سخنی است که راست گفته نمیشود. حقیقتش گفته نمیشود. مقصود اصلی اش گفته نمیشود. دروغ که بزرگ و کوچک برندارد!!!
شده است مثل آب خوردن! چپ و راست دروغ می گوییم. به قول معروف دیگر یک روده راست توی شکممان پیدا نمیشود!
دیر از خانه راه می افتیم، دیر سر قرار می رسیم و بعد به گردن ترافیک می اندازیم.
میخواهیم از تاکسی پیاده شویم، حس و حالش را ندارم که ته جیب و کیفمان را بگردیم، خودمان را راحت می کنیم و می گوییم: « نه متاسفانه پول خورد ندارم.»
دوستمان پول قرض میخواهد اما چون سابقه اش خراب است دوست نداریم به او پول بدهیم، می گوییم: « خیلی دوست داشتم کمک کنمت ولی متاسفانه ندارم. »
مامان میپرسد کجا بودید، می گوییم خانه دوستم، نمی گوییم که کل شهر را با دوستمان زیر پا گذاشته ایم!
شوخ طبع جمع شناخته شده ایم و همیشه توی شوخی هایمان اغراق هست. بدمان نمی آید بولف بزنیم تا بیشتر مورد پسند جمع باشیم.
پیامک دوستمان را خوانده ایم، بعد که شاکی میشود جرا حوابش را نداده ایم، می گوییم: کدوم پیام؟؟؟ به جون تو نرسیده بهم...!





پاسخ با نقل قول


علاقه مندی ها (Bookmarks)