امروز خوشحال و خندان رفتیم محل کار با کوله پشتی
همه اول تعجب کردن که وای چی شده فاطیما برای اولین بار کوله پشتی که نه اولین بار کیف اورده با خودش
چشتون روز بد نبینه زیپ کیف رو باز کردیم و از توش دفترچه یاداشت کوچولوها درآوردیم
همه گفتن میخوای اینا رو به عنوان جایزه برای بچه هات در نظر بگیری ؟!
منم که بی خبر از همه جا که قراره چه بلایی بر سرم نازل بشه گفتم
نه بابا ، تو کیف هر یک از بچه هام یدونه میذارم و شعرها و نقاشی ها و ... جدید رو می نویسیم توش و میدیم به مادرا !!!!!!!!!!!!
یعنی بدونی همه دست تشویق () به به چه کار جالبی ! میمونه یادگاری و ...
ولی وقتی شروع کردیم به نوشتن اولین شعری که بچه هام کاملاً یاد گرفته بودن !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خیلی دستم سالم بود (منظورم جای سرمه هستا ، هنوز درد میکنه ) سالم تر هم شد !
به این میگن امان از فکری که در جای نامناسب پا به عرصه وجود می گذارد
علاقه مندی ها (Bookmarks)