حال من بد نيست غم کم می خورم*********** کم که نه!هرروزکم کم می خورم
آب می خواهم ، سرابم می دهند************ عشق می ورزم عذابم می دهند
خود نمی دانم کجا رفتم به خواب ************ از چه بيدارم نکردی ؟ آفتاب!!!!
عشق آخر تيشه زد بر ريشه ام ************ تيشه زد بر ريشه ی انديشه ام
عشق اگر اينست مرتد می شوم ********** خوب اگر اينست من بد می شوم
هيچ کس اشکی برای ما نريخت ************هر که با ما بود از ما می گريخت
چند روزی ست حالم ديدنی است *************حال من ازاين و آن پرسيدنيست
گاه بر روی زمين زل می زنم ************* گاه بر حافظ تفاءل می زنم
حافظ ديوانه فالم را گرفت ****************يک غزل آمد که حالم را گرفت ...
"ما ز یاران چشم یاری داشتیم ***************** خود غلط بود آنچه می پنداشتیم؟؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)