یکی کـ ازش خوشتون نمیاد خیلی باهاتون احساس رفاقت میکنه و ی سره میچسبه و شماره تون رو میخواد و نمیخواید بهش بدید چیکار میکنید ؟ تحملش میکنید ؟ یا بی رحمانه میزنید تو ذوق و احساسات ِ از تـه ِ دلش ؟
صداى وجدانت رو چند بار خفه كردى ؟! جند بار هم بهش ج مثبت دادى ؟!
علاقه مندی ها (Bookmarks)