دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3

موضوع: داستان " بر فراز کوه "

  1. #1
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    حقوق
    نوشته ها
    1,931
    ارسال تشکر
    7,109
    دریافت تشکر: 7,523
    قدرت امتیاز دهی
    1519
    Array
    بلدرچین's: جدید39

    پیش فرض داستان " بر فراز کوه "

    پلی بر فراز دره
    بند کوله پشتی اش را محکم ترکرد.
    یک به یک بند های پوتینش را کشید و بعد گره ی پاپیونی زد.
    دستکشهایش را به دست کرد،به اسمان چشم دوخت و با چشمانی بسته،نقشه را مرور کرد و بعدازهمان پایه ی کوه شروع کرد.باهم ترفندهمیشگی،که اغلب در صعودها بکار می بست،خود را به نیمه های راه رساند.
    هروقت ک لازم میدانست،دستهایش را درون ماده ی سفیدرنگ میکرد و به راه ادامه میداد.
    لب هایش خشک شده بود،پشت سرهم صورت خیس عرقش را پاک میکرد ولی این خشکی ثانیه ای دوام نمیاورد و بازهم خیسی جایش را میگرفت.
    تشنه وار لب هایش را بهم میمالید،دستش را به سمت قمقمه برد.بندش بازبود و قمقمه ایی درونش نبود.به پایین نگاه کرد،قمقمه روی سنگ پهنه کناررودخانه جا مانده بود.
    به صعود ادامه داد،پای راستش را درون حفره ای گذاشت و تا خواست به حفره ی " t5 " برود سنگ درون مشتش خورد شد و بی اراده به چندین مترپایین پرتاب شد و به سختی تعادلش را حفظ کرد تابه سنگهای تیز و عریان کوه که انتظارش را میکشیدند،برخورد نکند.
    قلاب فرو رفته در بدن کوه و طنابی که به درون ان گره خورده بود،باعث نجات یافتنش شده بود.
    توجهی نکرد و دوباره حرکت را شروع کرد.
    زمانی به راس قله رسید ک خورشید کم کم داشت رخت می بست.
    باد کم کم داشت رخ نمایی میکرد.
    جک نیکلسون درحال اماده سازی مقدمات پریدن بود.
    شروع به راه رفتن روی پل لغزان سنت خوگس که برفرازکوه بود،کرد.
    باد داشت با پل عشق بازی میکرد.
    اماده ی پریدن بود،پاهایش را به سختی به ان طرف پل لغزان و چوبی سنت خوگس گذاشت و پرید.
    درمیان باد که دید را سخت کرده بود،فریادمیزد.دستهایش را بازکرده بود و قوس مانند درحال سقوط بود،پدال چتر را کشید اما چتربازنشد،هرکار کرد چتربازنشد،به ناچار خدا را صدا زد و فریادزنان ازاو کمکپلی بر فراز کوه.ادامه داستان.
    خواست.به دلش افتاد که پدال چتر را دیگربار بزند،با ناامیدی فراوان پدال را زد و چتربازشد و به درختی ک دربدن کوه بود گیر کرد.
    چتر درنزدیکی سطح زمین بازشده بود...
    ان جا بود که فهمید خدا به راستی حقیقت دارد...

    پایان داستان
    03.59 صبح
    14تیرماه92

    کانال ایده داستان را در تلگرام دنبال کنید... ideh_dastan@


  2. 11 کاربر از پست مفید بلدرچین سپاس کرده اند .


  3. #2
    دوست جدید
    رشته تحصیلی
    کامپیوتر
    نوشته ها
    150
    ارسال تشکر
    653
    دریافت تشکر: 536
    قدرت امتیاز دهی
    188
    Array

    پیش فرض پاسخ : داستان " بر فراز کوه "

    داستانهای شما را میشه حس کرد .

  4. 2 کاربر از پست مفید fly in the sky سپاس کرده اند .


  5. #3
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    حقوق
    نوشته ها
    1,931
    ارسال تشکر
    7,109
    دریافت تشکر: 7,523
    قدرت امتیاز دهی
    1519
    Array
    بلدرچین's: جدید39

    پیش فرض پاسخ : داستان " بر فراز کوه "

    نقل قول نوشته اصلی توسط fly in the sky نمایش پست ها
    داستانهای شما را میشه حس کرد .
    مرسی عزیزم.نظر لطفته...مرسی که وقت گذاشتی و خوندی...

    کانال ایده داستان را در تلگرام دنبال کنید... ideh_dastan@


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. لطفا قبل ایجاد تاپیک جدید "جستجو" و "برچسب ها" فراموش نشود!
    توسط روابط عمومی سایت در انجمن بایگانی سال 2012
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: 21st April 2012, 05:26 PM
  2. مقاله: نقدی بر داستان كوتاه " كیمیا " اثری از " علیرضا ذیحق "
    توسط AreZoO در انجمن نقد و بررسی ادبی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 2nd October 2010, 03:21 PM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 21st July 2010, 03:44 PM
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 29th November 2008, 10:48 AM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 14th September 2008, 04:04 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •